تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف خلوت رازآمیز آن گاه که در #خلوت راز آمیزی آن خرمن موی خود به هم می ریزی یک لحظه مرا می کند از خود بیخود غوغای قیامتی که می انگیزی 882 **** بوسه مهرانگیز سرمست ز بوسه های مهرانگیزی دیگ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

باران حسود بود و ایوان؛ کَم طاقت اطلسی؛ دِق مرگ شد.

ادامه شعر
شیما رحمانی

دستِ باران؛ شانه می زد گیسوانِ نازِ بید بید لرزید، عشق خندید، ...، حادثه آمد پدید.

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

رنجیدم و خندیدم و از درد نگفتم از آنچه که دنیا سرم آورد نگفتم باهیچ کسی غیر خدا،هیچ زمانی از آنچه که او بر سرم آورد نگفتم (این شعر قدیمی است وبه دلیل سؤاستفاده هایی که بدون نام شاعر از آن شده دوباره ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دوست دارم» غزل دوست دارم من طلوع صبح فردا را دوست دارم عاشقی را رنگ دریا را دوست دارم نغمه ی آن بلبل سرمست در میان باغ و بُستان عِطر گلها را دوست دارم سینه ها سوزان شود از عشق آتشی اُفتد به ج...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف ذوق زندگانی در تغزل گر چه صبر مرد بر احوال زارش بهتر است دل اگر دل باشد اینجا بی قرارش بهتر است خون شده دل در جدایی و غم دلدار،خود از خوشی بی یار در این روزگارش بهتر است نیست بی او ذوق...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"نشان" جهانی را جا گذاشته ای! سرسوزنی نور و تندبادها در اولین نسیم عبورت. باید به جایی دور رها شوم در گذشته ای پیش رو. باید جابجا شوم در ورق ها باید وانمود کنم که آرامم بر صفحه...! شاعر: مرضیه رشید...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《اولین بهار سونیای عزیزم》 غزل خانه روشن شد ز نورت ای مَه زیبای من ماه شب تاب فروزانی در این ماوای من چون تو هستی دلخوشی هایم در این دنیای دون حال خوب قلب من هستی تو ای بیتای من در گلستان وجودم غ...

ادامه شعر
سامان نظری

در میان این منو تو،اتصالیست در خیالم چو رسم به روز موعود،آنچنان خراب حالم می شود عشق تو آغاز،مثل چمنِ گره خورده تو شدی تمام افکار،این دل بنام تو خورده این منم خدای حسرت،بهر دیدن یار دوباره این و آن...

ادامه شعر
شیما رحمانی

من؛ نَه از شَرَرِ آتش که از؛ شُرشُرِ باران سوختم

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف یازده رباعی محو بهشت آرام دل و جان من ای پاک سرشت مهدی به دل شعر خود این گونه نوشت من محو تماشای توام چون دیدم در قامت تو جلوه اوصاف بهشت   ۱۴۰۱/۲/۰۵ ۴۹۸ **** نوشدارو هرچند نصیب من ز...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

نگو مرا از یاد برده ای بوسه هایی بر لبانت نوشته ام که تا ابد نام مرا می خوانند

ادامه شعر
سید هادی  محمدی

بسم الله الرحمن الرحیم وقتی که میفهمی دلم از آسمون سیره یا پشت لبخندی چرا پهلو نمی گیره؟ وقتی میوون غصه ها درگیر احساسی سخته که دنیای پراز دردامو بشناسی هرجا که اشکامو کنار میز می چینم با توو...

ادامه شعر
مژگان سلیمی

یه روز،از یه جا یه ادم شد همه هستیِ قلبم شد واسم تمومِ دنیام شد واسم ناجیُ مرحم... یه روزی دیدمت انگار ک تو خوابم ،ک خیاله.... گفتم این یه خواب و نابو داشتنش برام محاله... ____ حالا تو، تمومِ من شدی...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

گفت سکوت کن،، مراببین بامن مانوس شو،، تو و من وقتی ما شویم آسمان آبی خواهد شد آب هم آبی تر، آب هم روان تر بیا لب این آب روان دل را آبی کن قصه ی عشق بدان سـِر زیادی دارد،،...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف غزل صبحگاهی شده یکبار دیگر صبح و من از شوق سرشارم به ذکر نام تو در ذهن بذر عشق می کارم تو در آغوش من خوابی و من غرق تماشایت نمی خواهم که حتی یک دم از تو چشم بردارم نفس های تو را می بویم...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

۱ یک بوسه زدم بر لبِ او با ترفند آزرده شد و سرخ شبیهِ اسپند با بوسه ی دیگری به او گفتم که: "دیوانه تو جذّاب تری با لبخند" ۲ خیره به غروبِ مبهمِ پاییز است از حسّ غریب و تازه ای لبریز است رازِ دلِ...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

سیب سرخ می چینم از درخت حوا و آن را به حوض ماهى می سپارم تا به دست تو که دست در پاشویه ام دارى برساند نقش ات گردش ماهى هاست در آبى کاشى رنگ گناهى که آسمانى است ...

ادامه شعر
صدف تاجمیریان

ای کز هجرت پیکرم نتـْوان شدست درد ان هم موقع خوابــان شدست انـدک عطر خوش ز رختت ماندست کان مرحمی بر تن بی درمان شدست گر ذره نفـسی بود، دمــی بازدمـی ز هجر جانت جان بی جـان شدست هر کجــا هر سو به خا...

ادامه شعر
داود شمسی

سخنت بند دل و شیره‌ی انجیر نشد رشته های غزلم بسته به نخجیر نشد به دل و دیده گرفتارم از این بیش مگر که دل و دیده مرا قابل تصویر نشد شب هجران تو ، آن روز که می‌کرد دلم خواب در چشم و خیال از نظرم سی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا