- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
رفته بودم میز را بچینم دو فنجان قهوه ، چند شاخه نرگس ، و صندلی که مثل همیشه برایت عقب می کشم تا همراه نرگس ها لبت از خنده بشکفد و چشم های خرافاتی من ، که دوخته میشوند به فنجان هایی که قرار است سر...
ادامه شعرمن ؛ اگر معشوقه ی خدا هم بشوم؛ همه ی فرشتگان هوس می کنند همخوابه اش شوند؛ این عشق آموزان کُودن... _چه برسد به تو ؛ آدم ِ قشنگ ِ این زمین ِ زشت! خود ِ خدا هم حیرت کرده از طرز آفریدنت... ^عاشق که بشو...
ادامه شعر"گل بنفشه" بعدها که در باز شود سمت تو نور از خطوط فصل می زند بیرون، و من از محال خودم، می رویم بعدها دوست داشتن گل بنفشه ای ست که رسیده به دست ات! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...
ادامه شعر......فقط او کند خدایی...... چه کنم ...... که تو خدایی؟ که صبوی ما شکستی و دلم به چاره بردی چه کنم ...... که دیر زمانیست دلم من به گل نشسته چه کنم...... که تو بدانی که منم شراب نابم و من اغشته ...
ادامه شعررأس ساعتِ برف به خدمتِ برف می¬رسم و درمیانِ واژه¬هایی امدادی دادِ خودم را به مِداد می¬رسانم هزارهم که بسوزی و بسازی مانندِ خورشیدی نیستی که قرن هاست می¬سوزد و می¬سازد! می¬سازد گاهی از صندلی¬های خالی ...
ادامه شعرنگرانم واسه حال و روز فردای خودم یه جوری باید که آینده رو زیر و رو کنم وقتشه صبر و بغل کنم که ایوب بشم! وقتشه به درد سیلی خوردن از تو خو کنم اون پرنده ای که حسی واسه پرواز نداره واسه مرگش یه ت...
ادامه شعر_بخند! تا اَنار ِ قلبم شکافته شود از شوق و فرو بریزد دانه،دانه عقیق ِ عشق بر دامن ِ پاک دلتنگی... _بخند! تا زلیخا ی بغضم غارت شود به لب های تو ای یوسف ترش ِ شیرین... ...
ادامه شعرایـن روزهــا قــدم کــه مــی زنـم مــنـحـرف مــی شــوم به ســمـت چــپ در #قـــلـب مـــن چــیــزی ســنـگـیـنی مــی کــنـد مـــدام! جــــای تــــو خـــوب اســت؟ هوال_کیهان_نیکزاد...
ادامه شعرپروژه بدیمن)))) خواب رفته رگ غیرت زیرپوست سردوتاریک " زیرگذر. " ) دراحداث زمانه انگارحب...
ادامه شعرابرها از هم میپاشیدند، آسمان رخت سپید را بر تنش میدرید، سازها نمیزدند، رقصندهها نمیرقصیدند، زمین و آسمان عزای فرشته آزادی را گرفته بودند. ???? ꦿ????محمدرضا زادهوش???? ꦿ????...
ادامه شعرشبی برای همیشه؛ بی دلیل خواهم رفت! و تو؛ تنها بهانه ی بودن و رفتن را با خود به تیره روشن مرگ خواهم بُرد تا روشنای چشمانت فانوس خسته ی راهم بشود این راه اَبدی و بی برگشت! من برای گریز از این جهان خ...
ادامه شعر#روز بر تنِ روزهای تلف شده کافور می مالَد دستِ خاطراتی که آبِ پاکی می ریزد بر تکرارِ آن روزها ✍رجبعلی باقری #سپکو_روز...
ادامه شعر_نفهمیدم؛ کجا ،کی؟ به قلب ِ گستاخ ِ مغرور چنگ زد! _بعد رفتنش ؛ با چشم خود می دیدم اشک هایم بی رمق بی اجازه سرازیر می شد؛ بروی همان گونه هایی که یک زمانی با هجوم بی رحم بوسه هایش به رنگ تمام لاله های ...
ادامه شعر_از تو نرفتن؛ خوب می دانم کار عاقلانه ای نیست... _آی دل خیر ندیده؛ شاد شو!!! همین جا؛ کنار همین؛ بیشه بغض ِ پُر گره کنار همین ؛ حرص ِآغوشِ عقیم اُتراق خواهیم کرد! کنار همین ؛ پرتگاه تلخ دور... _آ...
ادامه شعر_پرسید:چگونه شعر می گویی؟! _گفتمش:همان گونه که درخت سیب؛سیب! خم شد از سینه ی باغ برگ سرخی چید...با بغض ،خندید... _گفتمش: عاقبت همه ،بار،خواهیم گرفت! برگ زردی در آغوش باد پر کشید؛رقصید... گفت:و درخت ...
ادامه شعر_می خواهم؛ فراموشت کنم! اما نمی گذارند؛ این دردها! _محتاجم من؛ به عکس هایت! _آخ!چشم هایت؛ اگر باشند! در کُنج ِ خیال ِ آغوشم؛ تا مغزاستخوان سُست خواهند شد تمام درد هایم......
ادامه شعر