تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
زهرا وحیدزاده
در10 /01/ 1339 -
فرهاد گنجیه
در10 /01/ 1364 -
مجید همایون
در10 /01/ 1348 -
علی کیهانی
در10 /01/ 1358 -
کرامت یزدانی(اشک)
در10 /01/ 1350 -
Sara Arandan
در10 /01/ 1360 -
اریا عینی
در10 /01/ 1384 -
کامران شاه علی
در10 /01/ 1342
نه این که می گویم فقط این جا کسی نیست انگار اصلا توی این دنیا کسی نیست هی تو که بین دیو و دد می جویی انسان! من گشته ام، بیخود نگرد آقا! کسی نیست همکاسه وقت شادنوشی بی شمار است پیمانه از غم پر شود ام......
ادامه شعربر دیواره ی کوهستانی دورخطوط ناشناخته ی کتیبه ای می شوم که انگارهرگز کشف رمز نخواهد شد اینسان که نگاشته شدم اینسان که تراشیده شدم شاید شرحی بر دردی یا نشانی بر پیروزی رد تیشه است که ثانیه ها برجای می......
ادامه شعر«گویم سلام» ای طلوع روشن فردای من گویم سلام نور امیدی در این شبهای من گویم سلام مایه ی آرامشی هستی در این شام سیاه قصّه ی شیرین در رؤیای من گویم سلام من به امیدی کنم سر اینچنین شام سیاه روشنی......
ادامه شعرخانه ای ساخته ام دور از وحشتِ تنهاییِ شهر دورتر از گسلِ شیونِ نیرنگ و دروغ که شکستند به پس لرزه ی تشویش و ریا دل چون شیشه ی بی رنگِ مرا حال در خانه ی نو ساخته ام جای قلبم خالیست... به تن منجمدم شم......
ادامه شعررسوای عالماست دلم در جوارِ زن از بس شرابِ آن شده: چشمِ خمارِ زن آغوش باز میکنم و باغ را طلب تا او صفای من بشود ، من حصارِ زن ابرو و چشم و گوش و لبش بیتهای اوست در حالِ خوانشِ غزلم در کنارِ زن د......
ادامه شعرغصه نخور سنگ صبور عاشق بهت نمیاد بشی آینهی دق بهت نمیاد غم و بیقراری بهت نمیاد بری کم بیاری بهت میگم وقت غروب درده دلم گواهی میده برمیگرده دلم گواهی میده برمیگرده مسافری که خبرت نکرده دلم گ......
ادامه شعرمنم سرشار از خستگی ها میلِ به همبستگی ها ودرزندگی افسوسِ نبوغِ بلوغ را می¬خورم و نگرانِ برهنگی رؤیا نیستم که دیرگاهی است برگِ بیداری ام را چیده¬اند وتو بُغضی از بَعضی که اردی بهشتِ تنِ شان آکنده از به......
ادامه شعردو چشم تیره ات سپید کرد موی مرا ترسم،روزی برسدکه گم کنی کوی مرا دردل پیرم،هست دریایی ازعشق لیکن عاقبت حس میکنی زیرخاک بوی مرا نوشتمش......
ادامه شعردر غروبی خسته از گرمای روز می رسم خیس عرق بر بسترش با روانی پر تنش قلبی پریش پر سوال و دیده تر من در برش گفته اند تقدیر ذهنش خامُشیست دارد آیا یادی از من در سرش؟ چشم هایش خیره بر سقف اتاق کو نشان از......
ادامه شعرسر سپرده ی مهر توام،خانه به دوش و نگران بی قرار سلسله موی توام، آتشفشان در فوران سرآپا خواهشم و میلم همه خواستن تو قلبم تو را میخواند، بشنو، در هر ضربان طلبی ز دنیا نیست، جز دیدن خنده ی تو تو بخند......
ادامه شعر«آشفته بازار» کدخدای دِه اگر روباه مکّاری شود وای بر آن دِه عجب آشفته بازاری شود گر شب ظلمت کند خورشید تابان را اسیر روز آن روشن نباشد یک شب تاری شود گر شود خالی ز شیر این بیشه در شام سیاه در......
ادامه شعرخواهشأ از خام نترس.؟ ای دل از همهمۀ گردش ایام نترس قلب دریا به شکاف از خطر دام نترس توبه بشکن در میخانه فراخ است هنوز ساقی آماده اکرام تو ؟ از جام نترس عاشقی درد لذیزیست نهان نتوان کرد می رسد عاق......
ادامه شعرنه مجال با تو بودن نه توان دل بریدن نه اشتیاق در تو دیدن ......
ادامه شعربیا تا درد من درمان بگیرد کویر خشک دل باران بگیرد گلی از عشق در قلبم بروید سر شوریده ام سامان بگیرد #زینب_شمسی_نسب ......
ادامه شعرققنوس و زاغ چنین اندر حکایت کرد آن پیر که بودش ققنوسی در عهد شمشیر به پایان میبرد او زندگانی به خود میساخت معمای جاودانی به چوب و کاه و گل او لانه میساخت برای مردن خویش خانه میساخت یکی زاغک د......
ادامه شعرگفتے بنویسم غم دل را وَنوشتم از طالع تاریکم و از بخت و سرشتمذ صدبار نوشتم غم هجران و جدایے اما نشنیدم ز تو من هیچ صدایی عمریست چو مجنون شدهام در پے اویم دلسوخته از داغ جوانم چه بگویم اے خالق ......
ادامه شعربسمه اللطیف الف قامت دوست تضمین غزل شماره ۳۱۷ - دیوان حافظ شیرازی فکر کردند که دیگر ز نفس افتادم داده اندوه و غم و درد و زمان بر بادم ولی ای دوست از آن دم که به تو دل دادم 《فاش میگویم و از گفتهٔ خود......
ادامه شعر«دغلباز» ای دغلبازان جهان را رنگ کردن کار نیست از برای آدمی این شیوه ی رفتار نیست گرگ خونخواری ، لباس میش بر تن می کنی لاشه خواری جز مرام کرکس و کفتار نیست تا به کی مردم فریبی ، تا به کی مکر ......
ادامه شعربگذار ، آسمان گریه کند، اَبر ببارد جانم به لب است او بی خبر از من شب را ، با مآه و ستاره سپری کرد. #آگرین_یوسفی...
ادامه شعرمه غلیظ همه جا را فراگرفته بود. در آن خلسه ی شورانگیز به سوی تو پرواز کردم پروانه های آبی با نقش های سفید و سیاه بازوانم را احاطه کردند. می خواستم تاریکی را ببوسم. تاریکی آنجا که مرا می فریفت......
ادامه شعر