- لیست اشعار
- قالب
- نیمایی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سپهر صحراییان
در09 /01/ 1373 -
اعظم قارلقی
در09 /01/ 1360 -
علی اکبر امیدی
در09 /01/ 1370 -
احمدرضا میرزایی
در09 /01/ 1360
باندم خودم را پخش میکنم در زخم سکوت #چامک #اخگرکرفکوهی
ادامه شعرکوچ باید کرد از این دلتنگی سرد وغریب از همه نامردمان سخت قلب ،واقعا عجیب رو به ییلاقی بیاید رفت باشند مهربان بی خبر از حال و احوال تمام این جهان کوچ باید کرد اینجا خانه ای آباد نیست هیچ قلبی مونس و غم...
ادامه شعرمی روم تا پیدا کنم تو را در انتظاری که تماشا کنم تو را می روم تا عروج آسمانی ز آسمان که سوا کنم تو را می روم تا پشت پنجره آرزوها عاقبت دل را شیدا کنم تو را دیدمت بر دیده ی عشاق امشب باقی...
ادامه شعربوسه بر چشمت تو را زیباتر می کند نگو؛ببین حال مرا بهتر می کند می کشم تَرسیم رُخت بر برگ کهنه یاس ... این بار تو را از همه؛پریچهره تر می کند ...
ادامه شعربتو می اندیشم توکه لبخند همه گلهایی درتکاپوی زمین وبہ زیبایی خورشیدکه هرصبح قشنگ میدرخشد از دور در دل تاریکی،بی توقف هرروز بتو می اندیشم توکه گرمای وجودت بی شک حاصل خوبی هاست روزگاری که همه نامردند وم...
ادامه شعرعمرم گذشت چه سان؟ هم چنان که رود با سرعتی زبیابان گذر کند! هیهات بنگرم دوباره به دوران در این خزان یاران همه شده راهیّ ومن در این قفس بیهوده بنگرم به جهانی پر از عسس مویم سپید گشت و شد این قامتم چ...
ادامه شعر«برکه ی خشک» شعر نو روزگاری همه سرمست و غزلخوان بودند شاد و خندان بودند جام دلها همه پُر از مِی ناب چه شد آن چشمه ی آب باغ پُر بود ز آوای خوش مرغ هَزار عشق بود و غزل و صورت یار ز چه رو شاخه ش...
ادامه شعرمردمان به داد رسید دیوانه حیدر شدم تشنه زیارت پادشه نجف شدم گر بپرسند این علی کیست که دیوانه شدی تاسحر میگویم از خیر و فضیلات علی آنکه در حین سجودش زکاتی میدهد آنکه جان بنت احمد فدایش میشود آنکه بر د...
ادامه شعرگاه می نویسم بر طرح لبت گاه می بوسم چشم تَر ت گاه می بینم تاج گل بر سرت گاه می خوانم رویای زیبایت گاه پَر می زنم بر بام سَرت گاه اُفتاده ام در دام سرت گاه تکیه می دهم بر شانه ات گاه می روم از کاشان...
ادامه شعرتو از تبار کدامین بهار سرسبزی که رود در مقابل تو چشمه چشمه می روید تو از عبور کدامین فصول شریانی که خون به رگ رگ تو تشنه تشنه می جوشد هنوز قافله هایت بهانه جوی دلند غروب حادثه هایت عجیب دلگیرند......
ادامه شعرهر لحظه دیده ام به مرگ ثانیه ها خیره مانده است تکرار پوچ هزاران هزاره ها ، تاریخ انقراض پیاپی به دوره ها کشف بزرگ اسکلت و سنگواره ها اندیشه های فلسفی از بدو قصه ها بازیگری و نقش خدایان به هر زمان، جا...
ادامه شعرمینشینم به لب آب هرروز و نگاهش میکنم با افسوس با خودم میگویم: که کجا میروند این قاصدکان؟ که چرا میرود این آب روان؟ که چه زود میگذرد عمر گران؟ کاش هیچ آمدنی، رفت نداشت کاش این دوستی ما با دلِ شاپ...
ادامه شعرزندگی دیدار است مرگ هر لحظه چه معنا دارد زندگی ثابت نیست همه چیز و همه در تغییرند صبح خورشید برآمد از کوه یادمان باشد زندگی کوتاه است گاه دیدار کم است دوست داشتن ها بیشتر گم شده است من در این دنیا ...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم باز هم خواهم گفت که از آوار ترین قرقره ی بی مادر کَنَفِ درد ،چرا در وسط پیله ی ما تابیده وچه بیرحمانه تار و پود تنه ی شب گوها در سکوتی ابدی مثلِ خدا خوابی...
ادامه شعرپسرمرفتزدست وهمینغصه مراخواهدکشت اوجوانبوده جوان بارسنگین غمش کمرمراخمکرد تک پسربود ولی من دلممی سود دکتری بودکه علمش عالی باهمه خوب ولی صدافسوس دل مجنونبخداپرخوناست پسرمرفت همینغصه مرا...
ادامه شعرشرافت تابع مرد بزرگیست که خود را از حقارت دور کرده تباهی در درون مرد پیداست ولی او را درونش کور کرده نمایان میکند همچون گلی سرخ درون قلب زیبایی پدیدار به خود جان داده و جانی گرفته مثال باغبان در...
ادامه شعرزندگی، بازی این ثانیههاست خوب و بد میگذرد درد و رنج و التیام در گذر است و چه میمانَد جا؟ اندکی خاطرهای؟ اندکی نام که در گوشه قلب پنهان است؟ و چه میمانَد یاد؟ در دل همسفران خوبی و مهر و عطوفت که نیار...
ادامه شعرمصیبت بس عظیم است ناله ها دردناک و دلخراش گرفتار گرگهای بیابان نینوا ناله خاندان گرامش طنین انداز راستی مهرو محبت کجاست ؟ اشک و گریه و آه و فغان عواطف برزمان و بر مکان است قلم از هیبتش بس ناتوان است ب...
ادامه شعرفریاد سکوت فریاد ها می بارند انعکاس موج ها کوه را می شکافد صخره ها در سکوت زمزمه میکنند ابرها غریق دریای خیالند مسافرم مسافر ابدیت حال قاصد اخبار وهم و در این آینده نزدیک می بارم فروغ اندوه ،...
ادامه شعردوباره نیمه شب صدایِ مخملِ سگان در آستانه ی جنون استخوان و باور همیشه خیس رفتگانِ تکّه نان برای مُشتی از نگاه حمد و سوره ها چه میشود مرا؟ قضای نبش قبر میکنم در این حیات خلوت پر از دهانِ...
ادامه شعر