تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
افسانه نجفی

دارها و نیزه ها _دارها همه دارند عطش؛ سخت تشنه اند گویا باید سیراب شوند،سیراب! مرگ را باید سر بُرید باید که خون قربانی شود؛ پای خسته ی زخم این درد ها... _می شود جاری؛ جویبار پشت جویبار... عاقبت؛پای پی...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

...زیر پادری...... زیر پادری داشت نبال چیزی می گشت گفتمش چه می جوی گفت خدا را گفتم یافتی اشت ؟ گفت اگه بود دیگه میگشتم؟ گفتم شاید جای دیگر پیدایش کنی گفت نه مگه نمیگند هه جا هست پس همین جاست گفتم ا...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"ساقه ی بنفشه" دلتنگ ام چرا که رویاها وسیع تر شده بود چرا که من بارها گفته بودم: دوستش دارم و تنها از میان دوستت دارم ها ساقه ی بنفشه ای رسید به دست اش! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا) ...

ادامه شعر
بابک پولادی

هر شب بر کُنج غمخانه ی در شکسته! دل به حلاج کرده ی خیالت... دست بر نی شکسته ی عشق" همچون باد قاصدک پاییز می باری می وزی می بری در هم شکنی استخوان لانه ی عشق!! بر دستان پیر گرفته که خزانش آب دیده کران...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

.....تیله های من...... تیله های من امروز قلتان نند در گوشه طاقچه هر سو چرخانند هرگاه درخشیدن من به زمان رفتم آه از کودکی من چقدر شیرین بود آن همه دوستی ها آه چقدر پاک بود آه چقدر صفا بود آه فقط خدا بو...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"تقویم تازه" به تقویم تازه می بارم از حس نور پیش آمده، که زندگی با تو را تا سرحد ابد به رخ زمان بکشم. صرف چند نفس روی ابرها پای قله ای ایستادن، از این ارتزاق عمیق چگونه دل رود سر نرود از تاریکی! شا...

ادامه شعر
افسانه نجفی

لالایی چشمان تو کاش امشب؛ پای لالایی چشمان تو؛ به خواب شوم! تا تمام زمستانم به سر شود... افسانه نجفی

ادامه شعر
سجاد حقیقی

تا فانوس را به آسمان بیاویزد سپیده‌دمان ماه خاکستر شب را به دست باد سپرده‌است.

ادامه شعر
نازنین بیداد

چرخیدم ، گریستم ، گریختم که ان دوگوی تیره و تار ، تاروپودم را به باد ندهد

ادامه شعر
افسانه نجفی

گلوی دریده ی زندگی _صدای اذان می آید؛ از کوچه پس کوچه های این شهر! باز هم خدا را؛ به ریشخند گرفته اند... این جا؛ موج خون فواره می زند از گلوی دریده ی زندگی روح هر خانه به خود می پیچد با بغض؛ از هزار...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

افسوس که فروختند غیرت را به خاک غریب انگار مشت ها قرص سکوت خورده اند #افسانه_ضیایی_جویباری

ادامه شعر
حسن سهرابی

موجِ زُلفَت ، کشتی چشمان من را دل بِبُرد، ترسم از روزی ،که پهلو گیرد او، در ساحلِ لبهای تو .

ادامه شعر
افسانه نجفی

زمستان زالو در این زمستان ِ زالو همه در حسرت آبستن شدنیم؛ همچون زخمی عمیق؛ از هزاران درد! _یک شب؛ عروس آرزوهایمان؛ این واپس زده ی هرچه پرهیز! شکیبایی اش را خواهد دَرید و برهنه به آغوش وحشی و خیسِ امی...

ادامه شعر
محمد مولوی

یلدا : گیسوان یلدا بلند است به رنگ شب آویخته به دیوار شانه هایش لبانش سرخ به رنگ انار آذر آخرین دخت خود را گره زده به سپیدی برف زمستان مبارک باد برتو ای دوست ای هموطن این آیین ایرانی شب یلدا #م...

ادامه شعر
احمد  عرشی

تظاهر می کنی دوستم داری! گاهی... از تظاهر هایت می‌ترسم! جای اینکه به رنجم می‌ترسم انسان بودنت را هم تظاهر کرده باشی!؟...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

یلدا فالِ حافظ اَشک قطره هایِ اَناریست که از چشمانِ دخترکی تنها میچِکد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
سارا اسدی زهرائی

عآرف به نفسِ خویشتن باید شد از نهادِ دل حق را باید جُست به دور از هموار بودنِ راهِ عزلت، اِنزوا با همه چیز درآمیخت و با هیچ چیز آمیخته نشد! خورشید زیبا نواخت در این بیخوابی هیهات که روشن دلی بیدار نش...

ادامه شعر
افسانه نجفی

چسبیده ام؛ با چنگ و دندان ضریحِ خواب را! چه کنم؟! نمی آیی به بیداری... افسانه نجفی (خورشید_خان. اسد)

ادامه شعر
بختیار خضری

ای همسفر روزهای رنگ بلوغ ای تلنبار هیچستان ما فاتح سکوهای باد وخزانیم درتقدیم سیمرغ ها درکرانه ساحل شلاق خورده از باد درتشویش خطوط نگاه درچینش سفره هایی به رنگ یاقوت دررقابت سنگین ستاره های شب یلدا بر...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

جماعتی ست دور ما به فرادا زیبا ست نماز وصل

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا