تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

« مدح شاعران » سرخُش1،که در تکامل انسان دلاور است راه تکاملش ، برِ انسان چو رهبر است شاعر اگر هزار بُدند،سرخُشم یکی است در فنِ شاعری است که یک دانه گوهراست ترویج دین...

ادامه شعر
امیر وحدتی

    " مست " هر کسی را می ببینم بر سر هر کار مست  شیخ مست و شاه مست و شحنه بیدار مست بگذرانم روز و شب را مست و سر گردان همی در طواف خویشتن هستم چو یک پرگار مست  دوش پیر نکته سنجی خواند شعرم را و گفت شع...

ادامه شعر
امیر وحدتی

بی نشان تقدیم به ادیبان و اساتید سایت شعر ایران ای نغمه های خوش آهنگ شبانه درودتان در ریشه جانم زده جوانه سرودتان   آنکس که کرد کسب سعادت از هما منم در زیر آبشار غزلها شنا منم من جان گرفتم از این شعر...

ادامه شعر
امیر وحدتی

قصیده ای آذری برای   اساتید آذری زبانم:                          زمانه زمانه بو چوله چکدی به هر بهانه منی  عجب بلایه دچار ایلدی زمانه منی چمن چیچک گل و سبزه نشانه سی یوخدی نشانه ایتدی داشا توپراقا تیک...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آثار الهی » ای آدمیان ، گویمتان امـروز صلاحی1 اصلاح بشـر می بُوَد آثار الهی در مرحله اول که خدا ، نقش بشر ریخت این نقش خودش بست،به معیار دو راهی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« نیکو نظر » ای آنکه با چنین زحماتت ، بِدر شوی باید قبول ملت ، نیکو نظـر شوی کار جهان و جامعه را ، امتحان کنیم مقبول طبع ما شوی، اَر1 خوبتـر ش...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رسم دو دینی » خدایا تو بـر دین و ایمان ، مبینـی نـباشد مرا فکر و درک و یقینـی هرآنکس دل، خویش و قومش بـسوزد کمک می نماید ، بـر آن جبرئیلی خدا داد ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« طبع روان » فکرم خدا ، به نظم جهانت روان کنی یا خواهی از سرم ،همه فکرم برون کنی ای آدم فلک زده ، از خاک مُرده ای خواهی طی مسافت ، چند آسمان کنی ای ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« درد علل » طراز مُلک محبت ، اگر نمی دانی زِ صدق و راستی، آماده کن که بتوانی زِ کذب وحیله و تزویر بر حذر می باش به هر کجا و به هر منزلی که مهمانی طریق کذب و تقلب ،تو ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« فیض دست » نصیحت بشنـو از من جاودانـی مشو عاشق بـر این دنیای فانـی1 تویی عاشق بر این دنیای بی سود تویـی دیوانه و عشقـی ندانـی توکه عشق...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« زندگانی » خداوندا چه بود این زندگانی نه وضع خوبی و نه آب و نانی همه عمرم ، من اندر رنج بودم گذشت عمرم ، به درد و ناتوانی بهار نوجوانـی ام خزان ...

ادامه شعر
فرید  آزادبخت

ه نام خدا در منقبت حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در سالروز میلاد آن جان جهان ؛ شمع جمع آفرینش ؛ پیامبر نور و رحمت خلعت حسن تو بسم اله و آن سَبعِ مَثانی شاهد عشق تو آیات و مواجید یمانی نک...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« طریق عرفانی » ای خدا نمی دانم ، من طریق سبحانی لیک صحبتم باشد ، در طریق عرفانی تا که صحبتی غرق ، دَم جویت شد دل به صحبتم بستند ، عالمان روحانی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« فرمان الهی » مُنعم و درویش و شاه ،ماتـند1 از تیغ علی(ع) تیغ کس در راه دین ، نآمد به آن بُرندگی تا که بر مبنای فرمان الهی پـی بریم می شناسیم ، راح...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« نعمت حق » آفرین بـر شیعیان ، صد آفرین بـر آن علی(ع) رهبـرس بر مسلمین ، فرمانده در فرماندگی تابش خورشید روشن ، تا که از حق دیده شد از هماندم آن علی(ع)، حق را نم...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« فارِس1 میدان » ای بشر خیره سر2 ،خیره سری تا به کی کبر و غرور و دغل ، کینه وری تا به کی در همه مخلوق حق ، رهبر دانش تویی در ره بی دانشـی ، پیشتـری تا به کی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« پند حکیمانه » جانا تو به دنیای دنی ، گر نبری پِی بیهوده کنی وقت جوانی خودت طی1 ای جان من، این ارث به دست تو بُوَد هِـی2 نیکو نگهش دار که ارثت نشود ط...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

منم همان چکاوکی نشسته زیر تیغ آفتاب نه ردی از امید روشن و در انتظار ماهتاب نه سهمی از ترنم بهارگونه ای بوده تا کنون نه بی شمار از درخت سبز بار داده ت...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« معجون قناعت » مرا آورده در بازار خود عطار امروزی برای درک این مطلب ، شَوَم عطار دلسوزی حقیقت را بیان سازد ،به من هر دَم عیان سازد که باشم مرد حقجویی،نباشم ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رسم قلندرها » اگر بینا بصر گردم ،که چشمم وا کنم روزی ببینم در غلط بودم ، چو قارون زر اندوزی خداونـدا تو دانایـی،که من در راه رحمانــم ره شیطان نمی پویم ،نمی خ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا