- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سپهر صحراییان
در09 /01/ 1373 -
اعظم قارلقی
در09 /01/ 1360 -
علی اکبر امیدی
در09 /01/ 1370 -
احمدرضا میرزایی
در09 /01/ 1360
نه این که می گویم فقط این جا کسی نیست انگار اصلا توی این دنیا کسی نیست هی تو که بین دیو و دد می جویی انسان! من گشته ام، بیخود نگرد آقا! کسی نیست همکاسه وقت شادنوشی بی شمار است پیمانه از غم پر شود ام...
ادامه شعر«گویم سلام» ای طلوع روشن فردای من گویم سلام نور امیدی در این شبهای من گویم سلام مایه ی آرامشی هستی در این شام سیاه قصّه ی شیرین در رؤیای من گویم سلام من به امیدی کنم سر اینچنین شام سیاه روشنی...
ادامه شعررسوای عالماست دلم در جوارِ زن از بس شرابِ آن شده: چشمِ خمارِ زن آغوش باز میکنم و باغ را طلب تا او صفای من بشود ، من حصارِ زن ابرو و چشم و گوش و لبش بیتهای اوست در حالِ خوانشِ غزلم در کنارِ زن د...
ادامه شعردو چشم تیره ات سپید کرد موی مرا ترسم،روزی برسدکه گم کنی کوی مرا دردل پیرم،هست دریایی ازعشق لیکن عاقبت حس میکنی زیرخاک بوی مرا نوشتمش...
ادامه شعرسر سپرده ی مهر توام،خانه به دوش و نگران بی قرار سلسله موی توام، آتشفشان در فوران سرآپا خواهشم و میلم همه خواستن تو قلبم تو را میخواند، بشنو، در هر ضربان طلبی ز دنیا نیست، جز دیدن خنده ی تو تو بخند...
ادامه شعر«آشفته بازار» کدخدای دِه اگر روباه مکّاری شود وای بر آن دِه عجب آشفته بازاری شود گر شب ظلمت کند خورشید تابان را اسیر روز آن روشن نباشد یک شب تاری شود گر شود خالی ز شیر این بیشه در شام سیاه در...
ادامه شعرخواهشأ از خام نترس.؟ ای دل از همهمۀ گردش ایام نترس قلب دریا به شکاف از خطر دام نترس توبه بشکن در میخانه فراخ است هنوز ساقی آماده اکرام تو ؟ از جام نترس عاشقی درد لذیزیست نهان نتوان کرد می رسد عاق...
ادامه شعرنه مجال با تو بودن نه توان دل بریدن نه اشتیاق در تو دیدن ...
ادامه شعرگفتے بنویسم غم دل را وَنوشتم از طالع تاریکم و از بخت و سرشتمذ صدبار نوشتم غم هجران و جدایے اما نشنیدم ز تو من هیچ صدایی عمریست چو مجنون شدهام در پے اویم دلسوخته از داغ جوانم چه بگویم اے خالق ...
ادامه شعربسمه اللطیف الف قامت دوست تضمین غزل شماره ۳۱۷ - دیوان حافظ شیرازی فکر کردند که دیگر ز نفس افتادم داده اندوه و غم و درد و زمان بر بادم ولی ای دوست از آن دم که به تو دل دادم 《فاش میگویم و از گفتهٔ خود...
ادامه شعر«دغلباز» ای دغلبازان جهان را رنگ کردن کار نیست از برای آدمی این شیوه ی رفتار نیست گرگ خونخواری ، لباس میش بر تن می کنی لاشه خواری جز مرام کرکس و کفتار نیست تا به کی مردم فریبی ، تا به کی مکر ...
ادامه شعرطوفان زده از ساحلِ آرام نترسد ما همچو عقابیم که از بام نترسد دانستم از اول که تو صیادی و من صید اما چه کنم، این دلم از دام نترسد یک لحظه به کام دلِ من بودی و این دل از اینکه شود عاشق ناکام نترسد...
ادامه شعرمیروی و جا میگذاری اینجا جان دگرت را اندکی درنگ،شود به تاخیر بیاندازی سفرت را؟ تنها مانده ام و رهسپارم به مسلخ عشق صبر کن تا بگویم، شاید پس گرفتی نظرت را خسته ام و حوصله ای نیست بهر نگهداری دل خبر...
ادامه شعرراز دل، مضحکهٔ ما و منم شد آخر عرصهٔ وصلۀ نو، بر کهنم شد آخر کاخ بنیان شده بر آب ز موجی پاشید زیر و رو گشته و آوار تنم شد آخر موج تنهایی و تکرار غروبی غمگین موجب غر...
ادامه شعردر عصر ارتباطات ما قطع ارتباطیم!شدی برام خاطره قرار بی قراریم چیه که منو از یادت میبره نه خود پرسی حال مرا نمی میدهی جواب چرا؟ نه حوصله بودن نه داری...
ادامه شعر«شکار دل» نور خورشید فروزان باش در شبهای تار چشمه ی آب حیاتی باش در این روزگار از برای مرغ خوشخوان سوسن و آلاله باش تا بخواند در کنارت خوش نوا مرغ هَزار تا توانی مهربانی کن بدست آور دلی دل بدس...
ادامه شعرگُنجِشم است هردو جهان ، گُنجِشِ من نیست جهان گوهرِ لامکان منم ، نگُنجم به کون و مکان ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ عرشِ وُ فرش و کاف و نون ، پیشِ من است جمله چون قطع کن حرف لال باش ، نگُنجم به شرح و بیان ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ کون و...
ادامه شعرروزی سلطانی که خیلی دم ازقدرت شوکت میزدمگسی روی محاسنش نشست سلطان هرچه مشت حواله ی مگس نمود حریف مگس نشد سطان عصبانی شد سطان از وزیرش پرسید ای وزیر خداچرا مگس آفریده وزیرجواب داد قبله ی عالم خ...
ادامه شعرعشق مجروح تو یکبار جهانی بشود صلح فرمانده و گیتار جهانی بشود بین لبخند خود و نقطه پایانی عشق تو کمی منظره بگذار جهانی بشود گردن آویز شبم ضامن تابیدن توست وای اگر قلب بدهکار جهانی بشود باز دریا ش...
ادامه شعرمی شناسد مرا هر کوه و سنگی می شناسد شب و ماه و پنلگی می شناسد مرا با کهنه زخم سینه سوزم صدای هر تفنگی می شناسد نیافتادم اگر از پا ولیکن مرا هر پای لنگی می شناسد میان اینهمه غم ها مرا هم دل غمگین و ...
ادامه شعر