تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
افسانه ضیایی جویباری

#باران_صدایم_زد چشمانم را بستم سیر میکردم در رویاهای  شیرینت باران  صدایم  زد خوابم را پشت  پلکهایم به امانت گذاشتم خنده پاییز  راشنیدم زودتر ازهمیشه فصل عاشقی  را آورده بود وباسپاهی از برگهایش ...

ادامه شعر
عادل دانشی

آسمان! این چه هوایی ست که در سر داری ابر چشمانت اگر پربار است اگر از اوج غم امشب به سرم می باری جام حیرانی این دریا را چشم بارانی ِ من پر کرده کاسه ی سرخ شقایق ها را اشک ویرانی ِ من پر کرده...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

دل بی قرارم جاده های انتظاررا پابرهنه می دود تاردی ازدل گمشده ات بگیرد #افسانه_ضیایی_جویباری

ادامه شعر
دریا حسن خانی

خانه ای خواهم ساخت خانه ای از جنس تاخت خانه ای با دران ارزقی خانه ای با صدای زندگی سر ریز عشقش میکنم با دلم پر امیدش میکند باطنم می سازمش با خشت جانم می آرانمش با قلب...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

منم دریچه ی ذهنی شلوغ و خالی تر منم نمونه ی اندیشه ای سوالی تر منم که می کشم امشب نهیب لاهوتی به کدخدای بزرگ دهی خیالی تر در اعتراض و جسارت زدم به مصدر عرش شبی ز جمله جهان مست و لا ابالی تر به داد ...

ادامه شعر
محمد مولوی

انسان تا زنده هست ، درد دارد . #محمد_مولوی

ادامه شعر
رضا احمدپور

دل به تو قبله می کند رو چه طرف ملاک بود این همه از تو ما شدیم گرچه بهانه خاک بود دیده بگیرم از کجا تا که نباشد از تو آن حال مِی از نگاه تو خوشه ی ناب تاک بود رضااحمدپور...

ادامه شعر
سعید نادمی

از روز ازل تا به ابد ، هر دو جهان هیچ پس چرخش بیهوده ی این چرخ زمان هیچ ... گفتا که : من از کجایم و عاقبتم چیست ؟! گفتم که : تو از هیچی و تا ابد همان هیچ ... ✅ دکلمه این دوبیتی را باصدای سروش نادمی...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

عاشقی دردقشنگی است که هرکس نچِشد لذت پروازِ در اوج سَما را ، کَرکَس نچشد دل اگر پاک کنی در صف عشاق آیی که خدا‌ ، جرعه عشقش به سَرکَش نچشد حسین ستوده ...

ادامه شعر
سحر خالقی

کنون این چنین در بی زمانی پیغام میدم تو در لحظه در بی زمانی یک نام میدم گرت باشی با من در این لحظه حال تو را میبرم در این بی مکانی آن را در لحظه انجام میدم اریحا...

ادامه شعر
سیدیحیی حسینی

('رقص سماع)] با التذاذ  در وادی محبت. ازسمت و سوی دلبری.. براشتهارنام پیرعقل رامعرفت...  مرزدل. فرا...

ادامه شعر
سحر خالقی

بی زمانی همچون انوار خورشید است نوریست که در یک کاسه پر از اب تلو تلو میخورد رنگ زردیست در تمام جعبه مداد رنگی های دنیا ماهی ایست که در لحظه شنا میکند موجیست که تکرار نمیشود کوچه ایست که راه به بن ب...

ادامه شعر
امیرحسین شاه علی

لباس هایم مرُده اند امروز باران مرا به رگبار بست با پاهای کوچکم می دوم به سمت پل عابر خدا در آن سمت خیابان منتظر است کفش هایم همیشه زنده می مانند امیرحسین شاه علی ۹ساله از کرج ...

ادامه شعر
امین و امیر اصلانی

بسم الله الرحمن الرحیم «تک بیت» عشق حاصلش ارچه شعرسازی است شعرم نَبود زان که مجازی است «یار جانانه» صد فتنه شود در دل با طلعت آن رویت مدهوش کند یک گل گر باشدش آن بویت مفتون چو کنی کس را خرسند توان...

ادامه شعر
فرزاد الماسی

دلم میگیرد از شب های تاریک تو را می خواهمت از دور و نزدیک به من آموخت این رسم زمانه غم و شادی ندارد مرز باریک فرزاد الماسی بردمیلی...

ادامه شعر
امین مقدس

<<انسان>> دردست دارو باشی و درمان نباشی انگار گُل هستی که در گلدان نباشی فرق‌ست بینِ باد و بوران ؛ سعی کن که باشی نسیم و بر دلی طوفان نباشی ای مرد یا زن! هر زمان قلبی شکستی نامرد هستی د...

ادامه شعر
اخگر کرفکوهی
حشمت‌الله  محمدی

آتشی در سینه دارد این تن رنجور من عاقبت بر عرش بنشاند، دل پر شور من هُرم این آتش حکایت می کند از داغ جان هرطرف گیرد زبانه از غمی دارد نشان رنگ زرد شعله هایش زردی روی منست هرچه خاکستر نماید منشاء...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

عشق را هرکس کند معنا، معما می شود صد هزاران نکته در این واژه پیدا می شود هرکسی از ظن خود نامی نهد او را و لِیک درمصاف عشق بازی، مشت ها وا می شود بحر ناپیدای او را کس نداند عرض و طول بی خبر از واد...

ادامه شعر
عبدالحسین خزائی

شعرعرفانی:  وادی ... به وادی  ... ای کاش در راه «طلب» من نام گیرم بر ملک معنا تاخته اِنعام گیرم چون مهوشان ازشوق حق جامه درانم با «عشق» دواسبه تازم و آرام گیرم دامنکشان معشوق خودرا درنوردم همچون ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا