تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
رامین فاخری

آسمان را مرخص کردم من ماه را شب ها در صورتِ تو میبینم (رامین فاخری)

ادامه شعر
رامین فاخری

شب اتفاقِ قشنگیه اگه تو ماهِ من باشی (رامین فاخری)

ادامه شعر
نصرت اله صفی زاده

فدایت گر شوم،جانم!فدا گشتن بها دارد بهایش را بپردازی،فدایت میشوم، جانم

ادامه شعر
اخگر کرفکوهی

سیاه‌چاله‌ام از تو تا تو تو در توی پنهان

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

من خودم می دانم که تورفتی ودگرباز نمی گردی وای حال مجنون توببین گریه‌هم‌هیچ‌امانم‌ندهد هرزمان نام تورامی گویم اشک‌هازودسرازیرشوند داغ‌سنگین توتنهاپسرم تاابدبردل‌باباپیداست دل‌شکستن هنری‌نیست ولی توه...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

بی تو ای برق شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم بند رخسار تو در رفت ز تنبان نگاهم چاله آمد سر راهم پای بی صاحب من زرت در آن چاله فروش شد هیکل گنده مخلص دم و رو شد در تهی خان...

ادامه شعر
سروش اسکندری

خانه ای که تو نباشی آباد نیست آنکه آمد آبادش کند آزاد نیست خانه ای که کدخدایش اسیر گشته و زندانی آن خانه کدخدا نیست آن خانه اجداد نیست جایی که دختر بچه ای شاد نیست بدان آنجا هم خُرّم آباد نیست امتداد ...

ادامه شعر
سروش اسکندری

دوست دارم بگم تو برام خیلی مقدّسی گُلم عَزیزم تو برام همه کَسی هرگز با تو نگیرم ره جدایی دُچارت می شوم ای دل کجایی هر شب به خوابم تا صبح میآیی وای به حالت اگر نیآیی میان راهم تو آشنایی مجنون می ...

ادامه شعر
عنایت کرمی

سخت دلتنگ و ملولم عزیز دل! تا کی فراق؟ تا کی عذاب؟ تا کی دغدغۀ جان و نان و آب؟ دستِ کم نگیر ردّ پای حادثه را احوالِ یاس خانۀ ما هیچ، خوب نیست آسمانِ دهکده در دستِ ابرهاست جانِ ستاره ها به لب رسید...

ادامه شعر
اخگر کرفکوهی
اخگر کرفکوهی
جلال پراذران

با زندگی بگو که مرگ، آنقدرها هم چیز بدی نیست در گوشه‌ای نشسته و زیباتر از موسیقی آشفته‌ی تو چنگ می‌زند بر حس و حال کهنه، باور کن بی چنگ او یک جای این ضیافت خسته‌کننده لنگ می‌زند با زندگی بگو این دختر ...

ادامه شعر
اخگر کرفکوهی

فنجان‌م بر لبم بوسه‌ی فال می‌زند قهوه‌ی خیال‌ت

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

گم گشته ام ز خود ای دوست دست من بگیر با خود ببر به کوچه ی گم نام عاشقی نامم مپرس کیم بی نشانه ام آواره ام‌نشانه ای نه زکاشانه ام ببین! سردم ،یخم،منجمدم،بی نفس ترین موجم خزیده در کویرنمکزار زندگی تدبی...

ادامه شعر
اخگر کرفکوهی
سروش اسکندری

آسمان؛تو چرا فکر پریشان داری تو چرا ؟ در نبودم،گاهی فکر باران داری آسمان؛تو چرا زلف پریشان داری تو چرا ؟ درون دل غمگین مرا جریان داری آسمان؛فکر چیدن آشیان داشتم در شگفتم،تو چرا ؟ در فکرت راه آشیان دار...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

در فرا دیدهای بی فردا بَر خوردیم به دیوارها مُهر خوردیم در کف سلول پشت پلک های کبود دعا مغزها کیش چشم ها مات قلب ها پات می پاشند مشت مشت دندان برای کلاغان مغزخوار رو سوی سایه ها بر صحنه ی سیاه گلبول...

ادامه شعر
سروش اسکندری

زمانی زندگی شروع شد که عشق را به تو باختم و کلبه ی محبت را با تو ساختم زمانی زندگی شروع شد که عشق را از چشمان تو یافتم و آغوش گرم تو را داشتم زمانی زندگی شروع شد که آسمان رنگ چشمان تو شد زمانی زندگی ش...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

وقت پرواز چو بینم به شفق خون نشسته است به پهنای افق دل من می شکند وقت گردش که به صحرای غمان بینم آن یار عزیزی که زمن کرده سفر اخم بر چهره و دلتنگ و فضایش ابری است دل من می شکند از زمانی که پر چلچله...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

در سحر بود که فریاد بر آورد ،خورشید همه ی شب زده گان خوابتان طولانی است گوش تان ناشنوا چشم هاتان به سیاهی بسته نمی بینید مگر آسمان غرق شقاوت شده است چهره ی آبی روز زیر خاک پنهان است و صدای گل نورسته ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا