- لیست اشعار
- مناسبت
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
محمد جوکار
در01 /02/ 1341 -
فاطمه لشکری "راحیل کرمانی"
در01 /02/ 1394 -
نرگس دوست
در01 /02/ 1394 -
خدیجه زینالی
در01 /02/ 1394 -
mohammad hoseinzade
در01 /02/ 1394 -
علی میرزایی
در01 /02/ 1394 -
نورعلی احمدی فالحی(مدرس)
در01 /02/ 1394 -
حبیب نیکبخت
در01 /02/ 1362 -
حسین نوریان
در01 /02/ 1349 -
حسین حاجی آقا
در01 /02/ 1395 -
فاطمه زهرا کمانکش
در01 /02/ 1382 -
سمیرا رجب زاده
در01 /02/ 1399 -
حیدر حیدری راد
در01 /02/ 1399 -
بهزاد فروزنده جونقانی
در01 /02/ 1354 -
امین آزادبخت
در01 /02/ 1366 -
مهدی فصیحی رامندی
در01 /02/ 1401 -
شهناز عیدی وندی
در01 /02/ 1358 -
علی مزارعی
در01 /02/ 1342 -
mah mi
در01 /02/ 1358
<<قاصدک>> باغِ اوصافِ تو اشعارِ گلستانِ مناند سوسن و یاسمن و زنبقِ بستانِ مناند ای که ابیاتِ تو انوارِ دلِ شب زدههاست ! شعرهایم همگی حاصلِ ایمانِ مناند هرچه از غیر نوشتم غضب و پاره...
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۶ آرزوی محال شمعی شدم از اشک زلالم گفتم از آرزوی دور و محالم گفتم من شرح غم دوری از آغوش تو را با جوش و خروش حس و حالم گفتم #مهدی_رستگاری یازدهم بهمن سال یکهزار و چهارصد و دو خور...
ادامه شعربیر قوشام غملر یوروب دا اوشماغ خوش گلمیر منه باده لر بیر بیر دؤلوب دا ، ایچمکده خوش گلمیر منه غملروندن بیر زامان شاهلیخ ادیردیم عالمه سن گئدن گوندن بیر غملرده خوش گلمیر منه...
ادامه شعر_عشق را؛ پیش چشمانم سر بُریدند... _و من،سال ها در خلوت خویش بی صدا اشک ریختم... _تا که امروز ناگهان فهمیدم؛ عشق چهره می گرداند! _عشق نامیراست......
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۷ نایره فکر با خود به زبان نیمه لالم گفتم از روحیه رو به زوالم گفتم از سوزش خلواره آتش به دلم در نایره فکر و خیالم گفتم #مهدی_رستگاری یازدهن بهمن سال یکهزار و چهارصد و دو خورشید...
ادامه شعرمن هنوز میچرخم در جادهی سبز آلودی که قبلنها قدم میزدیم ، مثل چرخیدن لابهلای فرشهای دستباف گیراست اما خاکستریها ظاهراً لطیف ظرافت آبیها حسرت آمیز و بیجانند گلهایی که اینجا اتراق کردهاند؛ ...
ادامه شعرما وارثان درد و دار و خون و خاکیم؛ اما فقط توی صف نانوایی،سینه چاکیم! باور نمی کند ستم زما،برای عدالت هلاکیم...
ادامه شعردرگیر توام ، تو بمان که مرا تو بسی هوای توام هرگز نروم به هوای کسی هرگز درمان نشود درد مهجوری من حیرانم که چطور مانده برایم نفسی من خاک گل کوزه دست توانگر توام شکلی ده مرا و بنا نکن برایم قفسی طوف...
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۸ نایره فکر با باد صبا از پر و بالم گفتم از جوشش عشق بی زوالم گفتم می برد به اوج آسمان باز مرا شعری که به پرواز خیالم گفتم #مهدی_رستگاری یازدهن بهمن سال یکهزار و چهارصد و دو خور...
ادامه شعر<<گیسو>> آن که مستاز شاخهٔ افتادهٔ گیسوی توست دوستدارِ پیچ و تابِ سادهٔ گیسوی توست بسکه داری پیچکِ رقصنده روی شانهات هر که میبیند تو را دلدادهٔ گیسوی توست تا پریشان میشود موی تو ...
ادامه شعرشعرهایم بی تو بارانیست که از چشمانم بر رویِ کاغذ نم نم می بارد. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرپژواک بی صدای سکوتم آه! جز یک سکوت کهنه ی مبهم نیست صد سینه شرح غصه وغم دارم،اما دریغ یک دل محرم نیست هیزم شکن تویی! به که باید گفت ای باغبان، حدیث درختان را وقتی که بوی شوم تبر با توست تفسیر دستهای ...
ادامه شعربی محابا مو پریشان کرده ای بر شانه هایت،بیصدا ترسم از آن روز ندانند شانه هایت،قدر گیسوی تورا ........................ حسن_سهرابی ...
ادامه شعردانه چو مستانه با خاک همبستر شود؛ زخمه ی خورشید، مگر بر عطشش کارگر شود! تا بدرد جامه ی رسوایی و یکباره به عالم سر شود......
ادامه شعر«می خواهمت» تو را با وعده های حوری و جنّت نمی خواهم ز ترس آتش دوزخ کنم وحشت نمی خواهم تو آن نور فروزانی میان شام تاریکم تو را خورشید تابان در شب ظلمت نمی خواهم مرا سروی تو کردی خوش قد و بالا ...
ادامه شعردلبسته ام کردی وقت رفتن سایه ام تورا در آغوش گرفت وَ مرا ترک کرد. #آگرین_یوسفی
ادامه شعربی مهابا بزن ساز که زخمه ی ساز توام خط به خط بخوان مرا،ارتعاش آواز توام ید بیضا داری و من به تور تو،بد گرفتارم تو موسی و من عمری اسیر اعجاز توام پر بکش ، پرواز کن در خیال و باور من تو همیشه در اوجی...
ادامه شعرآمد و در کمالِ ذوق؛در خلوتم خیره شد عاقبت اما،چشم های روشن ش تیره شد! بی بهانه رفت!غم یکسره برجهانم چیره شد...
ادامه شعربنام خدا یاندی جسمیم آتشِ عشقینده درمان ایسته رم جانیمی آلدون آپاردون آیری بیر جان ایسته رم ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ مهریله دوستاغه سالدون قالمیشام ویلان پری زلفون ایله چک سورونسین جسمِ بی جان ایسته رم ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ لطفیله...
ادامه شعرصداے تو عطرے عجیب دارد بوے عشق مے دهد در عصر تابستان خیال مرا گیج مے کند، چون پروانه اے در باد، بلند صدایم کن بگذار شهر را عطر تو بگیرد و نام من، را مردم از زبان تو بشنوند بگذار بوے عشق عصر تابس...
ادامه شعر