تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فرامرز عبداله پور

رمضان آیی گلیب ماهِ عبادت گلدی آچیلیب حق قاپیسی عالمه رحمت گلدی سیله جک پاسلی اورکدن آپارا زنگ و غبار جانه صیقل وئرجک نفسه طهارت گلدی وئردی مومن لره مژده یئتیشبب الله آیی خیر اعمالی چوخالدون اله فرص...

ادامه شعر
زینب شمسی نسب

بیا تا درد من درمان بگیرد کویر خشک دل باران بگیرد گلی از عشق در قلبم بروید سر شوریده ام سامان بگیرد #زینب_شمسی_نسب ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم رب المهدی زندان غیبت تقدیم به پیشگاه پاک و نورانی حضرت ولیعصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف)  در ظلمت بی پایان با وضع پریشانت بی شک نظری دارد بر حال تو جانانت خورشید ورای ابر می تابد و گرمایش ج...

ادامه شعر
محمدرضا بادینلو

به هر کجا که نظر میکنم تویی پیدا منم برای تو مجنون ، تو بهر من لیلا شعار ما همه این است از صغیر و کبیر «علی ولی و علی والی و علی والا» نه مثل تو که دگر مثل قنبرت حتی به خود دگر نتوان دید یک زمان دن...

ادامه شعر
محمدرضا بادینلو

مومنان با حب حیدر فاتح اند و رستگار ای به قربان امیرالمومنین آن شهریار با تمام بندگان گوید خدا روز حساب با علی ها سوی جنة بی علی ها سوی نار من چه گویم از علی؟! الله وصفش کرده است: «لا فتی الا علی ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

سه رباعی مهدوی #رباعی - شماره ۱۲۹ نیمه شعبان تقدیم به پیشگاه حضرت ولیعصر (عج) یک بار دگر نیمه شعبان آمد ذکر خوشی از حضرت جانان آمد در ظلمت بیکران عصر وحشت بر درد بشر مژده درمان آمد ۶۵۴ ***** #ر...

ادامه شعر
محمدرضا بادینلو

نقل است از رسول که هر کس محب توست حاشا اگر که درک کند او عذاب را مدیون بحر لطف تو خشکی عالم ست پر نور کرده نور شما آفتاب را نام تورا شنیدم و بی خود شدم ز خود با خمر نام تو ز چه خواهم شراب را؟ «پرسی...

ادامه شعر
محمدرضا بادینلو

مقام و منزلتت برتر است از افلاک یقین که شأن تورا جز خدا نکرد ادراک « غرض تویی ز وجود جهانیان ور نه لما تکون فی الکون کائناً لولاک » هر آنکسی که به دل داشت بغض آل علی یقین ز راه خلاف است و نطفه ی ناپ...

ادامه شعر
علیرضا نقدی

در جاه و منزلت به دلم انقلاب کرد وقتی که عشق معرفتم را خطاب کرد هر کار در جهان شده را این شراب کرد مهدی خودش خدای مرا انتخاب کرد احکام کفر آمد و ما را عذاب کرد سرگشته گشته سر که ز دیوار و در نوشت در...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بنام خدا ای یوسف ِ زهرا گُلِ گُلزار امامت ای صاحبِ دنیا شده ام مست فراقت ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ای مونسِ غمها بده ازجام ولایت برسرکشم آید به دلم کشف کرامت ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ای معدنِ علم و عملُ زُهد اطاعت ای پایه گذارِ رهِ...

ادامه شعر
محمدرضا بادینلو

همه چشم ها بر جسد دوخته که چون میشود آخر این داستان؟ چه خواهد شد این ماجرا عاقبت؟ چه میگوید عیسی به زیر زبان؟ کمی بعد مبهوت و حیران شدند چگونه گرفته‌ست این مرده جان؟ به پا شد بسی شور و غوغا و شوق ز...

ادامه شعر
فاطمه  اکبرپور

به نام خداوند گُرز و کمند خداوند فایِق در این راهِ حق خدایی که دور از شبیخون ماست خدایی که دور از جفا و بلاست خدایی که مشتاقِ جود و جلاست خدایی که دمساز با رهنماست خدایی که دارِ ملک را بِداد به ...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بنام خدا در عَجَب هستم از این چرخِ گذر گاه خیرت می دهد گاهی که شر ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ این یکی خواهد زِحق دختر پسر آن یکی را نیست پدر بالای سر ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ بنده ی حقی اگر ای بامرام تو یتیمان را نوازش کن مدام ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

بــود عیــد مبعــــث محـــبان مبـــارک بــــود جشــــن زیبـــا فــــراوان مبارک به غار حــرا وحی سبحان رسیدست نخستْ اقــرأْ بر میرخوبان رسیدست ز نام خدا بر جهـــان جــان رسیدست چـه خـرم بـود روز ج...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم رب الهدایه و النور #دوبیتی - شماره ۶۳ نور هستی   تو نور هستی و شور صلاتی تو معنا و تو مجرای حیاتی در این توفان بی پایان محمد بدون شک تو کشتی نجاتی غبار دستگاه حسینی- مهدی رستگاری چهارم بهمن سال...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

اول دفتر به نام خالق جان آفرین آن خدای واحدِ فردِ ودود بی قرین می گشایم لب به نعتِ خسرو ذوالاحتشام مصطفی سردار دین آن صاحب والامقام پس از آن گویم ثنای مرتضی شاه جهان کو بود شیرِ شجاعِ کردگارِ لام...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف غروب طلایی در این غروب طلایی به سوی خانه روانم روانه ام که خودم را به ّدلبرم برسانم نهاده حضرت خورشید سر به دامن دریا که جلوه ای شود از اشتیاق و مهر نهانم شکوفه کرده دوباره محبتت به درو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور نور پاک به دور از تو شب من سیاه و طولانی است دلم به چاه غم و رنج و درد زندانی است بدون چشمه نوش حیات لبهایت وجود تب زده خشکیده و بیابانی است چنان که فکر فرو رفته در شب مویت به حتم...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

بیاید یوسفِ زهرا جهان این سان نمی ماند غم و رنج و محن بر عالمِ احزان نمی ماند شبِ تارِ جهان با مقدمش یکدم سحر گردد شبِ دیجورِ ظلمانی چنان جریان نمی ماند بهارِ گلشنِ هستی بیا گلشن خزان گشته است ت...

ادامه شعر
غلامرضا انعامی

از علی آموختم رسم عدالت گستری شیوه ی فرمانروایی،پادشاهی،مهتری در قضاوت کس نباشد مثل و مانند علی یک جهان فضل است و دریای علوم و برتری غلامرضا انعامی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا