- لیست اشعار
- قالب
- نیمایی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
احمد البرز
در31 /01/ 1394 -
دکتر کیوان محب خسروی
در31 /01/ 1348
وقت مرگم که رسید... وقت مرگم که رسید، اجلم پشت سرم بست نشست، می ده ساله به کامم ریزید بگذارید نوازش بکند گوش مرا نغمهٔ چنگ تا برقصد بلبل بر سر شاخ درخت شاپرک ک...
ادامه شعرزیاد به جلو آمده ایم زمان باید سالها پیش در خانه ی مادربزرگ متوقف میشد کاش در بازی های قایم باشکمان روزگار چشم میگذاشت و ما پنهان میشدیم ... دلم تنگ است مادرجان برای بازیِ با بچه های خاله ام برای کوچه...
ادامه شعرصحرای خاطرم خشک و غبارآلوده است عزیز! چشمان خسته ام خیس و خمارآلوده است عزیز! سرداب سرنوشتم بی منفذ و تارآلوده است عزیز! خبری از سوار آرزوهایم نمی رسد نکند اسیرِ سِحرِ سیاهچاله ای نمور در پشتِ سبز...
ادامه شعر"ای هموطن" ای هموطن ای هموطن ای هموطن ای همنفس ای تو آن کوه بلند استوار پر نجابت پر صلابت پر اقتدار هموطن ای هموطن تو اگر ظلمی ز بهرت شد زین پسان از آن مبلغ های دین های تضاد و دشمنان هرگز به پای دین و...
ادامه شعرای وطن بر کدامین درد و همدردت بگریم ؟ چون زنی آشفته گیسو هان بگو ای جان من چون غریبان با چه سوزی بر زن و مردت بگریم ؟ یا به یاد عاشقان جان سپارت بی فغان با ناله ی مستان شبگردت بگریم چاک شد صد...
ادامه شعرفاحشه! بدنامِ شهرِ من گامهایت را میان شهر آهسته تر بردار تا نجنبد پلکهای مردمِ اندیشه ی بیمار تا نرنجند از تکاپوی نیازِ گامهایت، چوبه های دار فاحشه! بدنام شهر من! زاهدِ این شهر خاموشی میداند... ا...
ادامه شعرکیستم من (سروده ای برای خوزستان) **** " خشک افتاد کشتگاهم" * در کنارم تشنه مردند دام هایم می زند بر سر، می خراشد صورتش می گیرد آغوش غم را در بغل اهل دیارم این ندا از کیست؟ کیستم من؟ خاک دور افتادهِ...
ادامه شعرمن و مهتاب ، شبی در ساحل شاهد پهنۀ دریا بودیم موج در آمد وشد بود و سکوت اندکی می لرزید ریزه های سنگ و انواعِ صدف در بستر گرم ماسه عریان و سپید و خسته بودند گویی که ستاره های سنگی دل را به نسیم و ن...
ادامه شعرچه خاموش است ! جمعی که زبان هاشان یکی باشد ، ولیکن واژه ها را چون سمندی سرکش و وحشی شتابان در مسیرِ مبهمی یکسر بتازانند چه تاریک است ! جایی که ، چراغ ، ابزارِ سرقت باشد و سارق ، " گزیده تر بَرَ...
ادامه شعرچقدر غریب بی کسم میان این همه نگاه ستاره ای ندارم چه دلخوشم به یک صدا چه سالها که زیستم چه روزها گریستم به یاد آن پدر که رفت میان این همه صدا چه شاعری چه عاشقی چه عارفی برای من که یک ...
ادامه شعردرشت می نویسم ماه من ستاره شب های تار من کجای دلم بذارمت شفا دهنده زخم های کار من غروب شد به هوای تو زنده ام نگار بی دلیل دو چشمان یار من در آسمان دلم پرنده پر نمی زند تویی سکوت بی دلیل تم...
ادامه شعرهیاهوی شب **** ببین چگونه شب یکسره طغیان می کند و سکوت رخت می گستراند بر گستره زمان چگونه فریادها که از عمق وجود زبانه می کشند هرگزشنیده نمی شوند و در هیاهوی شب گم می شوند **** علی اوسط حسینی ...
ادامه شعرکوچه تاریک من تنها قصه ناگفته چشم من در راه راه باریک پای من لرزان دل به کوچه بسته است چشمانم کوچه بی انتهاست ای جانم می روم تا رسم به مشعوقم آخر کوچه هست این راهم آخر کوچه را نمی بینم ی...
ادامه شعرشهر غریب! های ابری که از اینجا گذری ! های ،،، ای غربتی هرجایی ! از چه سرماست که فریاد زنی؟! ازچه باری ست چنین بی تابی؟! همچو تقدیرمن از درد ...
ادامه شعردانی از چه موجب در جهان سوم شدیم؟! بینمان باشد ؛ولی باید که چهارم میشدیم!! پوسیدگی ها پا به پاست خود در آسایش و همسایمان پیِ اندک غذاست ذهنها خاکی بود و اکنون گِلیست دست و پاهامان غرق در مرداب زن...
ادامه شعررخ صورت زیبای دل من نیست تصویر بلند مات شطرنج است من گرچه پیاده ام ولی می رانم اسبی که از آن خانه من نیست با شیهه به سوی خانه می خوانم...
ادامه شعردرد یعنی یک شبی بین تمامیت تو یک نفر اید و جنگی بکند خونین بار و نخواهی که بگیری کمک از بیگانه خود تلاشی نکنی در بغلش جا بشوی حسرت بوسه به لب های تو را یادم رفت جان فشانی میکنی در جنگ رو در...
ادامه شعرجایی در دلم برای کینه و نفرین نگذاشتم... به دلم گفته ام: با تمام شکستگی ات فراموش نکن این را که... روزی شادیش آرزویت بود. وقتی به پایان” من و تو “اندیشیدی باورت نبود که پایان من و تو فقط پایان” ما “نی...
ادامه شعر" آخرین مستانگی" حال خوب و جان خوب و تشنه دیوانگی سرخوشان مست و عاشق در پی افسانگی دلبریهای کشنده، موس بازیهای عاشق در پی معشوق و یک دم لودگی آفرین ای اسب سرکش، آخرین مستانگی رازها در سینه دارم، راز ...
ادامه شعرروزی در گوشه ی یک خاطره ای میخندی اشک بر گونه ی تو میلرزد لحظه ای تنگ دلت میگردد یادِ دیوانه ی خود می افتی روزی هر آنچکه کردی با من میرود از یادم، تو ولی ...! گشته پایان روزهای خوب و بد زندگی آرام است...
ادامه شعر