تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سید هادی  محمدی

بسم الله الرحمن الرحیم شناسِ کوچه ی ذهنم شُد دوباره بی تو ​​​​​​نخوابیدن کمی برای نوشتن خیس غمی و حوصله تابیدن نگاه باکره ی مردان میان نان و نمک جان داد جهان همیشه غلط بوده کنار قاپِ حسابید...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

۱ دلم آبستنِ درده عزیزم هوا آلوده‌ و سرده عزیزم دلم میخواد از دنیا برم من از این دنیا که نامرده عزیزم ۲ هوا آبستنِ بارانِ ناب است به دستت جام سبزی از شراب است دعا کن ماه من امشب برایم دعایِ می...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف عشق پنهان گرچه نبوده هیچ از عشق تو حاصلم 《اما نهان برای تو پر می زند دلم》 بشنو به گوش هوش که زیر زبان خود می گویم ای عزیز به عشق تو مایلم رویت چراغ چشم و دل است و به روزگار محتاج تابش ...

ادامه شعر
علی مزارعی

لطفاً اگر اتفاق افتاد کاسودگی از سر بتکانید یک بوسه به رسم یادگاری روی لب شعر من نشانید

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف گوهر عشق عشق هرگز بر طریق عقل رهزن نیست نه این چنین گفتند بسیاری ولیکن نیست نه عاشقان در راه عشق از خود رها گردیده اند عشق از اخلاق انسانی رهیدن نیست نه بال پرواز است عشق و در حقیقت وصف...

ادامه شعر
jalal babaie

غزل سپید همچون آتش گرم کردم ختم آن سرما همه آن لرزه کرد. شعله اش بالا گرفت سوخت و سوزاند رهایم زین پرده کرد. چو برگ زرد پاییزی به دست باد آهسته بر روی زمین شد. ببین رخسار زردم چه سان در دوریش مرا...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

خندید و پلک زد که مرا زیر و رو کند با من به نازِ چشم و دهان، گفتگو کند لب را به لب فشرد و روئید تاکِ عشق تا از شرابِ سرخِ لبش در سبو کند آن زخم را که در دلِ مجنون شکفته بود با تارِ زُلف و سوزنِ مژ...

ادامه شعر
کاظم قادری

من از تو ندیده ام بجز عشق ای بخت بلند آشنایی مستانه به دیده ام بریزان جامی ز شراب دلربایی از خرمی بهار چشمت  حظ می برم عاشقانه ای دوست بر دامن دشت سبز چشمت می گردم و دارد چه هوایی جز نام تو و دعا به...

ادامه شعر
دانیال گودرزی

روح من از رفتنت خود را که حلق آویز کرد حلق خود را از نبودت ،بی وفا،او ریز کرد یار من از من جدا شد رفت در دامان کس با رقیبم شعرِ ما را بی بها ناچیز کرد من به او گفتم که تنهایم ندارم جز تو کس بی وفا،ا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف وصف قاصر عشق گر چه من از یاد تو شیدا و شاعر می شوم در سخن هربار از وصف تو قاصر می شوم در مسافت های حرمان با هزاران آرزو حال و احوال تو را از دور ناظر می شوم من به دیدار تو نیت می کنم در...

ادامه شعر
بهرام الهی

تو به عمد رویا هایت را جا گذاشتی تامن -که امانت دارخوبی ا م فقط سکوت کنم. حواسم هست! می خواهم در غیاب تو سالها شاعری کنم و شاید -بعد ها کسی پرسید که من چه کشیده ا م! گاه به سالهای دور که فکر ...

ادامه شعر
جواد  جهانی فرح آبادی

بیت آخر بانو غزل بگویم یا شعر نو برایت این جمله مانده باقی،افتاده ام بپایت دستم توان ندارد،شایدقلم بلرزد درمانده ام چه گویم،ازشکریا شکایت تامصرع نهایی صدبیت مانده انگار تامقصدنهایی،کی میکنم رهایت بانو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف زمان خوش چقدر حرف از اندوه و رنج و غم بزنم زناگواری وضع زمانه دم بزنم دلم گرفت چرا و چقدر باید دست به سرشماری و احصای بیش و کم بزنم فرا رسیده دگر بار روز تعطیلی مصمم که زمان خوشی رقم بز...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف انتظار سپیده دم وقت سحر کنارت ای عشقِ من آرمیده ام پر شده از حضور تو گلشن پاک دیده ام هرگز عزیز من بدان از تو جدا نمی شوم من که ز ماه روی تو صد گل بوسه چیده ام من همه عمر خویش را طی طری...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

پیراهنی به قامت اشکهایم به تن لاله های سرخ خانه مان دوخته ام تاشاید عقوبتم ازآن شرمگین شود

ادامه شعر
عزیز حسینی

راه تویی ، درد تویی ،درمان تویی ، آنچه هست و نیست تویی سبز تویی ،زرد تویی باران تو ،برف تو همه و همه تو عشق تو ،خدا تو عزیزحسینی...

ادامه شعر
بهرام الهی

//چقدر دوست دارم از تو بگویم// خنجرت         برای من            تیزنخواهد بود  تو  از اب زلال به من نزدیکتری! ودر لبانت       زنبوری       مدام پر می کشید. زنجیر دلم را     به ماهی دلت        ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

آیه های بوسه ای تمام زندگی! با تو جنونم دیدنیست ماه بی همتای من! با تو غزل روئیدنیست وقت خندیدن به جانم دلبرم آتش زنی میوه ی لب های سرخت واقعا که چیدنیست می کشی با آیه های بوسه در آغوش خود دختری از ج...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《همدم گل》 غزل گفت روزی به بلبل مستان از چه رو نغمه سر دَهی خوشخوان گر معطر گل است و زیبا روی عمر آن کوته است در این دوران گر نسیمی وزد به وقت پگاه در تن گل دگر نماند جان اینچنین آتشی فروزان ن...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف مذهب عشق چنان محبت تو در وجود من جاری است که کلّ دغدغه ام یاری و وفاداری است تمام هستی من صرف عشق گردید و هزار شکر که این حکم حضرت باری است تویی بهانه ایمان من به مذهب عشق محبت توظهور ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا