- لیست اشعار
- قالب
- قصیده
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
زهرا وحیدزاده
در10 /01/ 1339 -
فرهاد گنجیه
در10 /01/ 1364 -
مجید همایون
در10 /01/ 1348 -
علی کیهانی
در10 /01/ 1358 -
کرامت یزدانی(اشک)
در10 /01/ 1350 -
Sara Arandan
در10 /01/ 1360 -
اریا عینی
در10 /01/ 1384 -
کامران شاه علی
در10 /01/ 1342
« نوروز جوانی » ای یار بیا ، پنـد مرا دَمـی بکن گوش تا من به تو پندی بـدهم ، بدون سرپوش گـر پند مـرا بـشنوی، ایندم زِ سر هوش آن یار که خواهی بـنماید به ...
ادامه شعر« دانای دانش » خداوندا تویـی دانای دانش به من بنما ره معنای دانش تو را دانش فزون از درک ما هست فزونتـر کن به ما پهنای دانش به من افتاده طبعی سر بل...
ادامه شعر« دام خواهش » خداوندا تویـی دانای دانش به بی دانش دهی نان بی کِشاکش گذاری نانِ دانا ، دست نادان که نادان نان خورد،بی کار وکوشش هـزاران خاطر از دانا ب...
ادامه شعرطلسم شب من و سکوت و پنجره بسوی کوهسارها به جنگ مینو انگره ،نشسته در غبارها خیال من پرنده ایست گمشده در این غبار شکسته بغض حنجره،بیاد یادگارها سکوت لحظه های شب مرا نظاره میکند چو خواب تلخ مقبره به ع...
ادامه شعردرودها! شوخی و جدّی، با بهار و بقیه "سبزه در سبزهزار منتظر است پشتِ درها، بهار منتظر است" تا بیاید بهار، باز از راه باغ، پروانه وار، منتظر است یاس در پوستش نمیگنجد لاله در لالهزار، منتظر ...
ادامه شعرقربون گنبد طلات امام رضا امام رضا قربون صحن باصفات امام رضا امام رضا منم منم گدای تو گدای با صفای تو بزاربیام صحن و سرات امام رضا امام رضا می گن غریب نواز تویی آقای دلنواز تویی منم غریب بی نوات...
ادامه شعر« آرزوها » خداوندا تو دانـی سِـر دانش به بی دانش ، دهی اسرار پوشش به خلق خود ، زِ دانایی دهی نان ولی دانا بُوَد ، بی نان و پوشش همان پوشش به هر فردی ب...
ادامه شعر« فیض محمد(ص) » شب تاریک و ظلمانی ،که رسم جاهلیت بود محمد(ص)آمد وشب را،چو روز روشنش بنمود محمد(ص) آمد و رسم جهالت در عرب گم شد همان رسم جهالتها ، درآن خیل1 عرب فرسود خوشا ...
ادامه شعر« آتش عشق » بارالها به تو دل را بسپردم،که شوی غمخوارش دل من رو به تو آورد ، که باشـی یارش من که دل بـر تو سپردم ، به امید کرمت توسری خورده ی زجر1 است نکو ...
ادامه شعر« گلرخان » ای یار اگر تو گُلرخ1 خود را بـبینی اش لذت بری چو روبروی آن بـشینی اش با گلرخان تو دست وفا در میان گذار شاید دیگر تو گلرخ خود را نـبینی اش ...
ادامه شعر« قضاوت » در قضاوت1 بین ملت ، ای پسر هشیار باش حکم حق را در نظر آور، به ملت یار باش در قضاوت حاکمی،حکمی به غیر از حق مگو هر چه غیر از حق بُوَد ،بر غیر آن گفتار ...
ادامه شعر« مطبخ » در و دیوار مطبخ ها، همش دود سیا1 رنگس در و دیوار منزلها ، تمامش نقش نیرنگس به ولگردی و اوباشی2و بدکاری،زرنگ هستیم ولی بر کار رحمانی، دو پا و دستمان لنگس ...
ادامه شعردرودها! (دل می رود ز دستم، صاحب دلان خدا را) چون عاقبت سرودم، یک شعرِ ماندگارا! گر گوشتان به بنده ست، کم کم بخوانم آن را بر سفرهء دلِ خود، مهمان کنم شما را! شرحی دهم مفصٌل، با آب و تابِ بی حد از قص...
ادامه شعرجوانی خوب رو و مهربان بود ز خوبی شهره ی خلق جهان بود چو دریایی دلش لبریز از موج همایی بود در پرواز در اوج به زیبایی رخش قرص قمر بود به تنهایی چو باغ پرثمر بود دلش لبریز از عشق خدایی به تن پوشیده رخت پ...
ادامه شعر« میثم تمار1 » نزد نبی اکرم(ص) ،حکمی به دین قرارس احکام حکم یزدان ، بر راستی سوارس دین پیامبر (ص) ما ، با راستی بـیامد احکام دین زرتشت ، از راستی بکارس هر...
ادامه شعر« مجلس حق » به جان دوست که جانم زِ دین جدا نشدس ولی به صانع دین ، همچو توتیا1 نشدس هزار جان مقدس ، بسوخت در ره دین یکی به حل همین مشکل آشنا نشدس به جاودانی ...
ادامه شعربنام خدا " قصیده علویه " فاتح خیبر علی است / سیّد و سرور علی است زاده ی بیت خدا / نفس پیمبر علی است کعبه صدف و اندر آن / دُرّ منوَّر علی است در نظر فاطمه / از همه برتر علی است بهر گل مصطفی / همدم و ...
ادامه شعر« علم علی(ع) » دانش و علم علی(ع)،کنز1 نهان است هنوز بهتر از گنج ،در این دور زمان است هنوز دایر علم علی (ع)، دور جهان است هنوز سر به سر دور جهان ، وِرد2 ...
ادامه شعر« حدیث توبه » هر آنکه کار جهانش ، زِ دستش آبادس زِ کار هردو جهان دلخوش است ودلشادس طریق ناز و تکبـّر بُوَد و خودخواهی هر آنکه این سه ندارد زِ دوزخ آز...
ادامه شعردرودها! شوخی و جدّی، با عاشقی! ???????????????????? غصّۀ انسان ندارد عاشقی! قصّه جز حرمان ندارد عاشقی! ???? هر که بر آن مبتلا شد، مرده است! دارو و درمان ندارد عاشقی! ???? گر چه کارش هست سودای ...
ادامه شعر