تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
(هه‌وال)کیهان نیک‌زاد

رفته بودم میز را بچینم دو فنجان قهوه ، چند شاخه  نرگس ، و صندلی که مثل همیشه برایت عقب می کشم تا همراه نرگس ها لبت از خنده بشکفد و چشم های خرافاتی من ، که دوخته می‌شوند به فنجان هایی که قرار است سر...

ادامه شعر
افسانه نجفی

من ؛ اگر معشوقه ی خدا هم بشوم؛ همه ی فرشتگان هوس می کنند همخوابه اش شوند؛ این عشق آموزان کُودن... _چه برسد به تو ؛ آدم ِ قشنگ ِ این زمین ِ زشت! خود ِ خدا هم حیرت کرده از طرز آفریدنت... ^عاشق که بشو...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"گل بنفشه" بعدها که در باز شود سمت تو نور از خطوط فصل می زند بیرون، و من از محال خودم، می رویم بعدها دوست داشتن گل بنفشه ای ست که رسیده به دست ات! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

......فقط او کند خدایی...... چه کنم ...... که تو خدایی؟ که صبوی ما شکستی و دلم به چاره بردی چه کنم ...... که دیر زمانیست دلم من به گل نشسته چه کنم...... که تو بدانی که منم شراب نابم و من اغشته ...

ادامه شعر
عابدین  پاپی

رأس ساعتِ برف به خدمتِ برف می¬رسم و درمیانِ واژه¬هایی امدادی دادِ خودم را به مِداد می¬رسانم هزارهم که بسوزی و بسازی مانندِ خورشیدی نیستی که قرن هاست می¬سوزد و می¬سازد! می¬سازد گاهی از صندلی¬های خالی ...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

نگرانم واسه حال و روز فردای خودم یه جوری باید که آینده رو زیر و رو کنم وقتشه صبر و بغل کنم که ایوب بشم! وقتشه به درد سیلی خوردن از تو خو کنم اون پرنده ای که حسی واسه پرواز نداره واسه مرگش یه ت...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_بخند! تا اَنار ِ قلبم شکافته شود از شوق و فرو بریزد دانه،دانه عقیق ِ عشق بر دامن ِ پاک دلتنگی... _بخند! تا زلیخا ی بغضم غارت شود به لب های تو ای یوسف ترش ِ شیرین... ...

ادامه شعر
(هه‌وال)کیهان نیک‌زاد

ایـن روزهــا قــدم کــه مــی زنـم مــنـحـرف مــی شــوم به ســمـت چــپ  در #قـــلـب مـــن چــیــزی ســنـگـیـنی مــی کــنـد مـــدام! جــــای تــــو خـــوب اســت؟ هوال_کیهان_نیک‌زاد...

ادامه شعر
سیدیحیی حسینی

پروژه بدیمن)))) خواب رفته رگ غیرت زیرپوست سردوتاریک " زیرگذر. " ) دراحداث زمانه انگارحب...

ادامه شعر
محمدرضا زادهوش

ابرها از هم می‌پاشیدند، آسمان رخت سپید را بر تنش می‌درید، سازها نمی‌زدند، رقصنده‌ها نمی‌رقصیدند، زمین و آسمان عزای فرشته آزادی را گرفته بودند. ????‍ ꦿ????محمدرضا زادهوش????‍ ꦿ????...

ادامه شعر
افسانه نجفی

شبی برای همیشه؛ بی دلیل خواهم رفت! و تو؛ تنها بهانه ی بودن و رفتن را با خود به تیره روشن مرگ خواهم بُرد تا روشنای چشمانت فانوس خسته ی راهم بشود این راه اَبدی و بی برگشت! من برای گریز از این جهان خ...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

#روز بر تنِ روزهای تلف شده کافور می مالَد دستِ خاطراتی که آبِ پاکی می ریزد بر تکرارِ آن روزها ✍رجبعلی باقری #سپکو_روز...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_نفهمیدم؛ کجا ،کی؟ به قلب ِ گستاخ ِ مغرور چنگ زد! _بعد رفتنش ؛ با چشم خود می دیدم اشک هایم بی رمق بی اجازه سرازیر می شد؛ بروی همان گونه هایی که یک زمانی با هجوم بی رحم بوسه هایش به رنگ تمام لاله های ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

نخ می دهد راه سایه شانه به شانه اش می دود

ادامه شعر
افسانه نجفی

_از تو نرفتن؛ خوب می دانم کار عاقلانه ای نیست... _آی دل خیر ندیده؛ شاد شو!!! همین جا؛ کنار همین؛ بیشه بغض ِ پُر گره کنار همین ؛ حرص ِآغوش‌ِ عقیم اُتراق خواهیم کرد! کنار همین ؛ پرتگاه تلخ دور... _آ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بی تو هیچَم مانند صدفی بدونِ مروارید. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
فروغ گودرزی

گیسوان سپیده می تابد دم به دم گرگ و میش عرش

ادامه شعر
فروغ گودرزی

بساط کرده روزگار عصای آهنی می فروشد!

ادامه شعر
افسانه نجفی

_پرسید:چگونه شعر می گویی؟! _گفتمش:همان گونه که درخت سیب؛سیب! خم شد از سینه ی باغ برگ سرخی چید...با بغض ،خندید... _گفتمش: عاقبت همه ،بار،خواهیم گرفت! برگ زردی در آغوش باد پر کشید؛رقصید.‌‌.. گفت:و درخت ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_می خواهم؛ فراموشت کنم! اما نمی گذارند؛ این دردها! _محتاجم من؛ به عکس هایت! _آخ!چشم هایت؛ اگر باشند! در کُنج ِ خیال ِ آغوشم؛ تا مغزاستخوان سُست خواهند شد تمام درد هایم......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا