تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدهادی صادقی

«پرواز» رفتی دلِ من پُر از غم دوران شد آشفته دلم دیده ی من گریان شد آرام نشد این دلِ خونین جگرم چون بید ، دلِ خون جگرم لرزان شد در هجر تو می سوزد و می سازد دل غم همدم این دل شد و دل سوزان شد ...

ادامه شعر
عارف ایمانی

و تمام شد هر چه بود تمام شد آن لبخندها آن آغوش های سراسر آرامش آن نگاه های عاشقانه اما غم ، نه کسی را دیدم از میان مان پرکشید اما اشک از چشمانش سرازیر شد هر چه بود تمام شد آن لبخند ها آن آغوش ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«عالم فانی» در این ویرانه هرگز غم مخور این عالم فانیست بنوش از باده ای در ساغر دستان آن ساقیست نمی بینی که هر دَم می وزد باد خزان اینجا خزان می گردد این بُستان ، گلستان روز دیگر نیست یکی می ن...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《پرواز عاشق》 وقتی تو رفتی مادرم دنیا به پیشم تار شد خونین جگر شد این دلم چشم رُخ من زار شد این شام تارم را دگر خورشید تابانی نبود آتش زدی در خرمن جانم ، دلم بیمار شد بعد از تو این پاییز من دیگ...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

به دیدار آمدی ای دوست ولی من را نمی بینی تو برپایی و من خفته،چه ترکیب اسفگینی ???????????????????????????????????? چه ایامی که بر در بود چشمم تا رخت بیند ولی، گفتی تحمل کن،برای وقت شیرینی ???????????...

ادامه شعر
محمد مولوی

سوختن: ای تریاک تلخ من ! ترک تو تسکینم نداد بی تو بودن هم شبیه با تو بودن هم سوختن است ... #محمد_مولوی کمپ ترک اعتیاد لنگرود ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«فرزند ایران» فرزند ایران بوده ای دکتر نُدوشن خورشید تابان بوده ای دکتر نُدوشن عمری به پای علم و دانش رَه نمودی ماه فروزان بوده ای دکتر نُدوشن زیبا ترین آوای حق بودی در اینجا مرغ خوش الحان بو...

ادامه شعر
محمد مولوی

انتقام از خود زندگی من بازی رولت روسی بود از بخت بد من گلوله اش مشقی بود #محمد_مولوی

ادامه شعر
سامان نظری

ز این گیتی نه خوش ماند نه بد ماند همه نابود و گر روزی فقط کارنامه اعمال ما ماند

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

دلا باور نما که محشری هست حساب و دفتر و پرسشگری هست قطار زندگی خوش می خرامد بدان که ایستگاه آخری هست مسیری خرم و سرسبز بینی نهایت این چمن را اخگری هست مشو غره به این اندام و بازو برای هر یلی زور آو...

ادامه شعر
معصومه جمالی

جنگ و بحران در جهان پایان نمی گیرد چرا؟ این همه آشفتگی سامان نمی گیرد چرا ؟ مسجدی ویرانه در خون ، خاک ، خاکستر شده هیچ کس را ماتمِ انسان نمی گیرد چرا ؟ شیعیان با غربتی دیرین شهادت پیشه اند بد دلان ر...

ادامه شعر
شیما رحمانی

به خانه سَر زدم؛ نگاهت در پَسِ پنجره، صدایت در هزارتویِ دیوارها، عطرِ نفس هایت در ذراتِ هوا؛ معلق خلاصه؛ خانه؛ همه تو بود و تو؛ همه خانه بودی. (از دفترِ بابا) ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《دُردانه مادر》 کاش بودی مادرم این قلب من آرام بود زندگانی باده ای شیرین میان جام بود کاش باغ ما خزان هرگز نمی شد مادرم عشق تو مرهم برای قلب نا آرام بود عشق تو آرامش قلب من دیوانه بود شهد شیرین...

ادامه شعر
شیما رحمانی

جاده آن دَم که تو را از من ربود جانِ زندگی زِ جسمم پَر گشود (به یادِ تمامِ وجودم که دیگر رویِ این زمین نیست؛ بابا)...

ادامه شعر
شیما رحمانی

به نامِ نامیِ پدر???? و بی مِهرترین مِهرِ تقویم؛ جانم را تا همیشه از من ستاند.???? غروبِ غمبارِ دهمین روز از ماهِ نامهربانِ مهرِ یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی....

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

 رو دوش زخمی این سقف هنوز سنگینیِ دارِ یکی دنیاشو بخشیده سخاوت گاهی اجبارِ فقط این خونه  می دونه که غربت چارتا دیواره تنفس کردنم اینجا با مردن رابطه داره چشای صندلی بسته س تن لخت طناب سرده ت...

ادامه شعر
زهره فرمهینی

مادر که رفت ماه شبم روشنا نداشت وقتی که بود توی دلم غصه جا نداشت تابوت رازهای مرا کنج سینه برد در رستخیز واژه به لب جز دعا نداشت در گور من غنوده ، که‌ مُردم کنار او از من چه مانده ؟جان نحیفی که نا ن...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《فصل سرد》 غزل بعد تو فصل دلم سرد و زمستانی شد غم شد همخانه ی دل دیده چو بارانی شد محفلی نیست که یادی ز تو در آن نشود دل من با غم و اندوه تو زندانی شد خنده پَر زد ز لبم باغ دلم گشته خزان مرغ دل ...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** وطن لانه‌ای بود میان شاخه‌‌‌ها در چشم‌‌های جوجه‌ای بر خاک افتاده که داشت جان می‌‌داد... ***

ادامه شعر
صدیقه جـُر

برای مادرم به وقت تنهایی،، انیس وموتسم در پریشانی، برای پدر،، کوه صبر برجک امید، برای نگاه خسته ولی گرم وپر وغرور، برای برادرم،، بود شور زندگی، شادی،، برای خواهرم که جای مادر بود، برای زخم های دل...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا