تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
ام البنین بهرامی

چقدر فاصله افتاد بین ما با تو چقدر شعر سرودیم بی صدا با تو چقدر ساده و خوشبخت راه پیمودیم میان راه نجف تا به کربلا با تو دفاع کرده ای از عمه ، لیک می گفتی سرم فدای سرت عمه ، خیمه ها با تو حفاظ کشتیِ ا......

ادامه شعر
سعید نادمی

نگاه شیطانیت مغرور نباش به مذهب و دین و مسلمانیت بی‌خبری از دلبری و نگاه شیطانیت ! شیخ و زاهدی که دل از آنها ربوده‌ای کافر شده و دل بسته‌اند به شیرین زبانیت حدیث بهشت و حوریانش نمی‌گویند چون زیبا......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«تیغ ظالم» تیغ شمشیر ستمگر تا ابد بُرنده نیست پایه ی تخت ستمگر تا ابد پاینده نیست در شب ظلمت اگر فوّاره بالا می رود چون فرود آید دگر یک اختر تابنده نیست گر بتازد اسب بیداد و ستم در این زمان عا......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز بیست و ششم ماه رمضان خدایا در چنین ماهی به رحمت  کوشش من را پذیرا شو به من رحمی کن و راضی به اندک مایه اعمالم  به دنیا شو قبولم کن به بی مقداری کردارهایم ......

ادامه شعر
ربابه حکمی زنجانی

رفته ای???? رفته ای و عاشقانت شاعری سر می کنند اشک خونبار از دل آشفته جوهر می کنند ... اشک چشمم جوهری بود و قلم هم صحبتم هر دو این سوز دلم را ثبت دفتر می کنند .... هر چه از دل داغ دارم ،می......

ادامه شعر
مصطفی یعقوبخانی

سخت می‌خندم در این تاریک ایام شباب غم ز یاد من نخواهد رفت حتی با شراب نیست ردی از خوشی یک‌دم شباب عمر را من ندیدم در خلالش هیچ غیر از اضطراب وعده‌ام دادند با رویا به شادی می‌رسی رفتم و دیدم که رویا ......

ادامه شعر
پارسا .

خیره بر آبی بیتا به تلاطم محبوس باد هم دست نوازشگر خود زد به سرم آسمان غرقه به دریا و افق کرده سقوط ایستاده به چنین صحنه‌ی‌ زیبا نِگرم دورِ از همهمه ها محو هیاهوی سکوت گم به کوی سر خود بودم و شعری ب......

ادامه شعر
رامین خزائی

مِی خواهم و مِی خواهد و مِی نیست چرا؟! هر جا که دلم خواست دِ لِی نیست چرا؟! یاقی شده این دل شده ام شهرهٔ شهر نی مه وش و نی مه رخ و نِی نیست چرا؟! با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ای......

ادامه شعر
افسانه نجفی

_غبارآلود و ناپیدا راه بی پایانست این جا ... _نمی دانم که دشتی سبز؛ یا بیابان است این جا؟! _که هرچه هست؛ نیست! همه از بُن ویرانست این جا... _خدایا! بفرست امشب نوح ِ خیالم را... _کشتی ای دریا زده؛ ......

ادامه شعر
علی معصومی

نزن مرهمی با خود نداری لاف درمانی نزن بی وفایی پیشه داری حرف پیمانی نزن خانه ات آباد اگر سامان گرفتی در دلی آتشی در تار و پود نابسامانی نزن رهرو راه بلا باش و قدم در جاده نه تا سرآغازی نداری حرف پ......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز بیست و هفتم ماه رمضان خدایا در چنین ماهی در این گلزار و گلشن عندلیبم کن  شب قدر و فضیلت های بی اندازه آن را نصیبم کن ببر از پیچ دشواری مسیر زندگی را سوی ......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز بیست و هشتم ماه رمضان خدایا بهره ام را از نماز مستحب در یک چنین ماهی فزونی بخش و سرشارم کن از عشق و شعور و نور آگاهی مرا آماده فرمای و گرامی دار در این زن......

ادامه شعر
سیاوش دریابار

مسجد ضرار داستان آورده ام از عهد قمر از زمان پادشاهی شاهان خر در یکی از شهرهای این بلاد قحتی سنگینی بر مردم فناد گو بخیل شد آسمان ابری نبود بر زمینی خشکی شد و آبی نبود حاکم بی عقل شهر بر دار بود......

ادامه شعر
سعید نادمی

کهنه شراب باشد نگهت کهنه شرابی ، خوش باش من از نگهت مست و خرابی ، خوش باش چون زلف کمند یار دیدی ای چشم با چرخش و پیچشی و تابی ، خوش باش من تشنه به صحرای غمش بودم و گفت: شادی به جهان بود سرا......

ادامه شعر
سیاوش دریابار

کارنامه عشق کارنامه عشق ما رنگ هزار امتحان داشت هرچند ته کلاس می‌نشستیم معلم خوب ما را زیر نظر داشت تقلب گر که میکردیم خوب میدید دو چشم غمزه وارش آشوب و فغان داشت نمیدانم چرا سوالها بی جواب بود همیش......

ادامه شعر
سینا حسین پناهی

چندیست که از گشت و گذر افتاده از حافظه‌اش فکر سفر افتاده اخبار رسیده از شهر فاصله ها انگار که بوسه در خطر افتاده ......

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

بِهِم برمی‌خوره وقتی که حالم رو نمی‌پرسی دلیل این همه فکر و خیالم رو نمی‌پرسی چرا عین خیالت نیست چقد سردرگم و ماتم؟ حواست پرته از من که همش درگیر چشماتم بهم برمی‌خوره وقتی که انقد سرد و خاموشی نه حر......

ادامه شعر
آگرین یوسفی

دلتنگی را بوسیدم طعمِ لبانَت عجب دلچسب بود. #آگرین_یوسفی...

ادامه شعر
ام البنین بهرامی

باز هم آوازِ دل مستانه شد صحبت از شمع و گل و پروانه شد صحبت از رعنا جوانِ عاشقی که در آتش سوخت تا فرزانه شد همچو مجنون تا که لیلی را بدید با تمامِ خویشتن بیگانه شد اقتدارش در تمام عرصه ها خارِ چشمِ دش......

ادامه شعر
سینا عباسی

ای شمس گریزان ز هوای دل مجنون این شمع ز عشق تو به سوز است و به افسون یا راه بده اتش آن را به دل افکن یا خاک کن این قلب رفو خورده ی دلخون نه بر قلمم جوهر تحریر به جا ماند نه بهر نوشتن ز تو در سرخرگم ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا