- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
زهرا وحیدزاده
در10 /01/ 1339 -
فرهاد گنجیه
در10 /01/ 1364 -
مجید همایون
در10 /01/ 1348 -
علی کیهانی
در10 /01/ 1358 -
کرامت یزدانی(اشک)
در10 /01/ 1350 -
Sara Arandan
در10 /01/ 1360 -
اریا عینی
در10 /01/ 1384 -
کامران شاه علی
در10 /01/ 1342
آرزو های قشنگ خنده حتی لحظه ای را بی تو همراهم نشد ژاله ی چشم تری هم صحبت آهم نشد بغض سردم را خیابان در خیابان ریختم ناله ها کردم در گوشی که آگاهم نشد هرچه رویای تو را در سینه با خود کاشتم آرزو ه...
ادامه شعریک خیابان دلهره با کوچه های پر زِ آه می روم بر کوچه سار زندگی بیراهه راه قرص ها یاران همراه منند هر صبح و شام بارها گفتم که این آخر کند من را تباه حس غربت در دلم بدجور بی آرامش است میکن...
ادامه شعربسم رب الهدایه و النور #دوبیتی - شماره ۶۳ نور هستی تو نور هستی و شور صلاتی تو معنا و تو مجرای حیاتی در این توفان بی پایان محمد بدون شک تو کشتی نجاتی غبار دستگاه حسینی- مهدی رستگاری چهارم بهمن سال...
ادامه شعرسبزه بر سبزه و گل بر رخ و دامن به چمن وَه چه زیباست وصالِ نمِ باران به دَمَن رویْ در رویِ مَهِ چهره یِ زیبای نگار پر کشیدن به هوای گلِ سرمستِ بهار بلبل و باغ گل و سینه پر از نغمه ی ...
ادامه شعرخیابان خوب پوشانده تن لخت خیابان را برف درنیارند مگر پشت سرش مردم حرف «عشق» یک اسم فقط نیست؛ گمانم فعل است فعل خاصی که شده توی خیابان ها صرف هر خیابان شده در دوری تان کوهی دور هر خیابان شده در یاد ت...
ادامه شعر«کوچه ی برفی» هوا سرد است و ابری دیده های آسمان گریان کنار کوچه ی برفی نشسته کودکی نالان شده بیدی که می لرزد دل و جانش ز بی مهری گذرگاهی شلوغ است و نمی باشد در آن انسان همه سر را فرو بُرده می...
ادامه شعر"میرود جا نهد دل خود را زیر خاڪی ڪه سرد و تاریڪست بگذرد ز مرز ناچاری از مسیری ڪه سخت باریڪست هر شب او نشانی خود را در توهم ، زخواب میگیرد چشم وا میڪند به روی خودش با طلوعی دوباره میمیرد ل...
ادامه شعرمن ازتو چه می جویم من از تو چه می خواهم من که رو به پایانم چرا از تو نمی کاهم یعقوب پایمرد paymard
ادامه شعر.......راز شب رندان...... یا رب به کجا این دل بشکسته توان درمان کرد حافظی یافت و مرهم درد شب هجران کرد اشک شمسی که ز ناودان بامی بچکید سرمه چشم خمار و می صد مستان کرد دار منصور به صد خون جگر یافت و ...
ادامه شعرمرداب بودم عطر تو نیلوفرم ڪرد روییدم از تو؛ تا خدا هم باورم ڪرد پیچید دستت در رگ و در ریشہ ے من تا اوج رفتم عشق تو نام آورم ڪرد جارے شدے چون رود در رگ هاے خشڪم زایندہ رودت تشنگے را ؛ از سرم ڪرد از ...
ادامه شعربسمه اللطیف شعر نوشین هر آن گاهی که از لبهای سرخت بوسه میچینم به چشمان تو حالی دلکش و مستانه میبینم به بوسه از تو جان میگیرم و جان میدهم هر دم ندارم قدرت توصیف حس و حال شیرینم نده بر باد گیسوی...
ادامه شعرگرگ و میش؟ نفرین تورا ای روزگاری کزمن و ما خسته ای دروازه های شهر را بر عشق و رویابسته ای شنزارکردی بحر را آوار کردی شهررا از ما گذشتی ؟ لاجرم بر ناکسان دلبسته ای گرما و سرما فرق نیست ازبخشش ات جام...
ادامه شعرحصار بازوانت برایت بار دیگر نقشه دیدار خواهم چید بسمت ناامیدی بعد از این دیوار خواهم چید هلا ای خوشه ی لبریز شهد کام سرمستی تو را از تاک های ترد لاکردار خواهم چید من از جاماندگان شهرک متروک تاریخم...
ادامه شعربماند که می شد کنارم بمانی ونماندی ... ازهمه دل کندم... که اینگونه ویرانم نمایی؟!! می گذرد زمانه و می ماند درد ویرانی ... الان که نمی دانی ،بماند که بعد ها بدانی ... من تورا دوست داشتم برای خودت نه تن...
ادامه شعرگفتا که از کجایی گفتم ز شهر باران گفتا که مقصد اکنون گفتم به جمع یاران گفتا که منطق تو گفتم به عشق ورزی گفتا دلیل این عشق گفتم به مهرورزی گفتا شبیه دریا اینک چرا کویری گفتم کنار دریا ساحل ب...
ادامه شعرخنده جرمو گریه جرمو داد جرم آنچه در راه است خانه ی بیداد جرم گرچه ما اماده باشیم در نماز دشمن نادان دهد فرمان جرم نیست روزی که سری بر دار نیست میرسد از پشت سر پیغام جرم جرم ما سفره ی خالی ماست جرم ما ...
ادامه شعرخیالت ، آخر غرق خود میکند مرا می دانم، آخر این درد میکشد مرا حکمت دل باختن و هجران چیست؟ نمیدانم،مرگ سوی خود میکشد مرا شمع حرمی و با جان در طواف توام پروانه ام و آتش عشقت میسوزد مرا صید چشمانتم و مش...
ادامه شعراین ابرهای شفاهی،دلواپسی های مزمن سیگار روشن نکرده،یعنی بقول تومؤمن زیرصفوف تجسس،وگریه های مجازی عُقم گرفت از نردد،لای قفس های خائن آثار قتل وجنایت،درمن شبیه دل من طوری که جز دود وسیگار،چیزی نماند ازق...
ادامه شعر«هویدا» یک شیخ نادان گفت روزی با کلانی امروز مردک پیش ما بس ناتوانی یک عمر بر تختی نشستی در وزارت میری نبودی از برای مردمانی آخر چه کردی از برای بینوایان امروز در چنگال تیز ما تو مانی پیر خر...
ادامه شعربسمه اللطیف غروب طلایی در این غروب طلایی به سوی خانه روانم روانه ام که خودم را به ّدلبرم برسانم نهاده حضرت خورشید سر به دامن دریا که جلوه ای شود از اشتیاق و مهر نهانم شکوفه کرده دوباره محبتت به درو...
ادامه شعر