تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن محمودی

بهشت زیر پای مادر است ،این جمله دروغ است خود مادر بهشت و نورش چون خورشید پر فروغ است بسیار گشتم تا بجویم کلامی با او برابر نکردم پیدا واژه ای زیباتر از نام مادر...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

سکوتی مبهم و تاریک اینجاست غرورم همدمی تابنده می‌خواست بکن جا با چشم خود اعجاز مریم به چشمانت چه راز عشق زیباست ###### سرودی از دل پاییز بودی ز عشق و معرفت لبریز بودی و هر کس بر دلت دست جفا زد برایش ...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

اگر در زندگی شادی ، عمرت گذرد وگر غم در دلت داری ، عمرت گذرد چه خوش باشی چه ناراحت ، عمرت گذرد یه کاری کن به نیکی ها ، اسمت ببرد ...

ادامه شعر
ایمل  حکیمی

مکتب مردان رفته ایم بسیار چیز آموخته ایم با مردان نشسته ایم بسیار نامرد دیده ایم کتاب مردان خوانده ایم هرگز مرد ندیده ایم بسیار نامرد دیده ایم اما تو بسیار مرد ای ایمل حکیمی ...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

من هرچه که هستم،بهتر ز تو هستم گیری تو جوابت،خاموش که هستم هرچند که زشتی،در خوی تو هستش هرچیز که دانی ، گو آینه هستم ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

گفتی تو ز عشق گفتمت راست بگو هرچیز که قلب صادقت خواست بگو ما محرم معشوقه ی کرمانشاهیم پس از قفسی که قلبت آنجاست بگو! ######## دو چشمت آسمانی نیلگون است و عشقت همدم مرز جنون است مکن مریم تو این گونه نگ...

ادامه شعر
سامان نظری

چو سخن مثال سنگی تو به دستت نسپارش گر عذابیست این صبر،تو زبان و حفظ بدارش چو شود آلوده آنی که دهان گشوده باشد بین عالم رسوا چون بر شعورش ضعف باشد...

ادامه شعر
محمد صالح مرادی

گر زلیخا می دانست خالق یوسف کیست ز عشق یوسف هیچ گاه نمی گریست

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز #دوبیتی - شماره ۶۱ نفاق اگر چه ظاهرش عین صواب است نفاق و حیله در حد نصاب است هزاران لعنت و نفرین روا باد بدان رویی که پنهان در نقاب است #مهدی_رستگاری دهم مرداد سال یکهزار و چهارصد و ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

‍ شعرمی گویم  برایت ازغزل های  دلم ایکه درجان منی امادلت بادیگری است وقت مردن  آرزویم دیدن رویت نبود چون برایم این ندیدن حکم تیرآخری است #افسانه_ضیایی_جویباری ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

حال و روزم راببین‌هرروزبدترمی‌شود عکس‌تومی‌خنددوچشمان‌من تر‌می‌شود صبرمی‌گویندولی‌امکان‌نداردبی‌وفا داغ‌مرگ‌تومگرآخرکه‌کمتر‌می‌شود...

ادامه شعر
محمد حسن حسن شاهی

شبی بغرنج، والتین... می نویسم دلم خون است ،خونین می نویسم قسم بر شعر سرخ انتفاضه من از صبح فلسطین می نویسم محمد حسن حسن شاهی ۱۴۰۲.۷.۱۹ ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

دلم روشن ز چشمانِ سیاهت فدایِ صورتِ مانندِ ماهت شبِ سردِ دلِ من را سحر کن دوباره صبح و خورشیدِ نگاهت! #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۱۸ آبان ۱۴۰۲...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

...عاشق بی عشق...... بی تو چای صفایی ندارد گویی شهر هوایی ندارد گفت عشقت فراموش میکنم عاشق بی عشق خدایی ندارد .....فرصت جنگ...... چشمه را تاب سنگ نیست اب را فرصت جنگ نیست چه خوب چه بد فردا صدایم ک...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

......خاک بستر...... به خط خوش نوشتم بر سر در که میآید اگرچه دیر یا دیر تر ولی غافل که می آید به سویم زمانی که خاکم گشته بستر ...‌عاشق آفریدند.... چو مه رویان به سنگ ما رسیدند نه فاتحه نه قرآن نه...

ادامه شعر
سامان نظری

کسی یافتی که قلبش همچو خورشید بر او مان و بشر ها گو که دورشید که او را قلبی بهتر ، از چه زر ها که هر کس او بدیدش گو که کور شید ...

ادامه شعر
سامان نظری

هرچه کردی گر زمان رسوا کند هرکه هستی باش پیدات می‌کند آنچنانی که کف رو دریا بر دل هر موج سوارت می‌کند

ادامه شعر
سیاوش دریابار

.....بنام مرد...... حدیث درد می باید نوشتن کلام سرد می باید نوشتن حدیث تو جور و جفا بود بنام مرد می باید نوشتن سیاوش دریابار دهم مهر چهارصد د...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز #دوبیتی - شماره ۵۸ عتاب هر آن کاری که مبنایش عتاب است همیشه بی حساب و بی کتاب است ندارد حاصلی در عاقبت چون که بنیان امور آن بر آب است - #مهدی_رستگاری دهم مرداد سال یکهزار و چهارصد و دو ...

ادامه شعر
سامان نظری

جام خونیم را به سر برده بسی می بوده است بر دلت راه بهشت را جوی خون پوشیده است؟ این چه رسم بود و کجا آمد که انسان بَرده بود لعنتی بر ذات آنان که چنان افکارها ساخته بود...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا