تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مروت خیری

... و من بی تو همچون آفتابگردانم در شب،

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

به کاروان بگو به نینوا نیاید دلگیرترین غروب تاریخ در انتظار است...!

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

چهار شعر کوتاه (۱) نامه‌ام را بخوان خط‌ به خط گریسته‌ام نبودنت را...! (۲) چمدانم را بسته بودم گفتی جاده را بسته‌اند و من برای همیشه در خود ماندم...! (۳) بیا بوی تنت را روی زخم‌هایم جا بگذار تا شعر ...

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

این‌‌‌‌جوری نگاهم نکن وگرنه آب می‌شوم پای اناری که برای تو دانه کرده‌ام...!

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

مگر این ساحل گشت ارشاد ندارد که در تاریکی شب ماه، می‌بوسد لب دریا را...؟!

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

کوچه به کوچه رفتیم خرمشهر آزاد شد...! رفیق! تو در کدام خرمشهر اسیری که کوچه‌‌ها به تو نمی‌رسند...؟!

ادامه شعر
مروت خیری

تو راهیچ گاه نداشته ام، اما همیشه تنها داشته ام، تو بوده ای.

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

بگو از این کوچه نگذرد نرگس شیراز که بند است ایمان شیخ به یک تار مویی...!

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

چهار پریسکه: (۱) من و زمین هر دو می چرخیم تا همه چیز نو شود! او به دور خود و من به دور تو...! (۲) هنگام خواب تنم بوی دریا می‌دهد صبح که می‌شود اتاقم پر از مرغ دریایی است...! (۳) انتشارات نگاهت شعر "...

ادامه شعر
مروت خیری

گمان می کنم مثلِ دلتنگی هایم بهار هم زیر سر توست

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

قمقمه‌های جنگ بی‌نفس افتاده‌اند! این همه جانماز آب نکشید عطش، زمین گیرمان کرده است...!

ادامه شعر
فروغ گودرزی

بوی نا گرفته دنیا سوار بر ماه پلک شکوفه می زند بر آسمان...

ادامه شعر
مروت خیری

... و من دوست داشتنت را بیشتر از داشتنت دوست دارم

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

«هفت عاشقانه کوتاه» (۱) دهانش آب می‌افتد چشمه‌ی زلال این کوه! وقتی از چشمان تو می‌گوید این هُدهُد تشنه‌ی دشت...! (۲) تو که در کنج خیالم به عزلت نشسته‌ای! این جاده‌های بی‌سروته بیهوده کجا می‌روند...؟! ...

ادامه شعر
مروت خیری

دوست دارم دلتنگت، شدنم را، آنچنان که در عکسی لبخندت را

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) از چال گونه‌ی دریا بوسه می‌چیند دست خواهش باد در پسین بندر...! (۲) از من کوچ کن! دار و ندارت را ببر! فقط بگذار چشمانت بماند تا اجاق شعرم کور نشود...! (۳) پر از چشم می‌شود این کوچه‌ی افسرده وق...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

پُشت بند رفتنت بند دلم پاره شد و جان دادم...

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) قمقمه‌های جنگ بی‌نفس افتاده اند! این همه جانماز آب نکشید عطش، زمین گیرمان کرده است...! (۲) گره می‌زند رج به رج تا گره‌ی دلش باز شود دختر قالی‌باف...! (۳) نرسیده به زمستان موهایم سپید شد نگاه خی...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

راه رفته را برگشتم آزادی حق من بود...

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) با جاده به سوی تو می‌آیم جاده می‌پیچد اما من گرفتار خیالم! نمی‌دانم من گم شده‌ام یا جاده...؟! (۲) باران که بیاید در تلواسه‌ها...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا