تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سامان نظری

این نباشد هر یه برگی از درخت چون بیفتاد حکم او بودَست و بخت خیر ،اگر خالق بود هر کس امور این جهنم را چه سودش ما بدور ...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

در این زمانه گرچه عابد نیز بی دین می شود این زندگی سخت اما با تو شیرین می شود دل هر چه هم بر این دیار سخت بدبین می شود این آسمان درد اما با تو رنگین می شود حسین_ستوده...

ادامه شعر
سامان نظری

خلق را چرا درد و فشارند ؟ بفهمانند که صد عاقل بدانند ؟ چو این دنیا بود بی خیری هر دم همان بهتر که ما دیوانه از دم...

ادامه شعر
یگانه قنبری

صبحست بیا دوباره ای دوست بخند با هر که غمی نهفته در اوست بخند در هر نفسِ جهان ، خدا را تو ببین لبخندِ خدا بین که چه نیکوست بخند #نساء_قنبری #یگانه...

ادامه شعر
سامان نظری

هرچه کاشتم آفتی شد هرچه ساختم کاه گلی شد مشکل آن ذات خودم بود حرف هر کس باورم شد

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

آیا کسی هم درک کرده معنی پُر درد را ؟ یا که دیده اشک های بی شمار مرد را؟ یا گرفته دست های نا توان و سرد را؟ یا چشیده طعم تلخ خنجر هم درد را؟ حسین ستوده ...

ادامه شعر
سامان نظری

آمدند و ما بخندیدند و رفتند نفهمیدند که فهمیدیم نفهمند آنکه از عقل کم بدارد مال بیش صد چو عاقل سربلند بر دار خویش...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

دل ، چو می افتد به یادت، مهربانی می کند عقل هم، همراه با دل، خوش زبانی می کند گو چه داری در وجودت، یار خوش سیمای من؟ زانکه روحم این چنین با هر نگاه تو تبانی می کند حسین ستوده...

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا 《ادیبان》 درود ای ادیبانِ ایران زمین سفیرانِ فرهنگِ ناب و وَزین چو افکنده آوازه ی نیکِتان به گوش جهان و به دنیا طنین ( نژاد - شهریور ۱۴۰۲ ) روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد ...

ادامه شعر
سامان نظری

گر در این سرمای شب مستانه ای مجنون و تنها غافل از پیمانه ای گر در این ظلمت که باشی منتظر چون به فکر یار باشی کافی ای...

ادامه شعر
سامان نظری

آنکه پست باشد صفت،هر جا رود دور می‌زند گر بداند این به نفعش،هرکه هست دور می‌زند آنکه ذاتش هست خراب،هرچه کند پستی شود ترسم آن روزی رود کعبه،که هفت دور می‌زند ...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

عاشقی دردقشنگی است که هرکس نچِشد لذت پروازِ در اوج سَما را ، کَرکَس نچشد دل اگر پاک کنی در صف عشاق آیی که خدا‌ ، جرعه عشقش به سَرکَش نچشد حسین ستوده ...

ادامه شعر
سامان نظری

در این دنیا خدایا هرچه گشتم هیچ نبوده بجز عشق و حیات و عاشقی این دل ندیده چه بودش آن که بد کرد و جفا کرد و دلی راند مگر جز تو در این دنیا که خوبی آن چه دیده...

ادامه شعر
سامان نظری

چه آدم ها که دیدیم و شنیدیم چه رفتار ها ز بنی آدم‌ بدیدیم چه خوبی ها که کردیم بی توقع هرچه گفتند و نکردند را بدیدیم...

ادامه شعر
سامان نظری

صدبار دگر کشته و زنده گر بگردم از قبل که بیش دور این خاک بگردم منو این خاک ، تعصب ها به هم هست هر باری دگر ریشه به این خاک ببندم...

ادامه شعر
سامان نظری

این گذر عمر به مستی حیف شد قلب شکسته را به دردها طی شد کاش این زبان توان گفتن بودش که این سر با چه فکرها ذوب شد

ادامه شعر
یگانه قنبری

یادم آید که شبی ، مست ز میخانه شدم همدم و همنفسِ یار ، به کاشانه شدم هم پریشان شدم و سوخته بال و پرِ من من که در تاب و تبِ عشق چو پروانه شدم #نساء_قنبری #یگانه ...

ادامه شعر
سامان نظری

تو و ارزشی که والا مبحثی عظیم دارد عمق ذات آن درونت گوهری چنان دارد خود نفروش به سادگی گر قدر آن کسی نداند هر یه چشمت زآن درونش آسمانی خفته دارد ...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

.....لحظه ناب.... ساقیا باده نیار که باده آت خراب است امید من مست همین لحظه ناب است گر صد باده دهی مست تراز اینم نتوانی عاشق تر از جام دلم تنگ شراب است سیاوش دریابار ...

ادامه شعر
سامان نظری

نه منی ماند و هیچ ماند غمی ز دنیا همه چیز هست گذری دل بستن به هر آن را اشتباه بود مثل نفسی که یکی دم آن‌یکی را بازدمی ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا