مه آلوده ی جاده های دور از تو و پیچ ها با خاطراتمان میان گریه هایم عجیب می خندم راهی کردنت میان بغض هایی که هرشب مجبورم کرد اشکهای گرمم را میان سردی دستهایم نوش لبهای قرمز از نمکهای شور ایامم کنم ...
ادامه نوشتهکتاب "آنجا که زنبقها میشکفند" رمانی جذاب به قلم "ورا کلیور" و "بیل کلیور" و جزو صد اثر برتر ادبیات کودک و نوجوان در قرن بیستم محسوب میشود. آنجا که زنبقها میشکفند (Where the lilies bloom)، در پان...
ادامه نوشتهدلنوشته_داستان_محیط زیستی یکی بود یکی نبود در جنگلی بزرگ و سبز، پرندهای به نام "مرغ عشق" زندگی میکرد.مرغ عشق بسیار مهربان و دلسوز بود ، او به همه کمک میکرد و آواز قشنگ و دلربایی داشت ، تمام حیوا...
ادامه نوشتهصدف سفید چشمانت مروارید سیاه رنگی را می پروراند گیسوی پر کلاغی ات را به ماه کامل صورتت بپاشان تا بار دیگر همه ی مردم شهر از گرفتن ماه دلواپس شوند تا بار دیگر ثابت شود که دنیایی در دست توست امیدوارم من...
ادامه نوشتهقشنگ زندگی کن جوری که از اشتباهات خودت هم لذت ببری.
ادامه نوشتهدیروز وقتی هنوز خورشید طلوع نکرده بود با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم ، با عجله به سمت گوشی رفتم ، دیدم شماره ناشناش است در حالی که مضطرب شده بودم تلفن را برداشتم و با لحنی جدی گفتم اَلو ... هیچ صدای...
ادامه نوشتهخفته ام خفته ی بیدار با چشمانی خسته خیره به در. اتاق را بوی کهنگی انتظارت فرا گرفته بگذار پابگذارم بر روی یکایک ریشه های قلبت تا شاید رسیدم به نقطه عشق .بگذار در وجودت نهفته در اعماق شوم.. و با عط...
ادامه نوشتهرولت روسی رولت روسی»، شرطبندی «مرگ آفرین» «رولت روسی» نوعی بازی مرگبار است که طی آن شرکت کنندگان یک گلوله در خشاب اسلحه قرار می دهند و مابقی را خالی می گذارند. سپس خشاب چندین بار چرخانده می شود تا نت...
ادامه نوشتهکتاب "هم قدم با مرگ" مجموعه اشعار "دریا حلبچهای" با ترجمهی "سعید فلاحی" چاپ و منتشر شد. اشعار این شاعر را برای نخستین بار "سعید فلاحی" به فارسی ترجمه و در ایران و جهان منتشر کرده است. این کتاب به ...
ادامه نوشتهبه راه چشم می دوزم زیبایی ام ملیله ی شکسته ایست ازنخ بیرون می زند لخته نوری ست برپوست اسب نشسته مزرعه ی روبرو را زیرپا می گذارد.... انسیه فتح تبار پاییز ۱۴٠۲ مازندران...
ادامه نوشتهپوستم شیاری درمن حفر می کند.. درونم شیونی ست از راز .. کلمات درگوشت واستخوانم راه می روند ذهنم زمین سوخته ای ازگونه های رنجیده قلبم بْراده های آهن را حمل می کند. انسیه فتح تبار مازندران آبان ۱۴٠۲...
ادامه نوشتهمدتهاست که درشیوه ی نوشتن تاًمل می کنم راههایی که رفته ام مرا بر سر چهار راهی قرار داده است. شیوه ی نوشتن مرا به تفکری عمیق وا میدارد ودر رفتارم با کلمه دچار نوسان می شوم.. هرمسیری که می روم برمی گ...
ادامه نوشتهای خدای مهربان و بخشنده از تو سپاسگزارم که مرا آفریدی و نعمت زندگی را به من بخشیدی از تو به خاطر مهربانی های بدون منت که به من ارزانی داشته ای سپاسگزارم از تو به خاطر لبخندی که امروز بر لب دارم تشک...
ادامه نوشتهدلنوشته و یا شعر نو یادش بخیر باد... یادش به خیر باد..... در آن کویر دور در آن شب سیاه در پشت جاده های جدا از امید و عشق درآنطرف که نحسی افتادن شهاب ازاسمان پست پای مراگرفت راهی دگربرای گریزم نما...
ادامه نوشتهزندگی - سکوت - عشق میخواستم زندگی ام در فاصله دریا و کشتزار بگذرد . میخواستم قبل از آخرین دیدار آنقدر سکوت کنم که آواز تو بر تمام تمبرهای جهان نقش ببندد. میخواستم روح گمشده ام را کنار تاکستانهای ...
ادامه نوشته✍????قلمم را بر روی حریر کاغذ دل میلغزانم،، آرام و با آرامشی بی نظیر،، قدم قدم به دنبالت کوه ها و دشت ها را پشت سر میگذارم،، همراه با قلم از مرز حصارهایی که به دست وپای خیال مان ففل زده ...
ادامه نوشتهبه خدا میشناسمت.. دیشب پشت پنجره باز رو به شهر نشستم. چراغها خاموش.شهر در خواب.. سردی سوز پاییز.. منتظرخودم ماندم که بیایم ونجات دهم دخترک انگشت به لب را که گم شده بود در هیاهوی شهری غریب در شلو...
ادامه نوشتهنامه ای از طرف خدا به تمام انسانهای جهان ای فرزندان من، ای عزیزان من، من، پروردگار یگانه شما، از شما میخواهم که جنگ را همین امروز متوقف کنیدآیا نگاه نمیکنید به آینده ای که توسط جنگ ویران شده است؟آ...
ادامه نوشتهبه نام خداوند بخشنده و مهربان *** ای خدای عزیز و دوست داشتنی من نامهای برای تو نوشتم تا از تو بگویم و از تو بخواهم ای خدای عزیز و دوست داشتنی من از تو متشکرم که به من زندگی دادی که به من عقل ...
ادامه نوشتهخدای مهربان من میدانم که تو همیشه در قلبم هستی، حتی زمانی که احساس نمیکنم تو وجود داری. میدانم که تو مرا دوست داری، حتی زمانی که احساس نمیکنم دوست داشتنی هستم. میدانم که تو به من اهمیت میدهی،...
ادامه نوشته