تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مینا تمدن خواه

‌‌**** میان باد و باران برگ‌‌‌ها به شیشه‌‌ی پنجره می‌زدند تا دستی بچیند از شاخه‌ای شکسته انار ترک‌خورده‌ای را... ***...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** وطن لانه‌ای بود میان شاخه‌‌‌ها در چشم‌‌های جوجه‌ای بر خاک افتاده که داشت جان می‌‌داد... ***

ادامه شعر
فاطمه  مهری

هنــــوز قــــصــــه ها دارد عــــڪــس تــــو دفــــتــــر خــــاطــــرات نــــیــــمــــڪــت خــــالــــی قــــرارهای خــــیــــالـی خیابانی پر درد کو چه ای زرد... اخــــر روزی مــــی افــــتــــ...

ادامه شعر
شهریار جعفری منصور

از شدت عشق انگار دیگر مرده ام او دوست ندارد

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** میان درختانی که پاییز برگ‌هایشان را می‌کشت کاجی سبز ایستاده بود... ***

ادامه شعر
جواد قنبریان

روزگاریست که دلبر پی دلدارش نیست کوه را کنده ز جا و خبر از یارش نیست هرچه دارد همه یک پوچی و یک بوالهوسیست این خصائص نه گره واکن اینکارش نیست بایدش جور دگر پیش رود در ره عشق این مسیری که رود چاره جز ...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** منم ماهی گمشده‌ای نزدیک ساحل که تنها تور ماهیگیر به دنبالش می‌گشت... ***

ادامه شعر
جواد قنبریان

ماه در شب پورخندی زد به خورشید و بگفت رفتی و این پهنه ی اخگر دگربار ازمنست گفت خورشیدش که ای مغرور ماه بی صفت صبح چون اید بفهمی نور تو هم ازمنست چون که تو خار و خفیفی را دهند جولان همی گوید ان...

ادامه شعر
سحر فهامی

دیگر از هجوم ضربه هایِ تقدیرِ تبر هیچکس مرهمِ این شاخه یِ تنهایم نیست قامتم خم شده از هجرت مرغانِ وفا هیچکس غبطه خور ریشه ی رسوایم نیست سحرفهامی آهو ...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

به آبشاران زیبا کز دل سخت و سیاه صخره ریزانند و بر پیشانی داغ و تب آلود بلوط و ارژن و گلشن نسیمی دلربا دارند به زنبور سخاوتمند که در شهریور خشکی به عمق گرمی سوزان دشت بی کرم ، دنبال رنگین سفره ای ...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

به ساحت تو که قطعه ی زبهشت باشد گدا به درب تو آمد که حاجتش به رضا بدهی تو مظهر کرم و جود و رافت و عشقی به اذن او تو فقط حاجتی به گدا بدهی به آن نشانی که تو معروف به رافت و کرمی گدا به خردلی خواهد تو م...

ادامه شعر
محمد مولوی

★★★★ گذشت بر من روزی هیزی از فلان و بن فعلان بگو چیزی گفتم از کدام نالم و بر اندوه که بگریم که تو بر هر مقام واقف و روی میزی #محمد_مولوی...

ادامه شعر
سامان نظری

از وقت ناهار زمان که در رفت دل کمی ضعف یا که غش رفت به رستوران رسید و اِستُپ ی کرد از بوی خوشی که گیج و منگ رفت از مستی عطر و بوی آن سلف از نوع مکان که عقل به خواب رفت دست به سینه منتظر،نگاه به سال...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

خوش باد به قلبی که در آن عشق حسین است هر گوشه ی آن جلوه ی بین الحرمین است یک گوشه ،که خورشید حسین نور فشان است در گوش دگر هم قمری هست که زآن هم ز حسین است پرسید ز ابو الفضل که مرا راه نجات چیست گفتا ...

ادامه شعر
محسن ولیخانی

حرف هایم را باز میکنم و نوشتارم را آغاز زندگی مجهول و پیچیده است زندگی باور زیستن است در جهانی که فردایی نا آشکارا است جهانی با فروغ و رجا می گذرد گرچه نمی بینیم شادی را بی شمار در خود تجلی کن دلی مسر...

ادامه شعر
کیوان هایلی

هفته ها در سر چو دارم فکر یار می کنم دل را حزین و بی قرار فکر یار در سر چو پیدا می شود می کند آتش به دل، دائم شرار دل چو بر عقلم چنین چیره شود می زند بر دیدگانم، اشکبار بغض را در سینه مخفی ...

ادامه شعر
فاطمه  مهری

می خواهمت نه به امید وصال نه با رویا و خیال چون قصه ای محال نه برای لمس تنت نه برای طعم لبت نه برای در آغوش کشیدنت می خواهمت تنها برای نفس کشیدن.... #فاطمه_مهری #دلنوشته...

ادامه شعر
محمد مولوی

قمار زندگی در قمار زندگی من بد باختم خوشا به حال آنان که خوب باختن را بلد بودند . محمدمولوی میرزامحمد همه یک روز خوب یا بد می بازند . ورق آس دست شونه هنوز روزگار ” لایی” نداده است ....

ادامه شعر
کیوان هایلی

من غروبم، یک غروب سرد پاییزی تو بهاری گرمِ امروزی، بهارم می شوی؟ من زمستانم، سپیدم برفیم سردم ولی پویا به چشمم نو بهاری! گرم جانم می شوی؟ گر که تابستان شوم، هرمم همانند کویر برکه ی آب روا...

ادامه شعر
شهریار جعفری منصور

مرا گول زدند کارتن های رابین هود و سیندرلا

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا