تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حافظ کریمی

هفت نشانی که نشان انسان است سّرِ هفت داند و هفت آسان است هفتگانه قرار داده آسمان را خدا آسمانیست کسی که هفتخوان است مرد به هنگام بیماری همسر آزمون آید و شود نگین سر زن به هنگام فقر شوهر محک خور...

ادامه شعر
نازنین نکیسا

روزگاریست خبری از سر کویت نرسید شانه در دست من و به تار مویت نرسید تا به کی بر درگهت نالان نشینم روز و شب ای دریغ بگذشت بهار عمر و بویت نرسید من چه ام؟؟ خاکستری مانده ز عشق تو به جای یا چو آب رفته ا...

ادامه شعر
علی معصومی

دلم با سرودنت شاد است شنیده ام که تو هم عاشقانه می گویی سروده های قشنگ و دلانه می گوئی اگر چه دلبر و نازی شنیده ام گاهی برای حال خودت دلبرانه می گوئی سحر به پنجره عطر ترانه می پاشی به گوش زنجره ...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

بیمارت شدم:الیاس امیرحسنی باز دیدم روی ماهت را و بیمارت شدم باز بارانی گرفت وخیس وتب دارت شدم ریخت اشکم ریخت اشکم ریخت اشک نازنینا حیرت آلود تو وکارت شدم ساده رو بودی ومن هم ساده دل بودم بلا سا...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

این آینه در دست تو پر گرد و غبار است تصویر تو در سینه‌یِ آن تیره و تار است بازیچه‌یِ دستِ تو شدم ، حقِّ من این نیست والله که عشقت، همه نیرنگ و شعار است قربانی این دفعه‌یِ بازی تو بودم بیچاره دلِ من...

ادامه شعر
یاسر رشیدپور

یک نگاه مست تو صبر و قرارم ﺑﺮﺩﻩ است هوش و دین و دانش و دار و ندارم ﺑرﺩﻩ است هر کجا باشی دل شیداى من دنبال توست رفتنت بوى خوشِ عطرِ بهارم ﺑرﺩﻩ است آسمان می گِرید و سیلاب اشک...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف قلب بی قرار چون تو را بر کوی شبخیزان گذار افتاده است سکه ماه از رواج و اعتبار افتاده است خواب یا رویاست این که دیده بی خواب من بر جمال چهره تو گلعذار افتاده است قلب من که دور از تو با...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف شکوفایی حسرت چون در آیینه به حال خود نگاه انداختم شیونی پنهان درون خود به راه انداختم از ته دل ناله ای سر دادم و با ناله‌ام شعله سوز دل خود را به آه انداختم باگمان عشق در بیراهه ای ...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

گفتند: ما ترانه ی آرام نیستیم چون اسب سرکشیم و چنین رام نیستیم وقتی دلِ تمامیِ مردم، پرآذر است ما فکرِ تابِ زلفِ دلارام نیستیم ما - پا اگر دهد - به سرِ دست می رویم محتاجِ دانه های سرِ دام نیستی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف خاطره شبانه یاد باد آن شب خوبی که لبت خندان بود روی چون ماه تو بر چهره من تابان بود دل من پر ز تمنای تو بود و دل تو مهربان بود و تمنای مرا خواهان بود جان بی تاب من از فکر گریزان بود و ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف فریاد غم در رثای پدر بزرگوارم گرچه اشک چشم من با آستینم پاک شد جان من با درد غرق ورطه ای غمناک شد سال های سال از تو دور ماندم ای پدر عاقبت داغت نصیب این دل صد چاک شد رفتن بی بازگشتت تیر...

ادامه شعر
دکتر کیوان محب خسروی

آفت زده برگ و ریشه ی عشق تکرار شده کلیشه ی عشق از زاغ و زغن شکست خورده آن شیر ژیان بیشه ی عشق یک عمر شکست خوردگانیم از بسکه شکست شیشه ی عشق سرگرم به بازی دروغی یک سر نزدی به گیشه ی عشق عشق...

ادامه شعر
رامین خزائی

الکل از مستی خود هستی و من رستم رها یا بیا مستم بکن یا از ازل هستم رها یا ز مستی باغ و بستان را به آتش می کشم یا که من را در حریق از حسرتش بستم رها شب هیاهو می کنم روز از سرم افسانه ها آن از آن ش...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف جای تو خالی امشب در این آغوش بس خالی است جای تو پر می کشد جان و دل من در هوای تو چشمان من خیره است بر عکست روی دیوار بس حرف دارد نیمه شب با چشم های تو حالم دگرگون است و افتاده است در ک...

ادامه شعر
محمد  عالمی

تاکنون تعداد 20 شعر در وصف امام حسین علیه سلام و کر بلا سروده شده است این حسین گیست که عشق منو جا ن مــن ا ستتت این حسین کیست که عمر مــنـو ا یــمـا ن من ا ست این چه شمعـی ا یـست که ...

ادامه شعر
کوروش احمدی

همه دردی که در سر بود از تو شده یک دردسر از بهر جانم نمیدانم چه کردی با دل من که روشن گشته آتش در نهانم همه دردی که در دل بود از تو شده یک درددل درآن نفس نیست نمیدانم چرا چیدی پر من که آزادی برای...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

قطار چونکه بیاید سوار خواهم شد به هر کجا برود رهسپار خواهم شد به مشهد و قم وساوه به آمل و بابل برای آن گل سرخم هزار خواهم شد اگر دوباره دلت خواست تامرا صدا بزنی ستاره ی چشمک زن مدار خواهم شد پیام های ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف شب تنهایی باز امشب پرسه در بازار هم یاری نکرد در فراموشیّ درد دوریش کاری‌ نکرد بار دیگر موج های غم دلم را در ربود دل در این بحبوحه اما هیچ پیکاری نکرد در میان جمعیت هم خاطر آشفته ام ج...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

در خانه ما گمشده، پیدا شدنی نیست پیداشده ای، جای خودش جا شدنی نیست تا گربه ی زاهدصفتان، شحنه شهر است غارتگر غارت زده، پیدا شدنی نیست فریاد چو لب بسته و خاموش و غریب است "فریادگری"، واژه ی معنا شدنی نی...

ادامه شعر
احمد صیفوری

این روزها... از حالمان هی عکس رو کردیم از بینِ هر چیزی بدش را جستجو کردیم در بینِ جوراجورها، ناجور می‌دیدیم صد وصلهٔ ناجور، چسبانده، رفو کردیم از حالِ خوب و مثبت و لبخند می‌گفتیم اما برای دیگران مر...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا