از پی بی کسی رو به ناکسان نمودیم زخامی نزد رندان سفره ی دل گشودیم . هر که را محرم اسرار خویش یافتیم هر دم پیش و پس نیش نوش کردیم . فریب نارفیقان بر فراز ایمان خوریم رد زخم جَور، زمیش جامگان دربریم . ...

دیروز گذار از تو و فریاد، چرا؟! هر روز دچارم، من و صیاد، چرا؟! کابین تو آخر، سَرِ فرهاد مگر؟! یک دوست همانند تو جلاد، چرا؟! با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

نازم به علی که مظهرِ ایمان است قاموس خدا و باطن قرآن است ای اهل یقین به دامنش چنگ زنید او شانِ نزولِ سوره‌یِ انسان است #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ شب بیست و سوم رمضان ۱۴۴۳...

گر نام مرا یاز کنی میخرمش بی فاصله پرواز کنی میخرمش این دام مرا باز نکن هاز که من یک قِر بدهی ناز کنی میخرمش با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

اعجاز شود گر شَبِ اَهواز بُوَد آن شاخه نباتش دَمِ تاراز بُوَد اینها همه را گفتم و باور نکنم این معجزه از آن خُمِ شیراز بُوَد با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

خوش باش که جشنِ روزه داران آمد یک ماه ریاضتت به پایان آمد خشکید زمین و لَب،از این بی آبی عید آمد و با نعمتِ باران آمد...

صد کوزه یکی دسته سبویش نزند جانم به لب آورده و جویش نزند پیمانه و یک جام شراب از لب یار نوشیده ولی دست به قویش نزند با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائ...

من هتکة بیجای تو را سر نکنم هرمانم و من فکر تو را در نکنم این گلرخ مهپارة ما ماه مرا نادیده گرفت از من و باور نکنم با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

خوبانِ عالم زبانزد گشته به نیک خصلتی میان بُستان تو یگانه گلِ بی خار و خسی . یتیمان را نوازش ، فقیران هردم نصرتی مریدان را مرشد ، مُحِبّینَ را نکو رفعتی . بوتراب خوانند تُرا که بر دو عالم سروری در بر...

هنگام غروبَش بِکِشَد زوزِه ی شُوم یا روز خُورَد یا شَب از آن ....وزِةه ی شُوم چون وقت اذ...ان شد بِرَوَد بَر سَرِ نَطع تا خِرخِره لُمبان بکند پوزِه ی شُوم با اح...

بسم الله العلی العظیم جلوه علی گفتی که به واپسین دم جان دادن جان بهره خویش یابد از جلوه من ای کاش زیارت تو نائل می شد بر من به بهای رفتن جان از تن غبار دستگاه حسینی- مهدی رستگاری بیست و چهارم اردیبه...

درد چون فریاد شود تریاک مرهم نمی شود زمان هم میزند ساعات را زمانه ولی برهم نمی شود انسانی که گشت اسیر میخشکد تن و شاخسارش با سبدها گل و نارنج جانش سرهم نمی شود ...

بانگی که ضرار الضررش صبحِ اَزَل از شامِ غریبانِ اَبی اَنت رَذَل هی عَربده زد عَر زد و عَرعَر زِ هَزَل گوینده بگفتا که اذان است و غَزَل با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

هر  روز  به  دیدار  بهاران بشتاب فریاد به پا کن  به  دیاران بشتاب آهسته  و  پیوسته  مرا   یاد  بکن با حوصله بر جمع خماران بشتاب ...

دنیا را گشتم و عجیب قصه ها دیدم در هر ولایت بسیار کلاس درس دیدم . آدمی را بنده مهر و محبت و صفا دیدم آنچه به نیکی شناسند همه در ادب دیدم . هر که را یافتم او را طالب صداقت دیدم یا که تعریف کسان را ...

بگذشت بر ما شیرین عمر جوانی زین گذر گران ز خود بنگر تا توانی . گر حاصلی داری نیک قدرش بدانی بی حصل بود عمرت یقن دان نادانی . مرادم ز حاصل نیست آنچه تو دانی مال و ملک و وراث یا باشد لقمه نانی . اینا...

رقصیدن همراه سنجاقک ها شن بازی در ساحل با کودک ها تا شاید دلتنگی پایان گیرد باور کن شادی را با اندک ها با وجود همه ی نا آرامی ها ، نا امیدی ها و خستگی ها ، همواره بها نه های خوب و کوچک برای ادامه ی...

نیلوفر و سوسن، رُز و یک بایِ بنفشه هم سرخ و سفیدش، هم از آنهایِ بنفشه بر یک گل گلخند و عذارش قَسَمَش دِه تا من همه را یک شبه در پایِ بنفشه با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خز...

1) ای دور تر از دور تو را می خواهم آیینه‌یِ مهجور تو را می خواهم ای ماهِ نهان در پسِ ابرِ تیره در این شب دیجور تو را می خواهم ۲) با نوشِ لبت بیا مرا مست نما هیچم به وجودِ خود مرا هست نما یا پیش بیا...

گفتم که مَخور غَم، غَم از این خانِه رَوَد گفتا که رَوَد، لیک، سَر اَز شانِه رَوَد من هم دو سه پیمانه اَز این حالِ خودم نوشیدم و خود دیدم و دیوانِه رَوَد با احترام تقدیم به نگاه پرمهر...