- لیست اشعار
- قالب
- چهارپاره
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سپهر صحراییان
در09 /01/ 1373 -
اعظم قارلقی
در09 /01/ 1360 -
علی اکبر امیدی
در09 /01/ 1370 -
احمدرضا میرزایی
در09 /01/ 1360
بیا منزل درون دل گزینیم کنار دلبری قابل گزینیم به اسب زندگی از نو نشینیم رهِ گُل را به جای گِل گزینیم بیا تا مهربان و ساده باشیم به سان عاشقی دلداده باشیم رئوف و رادمرد و بامحبت دلیر و فاضل و افتاده...
ادامه شعرسفر کرده همان ماهی که یک عمر سلامش دل به این مرداب می داد گُمَم کرده نوازش های دستی که با مهرش به چشمم خواب می داد به وقت دیدنش تاصبح فردا لبانم با لبش در گفتگو بود اگر چه شیر دل بودم مرا کُشت...
ادامه شعرتلافی کن برام شبهای تارو نذار این مزرعه آتیش بگیره سلامی تازه شو مهمونِ ابرا نگا دنیام توو دستِ تو اسیره مترسکها رو از خود دورتر کن ببین دور از تو عشقم ناسپاسه دارن توو خواب دنبالت میگردن تو نیست...
ادامه شعرایام خوش کودکی ام همدمِ رَز بود ادراکِ من از بود وعدم عالمِ رَز بود رَز، عرصۀ بی مرزِ دل آسودگی من بر دردِ دل و دیدۀ من مرهمِ رَز بود پروانۀ رَز بودم و رَز، محفل من بود رَز، ناظرِ خندیدن و حرفِ د...
ادامه شعرما نسلِ بغضهای فرو خورده در صفحهی سیاهِ یه تقویمیم هر روز توی آینهی تاریخ عکسی فریب خورده رو میبینیم در انتهای ممتدِ تاریکی با چشم های بسته ...
ادامه شعرکجا از تو دستامو خالی کنم؟ نگاهت کجا من رو گم میکنه؟ بگو پرتِ کی میشه احساسِ تو؟ منو نقطهچینِ صدم میکنه!! شبو با خیالِ کی صُب میکنی؟ روو دیوارِ کی نقشتو میکشی؟ بگو من تقاصِ چیو پس بدم؟ میدونی...
ادامه شعرشب چه خوش باشد برای عاشقان نه برای درد مندی در شبانگاه فراق آن ستاره همچنان چشمک زند در کهکشان بر تن پر درد مینالد نگاه آسمان...
ادامه شعرافسوس که دنیای جدید و رنگی دنیای بد و کریه و زشتی شده است زندان فروتنان و جان های لطیف میدان فریب و بدسرشتی شده است در اوجِ فراوانیِ اسبابِ رفاه دل هاهمه محتاج محبّت شده اند بخشندگی، داستان و افسان...
ادامه شعرمنجی زمان **** دشت ها همه برهنه و عریان در انتظار نوازش های باران ای ابر پر ز مهر دوباره ببار بر این کویر خشکیده، این بیابان شب خیمه زد بر پیکر زمان شب پرستان آرمیده در امان ای آفتاب عالمتاب دوبار...
ادامه شعردستی مهربان ------------------- با انکه می سوزم زغم در سینه دردی بیش و کم باوربه لطفش، از یقین بس آرزوهاست در دلم می پرسم از هر کس راه می جویم از هر سو نشان روشن نباشد راه وچاه گم گشته راهم همچنان ...
ادامه شعربند بند این شعر زبانِ حالیست که با توجه به آیاتِ قرآن کریم سروده شده است* در جهانی که همه مُدعی اند در جهانی که پُر از حَرّافیست منم و بی کسی و تنهایی وَ خدایی که به شدت کافیست عیدِ قربان شد و قربا...
ادامه شعرزندگی *** زندگی چون رود جاری و روان شب و روز در گذر است نقش تو در کهکشان بیکران نقش یک رهگذر است در گذر از ماه ها و فصل ها فرصت تکرار نیست گر ببینی راه را تا انتها زندگی انقدرها دشوار نیست تا که تن ...
ادامه شعرچشمانِ من تاریخ میداند میداند او عُمریست غمگینی میداند او در بهتِ هر کوچه معشوقه ای در کوچ میبینی میداند او از آخرین بوسه عُمری برایت رفته است از دست آرامگاهٍ آخرین بوسه در پای بیدِ کوچه ی بن ب...
ادامه شعرشهر بی رنگ در کنار آیینه ها حسرت لاجوردی ما شد تا ظهور عشق و عاطفه در بند یک قدم مانده ، پای غصّه امضا شد جان تا جام زهر خود را خورد رخت بست و بی هوا خندید سوی مرداب شهری بی شاعر وسعتی از غروب آدم دید...
ادامه شعرعمر ما رفت و کسی از دل ما یاد نکرد سوخته ایم در ره عشق کسی فریاد نکرد آتشی بردل ما شد که همه بر حذرند این نگون بخت خراب را کسی آباد نکرد به شفای غم یار راهی میخانه شدیم همدم ساقی و ان شاعرفرزانه ...
ادامه شعربا من بمون تا آخرِ مهتاب این شب بدونِ تو چه خاموشه وقتی که نیستی ماه هم حتی روی لباسش ابر میپوشه وقتی تو نیستی شهر بُغ کرده دیوارها از دم سیا پوشن گلهای توی گلدونا دارن خونم رو جای آب مینوشن تو...
ادامه شعرهر شب درونِ جسمِ من انبار میشود بی حالیٍ دویدن و سگ دو برای هیچ در سَر غرور های شکسته برای پوچ با یک شکم که پُر شده از عطرِ ساندویچ در انتظارِ بخت که خوابیده همچو آن قفلی که روی شانه ی در بسته شد به ...
ادامه شعرتوی قابِ عکسِ روی پنجره عکسِ تو هنوز به من میخنده غمِ دوریِ تو داغم میکنه بغض،راهِ گلومو میبنده نیستی و هر گوشهی خونه داره جای خواب،واسم یه کابوس میبینه داره از چشای من خون میباره تا نباشی،وضع...
ادامه شعراین سینه مالامال غم این چشمها آبستنند از سیل اشکم در خفا تا ناکجایم می برند.... با صد هزاران آرزو در دل نهالی کاشتم از شیر عشق و عاطفه سیراب او را داشتم عمر و جوانی طی شد و هنگام بی برگی رسید آن ش...
ادامه شعرراه بده باز مرا در شبت تلخیِ شبهای مرا دور کن من به نَفَس های تو وابسته ام بر تَنِ من جامه ای از نور کن قصّهای از هزار و یک شب بگو تا برَوَم خواب در آغوشِ تو شاه نشینِ دلِ من جای توست شاه نشینِ سَر...
ادامه شعر