یک بود و یک نبود سر آغاز قصه بود پایان آن چه کسی بود؟ ، قصه بود!!! در هیچ و پوچ جهان عمرمان گذشت چون وقت خواب قصه ندانم زمان گذشت ۱/۱۰/۱۴۰۱ محسن جوزچی...

۱. جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛ جاده باریک و سفر نزدیک است بایَدَت رفت از این شهری که؛ همه اَش وسوسه ای تاریک است. *** ۲. جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛ جاده باریک و سفر نزدیک است رخت باید بست از شهری که م...

در نبردِ عقل و دل، احساس غوغا می کند بین گل ها بوته هایِ یاس، غوغا می کند تشنه در نهرِ فرات و آب را شرمنده کرد در میانِ عاشقان، عبّاس غوغا می کند #جواد_امیرحسینی پنجم مرداد ۱۴۰۲ تاسوعای حسینی ??????...

بنام خدا در سوگ امام حسین (ع) ●دوبیتی عاشورائی: ۱_《عزادار حسین (ع)》 خون بارم از دیده ، زِسوزِ ماتمِ تو دارم عزا برپا ، به دُورِ پرچمِ تو می سوزد از داغِ جگرسوزِ تو جانم بر سَر کنم خاکِ عزا ،...

مریمانه (11) رفیق فصل پائیزم عزیزم من از عشق تو لبریزم اگروقتی که دلتنگم بیایی برایت قهوه میریزم عزیزم #### چراازخویش می رانی دلم را؟ مگرعاشق نمیدانی دلم را تورا من بارها خواندم عزیزم چرا یک شب نمی خ...

دغدغه یکی در فکر اصل حجابه یکی در فکر اصل کتابه یکی در این فکر که کجا قیمه میدن یکی در این فکر که کجا چلو کبابه ! محمدمولوی فروپاشی اجتماعی...

بنام خدا (ماه محرم) ۱_《محرم۱》 آمـد دوبـاره مـاهِ پُـرسـوزِ محرم شد تازه آن داغِ جگرسوزِ محرم از یادِ عاشورایِ آن عالم عـزادار در ماتمِ عظمایِ آن روزِ محرم ( نژاد – مردادماه 1401 ) ۲_《محرم۲》 این سیه...

نامت آمد بر زبان بیت غزل سامان گرفت عشق زیبای تو بر این دفتر دل جان گرفت نا امید از قطره ای باران به شهر زاهدان تا نیت کردم بیایم پیش تو باران گرفت عبدالرحمن حواشی...

افتاده دگر بار به کویِ تو مسیرم چندی ست به عشقِ تو گرفتار و اسیرم جرم است اگر عاشقی و مرگ سزایش بگذار در آغوش تو ای دوست بمیرم #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۱۷ تیر۱۴۰۲ از دوری تو مریض و بیمار شدم م...

بنام خدا 《حبِّ علی علیه السلام》 حبِّ علی(ع) و آل او در سینه دارم با عشقِ مولا اُلفتی دیرینه دارم با خیلِ دوستانش مودّت دارم ، اما نفرت زِجمعِ دشمنِ پُرکینه دارم ( نژاد - تیرماه ۱۴۰۲ ) الْحَ...

بنام خدا مناجات محلی به گویش افتری (توابع سمنان) ( ۱ ) خُدا دِ بَخونی اوِلِ دَفتِر بِ خوجی زِبونِ دیارِ اَفتِر ●معنی : بخوانم خدا را در اول کار و شروع نوشتن، به زبان خوب و شیرین منطقه (دهستان) افتر...

بیقرارم کرده دلبر قصد جانم کرده ،لبر با تمام روسیاهی ارغوانم کرده دلبر ....... حسن سهرابی .... ساهر

خداوندا به اسمِ نازنینَت قسم به آسمان و این زمینَت یه آرزو طلب کردم که مهدی بیاید بر زمین آری فقط این

شبنم به شب نشینی این دشت تا به صبح بر گونه های سرخ شقایق نشسته بود

علت مرگ شاعر شعر شهر ما مرده است دفتر شعرش را آب برده است از بس که اشعار آبدار می سرود گفتند که در آب خفه شده است #محمد_مولوی ...

حقی که خودبسازی جزرأی خودسری نیست اهل خودت پسندندبی جذب مشتری نیست حرفی که خود بسازی بر طبق خودسریهاست بر طبق حق نباشد ، کمتر زِ کافری نیست ٭٭٭ آن مهر ومحبت که بما بودچرا آن زِمیان ر...

بـرای تــو آورده ام ایــن مَثـــل تـو کار خــودت را بکُن بــی دغــل دغـل را زِ حـرفت میــاور به کار که حرفـت نـــکو می بُوَد از عــمل ٭٭٭ سـخنـهای بیـ...

ای غم زیبا! مکث مبرا ! بی تو چرا هیچ شبی ، خواب ندارم؟! باسمه ی اشک! حجب برهنه! مست توام ، بی نفس تو شراب ندارم.. صبح درنده! با طپش قاصر کولی ، ماه اسیرم به عطر قافله ی خون پای برهنه ،در پی لیلی ...

قرار است کار این دنیا به ما سودی بپردازد ولی کارش زِدست ما همه سودی به درسازد قرار کا راین دنیا اگر سودش فراوان است به جای سود خود برما در آخرگورمی سازد ٭٭٭ حکمت بنمودی ، نه ...

حسن این نکته دانش ،بَـرِ دانـا چه نکوست هرکه این نکته نداند سرآن همچوکدوست دانش اَر نیست دراین جامعه خودبیهوده است دانش جامعـه ما را بِـبَرد تا بـَرِ دوست ٭٭٭ ما که رهی بُ...