تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)
محمود فتحی

روبهک روزی هوس جایگاه شیرکرد ازقضا در تله افتاد پا دمش گیر کرد او نمیدانست جنگل جایگاه روباه نیست حکم ران جنگل رابایدشیر کرد ره گذر فاتح......

ادامه شعر
abolfazl zaarei

آمد شب و جوهر از سَرِ خودکارش یک قطره چکاند آسمان شد تاریک این تخته ی لاجوردی قیر اندود می داد نشان مَهِ نَزار و باریک خودکار به دستم است و اینک خواهم بر صفحه ی پاکِ آسمان بگذارم رویش بِکِشم رُخِ......

ادامه شعر
حسن سهرابی

کشتی گِل نشسته را دریا صدا نمی کنی خونبار دلشکسته را چرا وفا نمی کند ...

ادامه شعر
مجید محمدی

آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا او که رفته با کسی همدم شده از شانس ما بی وفایی در زمانه بدخدایی می کند باوفاها  هم شدن در این زمانه بی وفا درد من از آشنا شد همدم من وای من زخم کاری را فقط همدم ......

ادامه شعر
علیرضا همتی فارسانی

غم داشت نقاب شادمانی زده بود پیری که خودش را به جوانی زده بود از زخم زبان دیگران کفری شد حتی به خودش انگ روانی زده بود علیرضا همتی فارسانی......

ادامه شعر
آگرین یوسفی

نیستیُ من ترانه ای خواهم ساخت به وسعتِ سکوتِ شبهایِ بلندِ تنهایی. #آگرین_یوسفی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#رباعی - شماره ۱۲۹ در تنهایی.. تنها شده بودیم زمانی تو و من پر ریخت در آن فضای خوش مرغ سخن من چشم به هم نهادم و لب هایم شد جذب بدان لبان و دندان و دهن #مهدی_رستگاری بیست و پنجم فروردین سال یکهزار ......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«موی سپید» افسوس که عمر ما چو بیهوده گذشت این برف زمانه بر سر و رو بنشست قامت شده چون کمان آرش امروز دالی شده آن اَلف در این عالم پَست هر لحظه به فکر صبح روزِ دگری آن لحظه ی عمر ما همی رفته ز......

ادامه شعر
محمود فتحی

به والنجک گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افقان آهی که می گفت ای فلک دیدی چه کردی گدازاده نشست برتخت شاهی دل نوشت فاتح اصفهانی......

ادامه شعر
سیاوش دریابار

افلاک پاکی تو میخواستی که من غربت بمیرم سر قبرم سنگ‌ سرد لاجوردی بگیرم خدا رو شکر که در غربت یار داشتم کلامی هم کلام عاشقانه جان بگیرم تو میخواستی که در دنیا لاله نباشه کسی همچون منی تنها تنها نبا......

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا (حالِ دل) جمعه ها از پی هم می آیند، عمر ما میگذرد!... وکما کان، همه منتظریم، "انتظاری" که به غایت گشته، کاسه ی صبر خودش هم لبریز، لیک از آمدن صاحب ما، آن غائب، خبری نیست که نیست، ولی ا......

ادامه شعر
علی معصومی

نمی دانم حبابم روی آب از ساحل و دریا نمی دانم شدم درگیر امواجی که سر از پا نمی دانم کسی دارد مرا با خود به هرسو می برد آیا؟ کجا خواهد رسید این راه ناپیدا نمی دانم نگاهت کردم و نبض غرورم را نسنج......

ادامه شعر
دکترمهدی منصورزاده

دل من قرص ِ ماندن بود و می گفتم که میمانی به سخره میگرفتم این و آن را در پریشانی به ریش هر که عاشق میشد و می باخت خندیدم ....خدا زد لکه ننگ نبودش  را به پیشانی..‌ کسی را دوست میداری خبردارش کن از......

ادامه شعر
عزیز حسینی

چشمان آبی تو آدم را به یغما میبرد در چشمان تو، سرگردان می‌شوم، گم می‌شوم، با آرزوی یک لحظه از آرامش تویی دنیایی که در آغوشت، همه اندازه‌ها فراموش می‌شود، و هر لحظه با تو، یک سفر به دنیای جدید آغاز......

ادامه شعر
افسانه نجفی

_برهنه! کز کرده گوشه ی تاریک اتاق باز مرا پیدا می کند! _درد با لبان پُر بوسه ی مرگ زخم های کهنه را حریصانه باز با نفس های شوم احیا می کند.........

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«ماه باش» در شب تار دلِ بی کس ، چو نور ماه باش محرم اسرار درد دل ، مثال چاه باش گر تو دیدی مانده و درمانده ای در این مسیر در کرامت از برای آن گدا چون شاه باش در شب ظلمت که رَه گُم می کند بیچا......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف بهار دلکش به گل و شکوفه سوگند در این بهار دلکش نکنم به هیچ کس میل به غیر یار مهوش ابدیت بهشت است بهار با حضورش که شکفته است امشب به لبان بوسه خواهَش شب و بوسه های داغی که دهد به باد هر ......

ادامه شعر
مهدی سیدحسینی

بخت لاکردار اگر با این جماعت یار نیست یا اگر چه بر تن بعضی کت و شلوار نیست عطر شادی آسمان شهر را پر کرده است  ناز خاتون ناخوش از  بوی بد سیگار نیست عدّه ای سرگرم تفریحند و ما درگیر کار  بچّه ها ه......

ادامه شعر
فرید  آزادبخت

زلف افشان کن و می ریز که امشب غزل از سر گیریم بار غم های وجود از دل افسون زده ای بر گیریم گرد اندوه جهان از رخ عشاق جهان بنشانیم مطلع روی تو بینیم و به شادی می احمر گیریم رهزنان را به سزای دل آزاده ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا