- لیست اشعار
- قالب
- چهارپاره
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
محمد جوکار
در01 /02/ 1341 -
فاطمه لشکری "راحیل کرمانی"
در01 /02/ 1394 -
نرگس دوست
در01 /02/ 1394 -
خدیجه زینالی
در01 /02/ 1394 -
mohammad hoseinzade
در01 /02/ 1394 -
علی میرزایی
در01 /02/ 1394 -
نورعلی احمدی فالحی(مدرس)
در01 /02/ 1394 -
حبیب نیکبخت
در01 /02/ 1362 -
حسین نوریان
در01 /02/ 1349 -
حسین حاجی آقا
در01 /02/ 1395 -
فاطمه زهرا کمانکش
در01 /02/ 1382 -
سمیرا رجب زاده
در01 /02/ 1399 -
حیدر حیدری راد
در01 /02/ 1399 -
بهزاد فروزنده جونقانی
در01 /02/ 1354 -
امین آزادبخت
در01 /02/ 1366 -
مهدی فصیحی رامندی
در01 /02/ 1401 -
شهناز عیدی وندی
در01 /02/ 1358 -
علی مزارعی
در01 /02/ 1342 -
mah mi
در01 /02/ 1358
مینویسم قصه ی آن سنگ را او که در یک جاده تنها مانده است هر کجا بنشست او را بی گناه هر کسی با یک تلنگر رانده است مینویسم سنگ را زیرا که او همچو من برخاکِ غم افتاده است هر نفس دستان سرد سنگ تراش سنگ...
ادامه شعرمنم ان عاشق سِتَرون تو شوره زاری بدون رویش برگ درد من را کسی نمیداند خم شدم زیر ضربه های تگرگ بارها در نگاه ملتمست به خودم قول مادری دادم نذر کردم دعا اثر بکند آرزویی سوار بر بادم دست های مرا بگیر...
ادامه شعرافسوس من از رفته ی عمرم از روز و شبایی که هدر رفت بادی ست به یک دشت وزیده او بوده و بی هیچ اثر رفت افسوس به این دخمه تبعیض آغاز حضوری است به هستی اما نه به شادی و خوشایند آواز غم انگیز ز تنهایی و مست...
ادامه شعر . جغرافیایی بر تنِ تاریخ ، زنجیرم چون از تبار آتشم ، آتش نمیگیرم خونم درون شیشه و سنگی تر از سنگم در زیر پای زندگی ، هرگز نمی میرم نبض بهارم در رگ سرد زمستان ها آ...
ادامه شعرتحمل کن دلم ، خود را نباز زندگی یک بازیه پیچیده است ما سیاهی لشکران، افسانه ایم آدمی تبعیدی و بازیچه است ای دل غم دیده ام، بازی نخور آن که از خوشبختی اش دم میزند در قبال رنجهایش، شادی او ارزن است این...
ادامه شعرحلالم بکن، بس که در هر غزل تو را یاد یک عاشق انداختم نمی دانم این بین، آخر چه شد؟! که در شهرمان جز تو نشناختم حلالم بکن، آنقدر گفتمت که شهری برای تو شاعر شدند میان غزل های مردم یکی نوش...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم من پر از انتقام نارنجی مُشتِ پهلو شکسته ی بر دار آخرین مُنگولی که پس افتاد سیب را از جهان ما بردار روز تشییع تلخ افکارم سازِ نَقّاره های بیماری تا سحر آیه آیه جا...
ادامه شعرخار و گل های بروئیده باغ من و تو غنچه بی عطر و نما از هزاران گل دیگر در آن بی نصیبیم ز الطاف خدا روزها گرچه نسیمی بوزد به ملاقات سلامی بکند با تبسم به سراغ گل ها با نوازش حال پرسی بکند سوی ما یک نظ...
ادامه شعرتوخودت را به هر دری زده ای مثل یک مرغ بال و پر بسته دوست داری دوباره پر بکشی از تقلا نمی شوی خسته دوست داری که آن خیابان را در خیالت دوباره طی بکنی آن همه حسرتی که می خوردی بخوری و دوباره قی ...
ادامه شعردر جنگل همیشه خزان مرگ می وزید برجان سردِ الکُلیِ دُلمه های تاک شَلّاق خورده با تَنه ی سَرد و فرفری انگورهای لِه شده ی مَستِ روی خاک کفّاره ی کراهتِ خرگوش پر زده در آسمانِ کودکیِ اقتصادِ درد پس...
ادامه شعررد تمامیه قدم های توی قلبم وقتی که میگشتی به دنبالم نشونه ی حضور پر رنگ توئه که جان تازه داد به اقبالم همیشه به عشق تو می بالم اگر چه التماس ، آخرین تیره به سرنوشت زخمی ام سوگند نبودنت ، شنیدن صدای ...
ادامه شعرپر خاطرات رقم خورده ای که هر روز یکیشو ورق میزنه خودشم مث دکمه ی پیرهنش یه عمره که بی اون لق میزنه ### نشسته پس شیشه ی انتظار به بیرون این بیکسی زل زده به این بی قراریه بی انتهاش دوباره یه رنگ تحمل ز...
ادامه شعرهوام برفیه،جای تو،این روزا یه بهمن توی قلب من جا شده تو دنیای من بودی،حالا ببین دیگه دستم از دنیا کوتا«ه» شده! زمانخیلیارو عوض میکنه یکم مرد باشو بگو جا زدم میدیدم کمآوردنت رو ، ولی همیشه خودم رو ...
ادامه شعردر دل یک دین عریان از عفاف و از حجاب خطبه راندن، شعر خواندن، سجده ها کردن چه سود! پیرو آن دین که بر تارِ سرِ مویی ست بند زلفها را در حجاب روضه پروردن چه سود! تا که چنگال فساد و جور، پرده میدرد بر سرا...
ادامه شعربه ابرهای پر از انقلاب ماژلان به زهر- بوسه ی رویاییان اختروش به انبساط قلب خموش ارگودیک به لچکهای سوخته، در آتش به تهاتر غساک کوچک یأس به صومعگیهای وامپیر در خواب به نفخه ی ژن تا دمی کوانتیده به چ...
ادامه شعرپاک از یاد همه رفت چه زود خنده های من و تو بی غم ها اختران شاهد بر آن روزها شوق بی وصف برای همه آدم ها آسمان زمزمه اش عاطفه بود رقص پر خاطره ماه، شب مهتابی شعفی بود که موزون احوال هم زمان بود در او ...
ادامه شعردر دستهای پیر و فرسودم دارد عصا چون بید میلرزد عمرم گذشت و تازه فهمیدم آنقدرها دنیا نمیارزد #احمدصیفوری
ادامه شعرهلال احمر در حادثه یا وقایع طبیعی یک عده بدون هیچ منت آغازگر تلاش و امداد سرمایه افتخار و عزت جان بر کف و استوارچون مرد با مردم داغ دیده همدرد ازجان و توان بکار گیرند در آتش و دود گرم یا سرد سرباز ...
ادامه شعربرای ما که کلاغان مانده در راهیم سزایمان نرسیدن به لانه هامان بود به حکم بی برو برگرد قصه تن دادیم به زیر گنبد این چرخ بدنهادِ کبود برای ما که شبیه سقوط یک برگیم برای ما که همیشه اسیر تقدیریم برا...
ادامه شعردست ردی به سینه ام زد و رفت سینه ام زخمی شرارتهاست من شبیه مترسکی غمگین خانهام مزرع اسارتهاست مرگ عشق و ستاره را دیدم در قفس رخت مرگ پوشیدن آخرین بار معجزه کی بود؟ در شبی تار نور بوسیدن خستهام ا...
ادامه شعر