تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
قاسم پیرنظر

خسته از دنیای دونیم درمسیر آزمونیم پا پی لیلای واهی راهی بحر جنونیم خانه جز ایران ندریم جز خرد عنوان نداریم وای ؛ اگر ایران نباشد ؟ بر خدا ایمان نداریم آفرینش پر بیاراست آنچه جود آمد خداخواست نام ا...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

لباده ی کبود شبی، بیشعاع دوست دریای مه گرفته ، به دل رنجشاره ها آیینه ی مغنی آوای گرم توست در گوش چله گاه اریب هزاره ها ناطور آسمان منی ، ماه تنگبار لبسوز خانقاه توام ، مست و بیقرار آهوتکان وحشی اح...

ادامه شعر
طارق خراسانی

بسپارید به دل نکته‌ی جان و بگویید به هر پیر و جوان دور باشید ز گفتار سخیف از ادب مهر در آید به میان 1401/5/5

ادامه شعر
عرفان ویسی (هستیار)

مثل خرمالوی خوش رنگی که در این عصر تلخ طعم لبخند مرا شیرین و هم گس می کنی سبز، آبی، صورتی، فرقی ندارد رنگ ها این تویی رنگ لباست را مشخص می کنی...

ادامه شعر
Dariush Jelini

فانوسو از شبای من نگیرین غنیمته واسم توو این سیاهی دلم هنوز پیشِ ستاره گیره چرا تموم نمی‌شه این دوراهی چرا تموم نمی‌شه این زمستون تا کی می‌شه با برف و سرما جنگید تا کی باید از شبٍ تاریک و تار هراسید...

ادامه شعر
Dariush Jelini

دیگر گلاویزم نکن با شب من آفتابی تازه می‌خواهم تا این جنونِ خیره رد گردد از عشق بی اندازه می‌خواهم سردرگمی هایم مرا کُشته من را هدایت کن به آرامش حسّ عجیبِ دست هایم را معنا بکن خواهش، فقط خواهش تص...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

دیشب پدرم به خوابم آمد یک فرش خریده بود ارزان من ماندم و یک غم دوباره صبح آمدو مانده ام درهجران با او چه قدر انیس بودم می گفت دراین زمان ودوران باید که مواظبت نماید از خانه و خانواده انسان ...

ادامه شعر
Dariush Jelini

چشم‌ هاتو یه بارِ دیگه ببند آسمونت هنوز غمگینه؟ سَر نزن باز توی کابوسِت چشم هات بد چیزایی می‌بینه رویاتو پس بگیر از شبها خیلی دنیا بهت بدهکاره روزای خوب می‌رسن از راه روی دنیات امید می‌باره قد بکش...

ادامه شعر
محمد نیک روش

قداره به کین شعر بستند از اهلِ قلـم ، قلـم  شکستند دشنام شدند و شاعران را ارباب ادب(؟)به فحش بستند ماییم و همین دودستِ خالی ماییم و دلی به خون نشسته ماییم و هـــزار " زخـمِ کهنـه ما و قلمــی کمـر شکس...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

قسم به عشق و عاشقی به رنگ خوب رازقی به داغ هر شقایقی که دوستدار آن گلم قسم به حال عارفان قسم به ذکر عابدان به شوق وذوق سالکان که دوستدار آن گلم قسم به سرخی شفق قسم به زردی فلق قسم به مضغه وعلق که د...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

باران چه قدر قشنگ و خوب است مانند به خانه رفتن غروب است باران چه لطیف و روشنی بخش مانند صدای دارکوب است باران چه عزیز و مهربان است الطاف خدا ی آسمان است باران چه شبیه خنده ی توست وقتی که زمین شادمان...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

تو غزال منی توبهار منی تو شراب منی تو نگار منی توامید منی تو قرار منی تو نوید منی تو تبار منی بدون تو من بگو چه کنم تو یمین منی تو یسار منی تو مرادمنی تو یاشار منی توگلاب منی تو انارمنی تو ...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

پیراهن ژورژت بورگوندی گیسوهای وزنده ی مارون خواب دموکراتیک اینجاست در انقلاب تقارن ساسُن رستاک شاعرانه ی رویا رفلکس برهنگی غریبانه مغازله ای بیفرجام مانده کفش لزج، ویرانی خانه بوسه ی برگ برگاموتهاست...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

بزم میخک و سه ستار و تاژ بوسه ی تو است ایشتار پرشرر به تکه های شب ، چکانده ناز لرزه های بیگدار آبچین خسته وار عاشقانگی برکه های نوشفام خون و ماهچام نردباز در حباب موج های آبی فراخکرد بی نشان با عبیر...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

بوژنه های گوجه سبز، میرسد به فسخ یخ نازگاه پامچال ، زیر گام دختران ماهرو انگبین شادی و شرر به بلبلان مست میدود ماهیان سرخ میتپند ،در رگان نیلی بهانه جو چام -آسمان لاژورد ،در حریر ابرهای باژگون شو...

ادامه شعر
عنایت کرمی

دیروز، که مفتون تو بودم تو ندیدی آواره و مجنون تو بودم، تو ندیدی هنگام جوانی سر و پر کنده گرفتار در چنبرِ افسون تو بودم تو ندیدی اکنون که رقیبان همه بی مایه و مستند فرسوده و بدمنظر و بی جاذبه هستند ی...

ادامه شعر
آرمان پرناک

یاهو لبِ فنجانِ فالِ من فیلی بر بدن قهوه زد، سپس ماسید مانده ام بین خواب و بیداری پلک هایم! چقدر خوشحالید!! اِ  !!... چرا روزنامه ام خونی ست؟ پای اخبارِ آن چرا زخمی ست؟ این کلاغی که روبه رویم هست ظا...

ادامه شعر
زهرا آهن

من شهرزاد قصه‌ی مرگم من قهرمان مردن خویشم بعد از هزار و یک شب وحشت پایان کار این دل ریشم هم داغدار پهنه‌ی خاکم هم همزبان مردم دردم در التهاب نعره‌ی بیداد فریاد رنج هر زن و مردم مشروطه خواه جنبش نقال...

ادامه شعر
حافظ کریمی

یک دل دیوانه دارم می خرید عاشق پروانه دارم می خرید کینه ای نیست اندرون این دلم بی نهایت ناله دارم می خرید یک دل دریایی با آب زلال همچو ماهِ کاملی شکل هلال بی غرور و بی تکبر خیر خوا...

ادامه شعر
حافظ کریمی

شهادت یعنی جسم و جان انسان فدای ربِ عالم، ربِ قرآن به جز الله و احمد با علی را ندیدن با علی، الله رسیدن شهادت یعنی حیدر هم حسینی است و زهرا و حسن هم یا حسینی است علی بن حسین، اولاد و اصحاب صراطی، ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا