تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدهادی صادقی

«تیغ زبان» روزی شکسته قفل دهان می شود بدان روزی بُرنده تیغ زبان می شود بدان روزی رود سیاهیِ شب می دمد امید پیدا که نور حق به جهان می شود بدان روزی اسیر و بند قفس می شود ستم روزی رها ز بند و قف...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«تزویر» در خانه ی تزویر شبی تار و سیاه است سجّاده ی تزویر نشانی ز گناه است شیری نشود هر که در آن مکر و ریا بود این روبه مکّار که خود عین گواه است با مکر و ریا چاه مکن بهر کسی تو آنکس بِکند چاه...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

سر میان برف کرده مانند کبک میخورد باز شیطان از او رکب ... او نقابی بر چهره خود دارد تا که شیطان را به زانو آورد ... ما سخن گفتیم او گفت یاوه است به خیالش آمده فرزانه است ... جسم و روحش آلوده گشته به ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

سه رباعی مهدوی #رباعی - شماره ۱۲۹ نیمه شعبان تقدیم به پیشگاه حضرت ولیعصر (عج) یک بار دگر نیمه شعبان آمد ذکر خوشی از حضرت جانان آمد در ظلمت بیکران عصر وحشت بر درد بشر مژده درمان آمد ۶۵۴ ***** #ر...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شام تار» دیدم که در بند است خورشید زمانه دیدم که ظلمت گشته شام تار خانه دیدم هوا تار است و مهتابی در آن نیست نوری نمی تابد به کنج آشیانه دیدم پرستو نیمه شب ترک وطن کرد کوچ پرستو بود در شام شبا...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«خواب» کدخدا این خانه ویران شد تو در خوابی هنوز فصل پاییز و زمستان شد تو در خوابی هنوز روبهی گردیده سلطان وای بر احوال شیر در قفس بس شیر غرّان شد تو در خوابی هنوز شمس تابان در غل و زنجیر شام ظ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دریای طوفانی» آبی نمی شد آسمان گر قطره بارانی نبود در چشمه ی جوشان دل عشق فراوانی نبود هرگز نمی شد خوش نوا مرغ هَزار زندگی گر سوسن و آلاله ای در باغ و بُستانی نبود هرگز نمی شد گوهر دُردانه ای...

ادامه شعر
محمدشفیع دریانورد

مروارید دریا کجای قصه ی مروارید دریا تو نیستی قلبم تاریکه توی این روزهای دل شکستن دلم با موج دریا همرنگه نمی خوام موج ها طوفان بشه دلم از دلشکستن بیزاره نزار صید ترال من و از دریا برداره تو غمگینی دل...

ادامه شعر
بشری نجفی

در خاطره های من زنی غمگین است از من گله دارد که منی غمگین است توی تن من کسی قفس می بافد توی تن من تارتنی غمگین است...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شیر و روباه» روبه مکّار هرگز شیر غُرّانی نشد نفس آدم پیرو آئین انسانی نشد بیشه خالی گشته از سلطان نباشد شیر نر روبه مکّار در این بیشه سلطانی نشد هر کجا خار و خسی روئیده گشته شوره زار این کوی...

ادامه شعر
سامان نظری

بنگرید و بنگرید آغاز کیست بعد ما پایان این دنیا کیست شهرت انسان که دانی،فانیست همچو آن گیاه و آن حیوانیست عمر صد ساله نبودش پیشتر کیش و ماتی عاقبت خاک بیشتر همه پاسخ به درون چون باشد این درون آن برون ...

ادامه شعر
محمد جواد علی نژاد

برای مرگ یک پرنده شیون وحیله سازگار نیست.... اسارتو زندان قفس سازگار نیست.... گربچیند بال و پرش آن صیاد .... همی روزی هزار بار کشد اورا یاد خاطرات پرواز.... یک به هزارم بار مرور کند خاطرات پرواز ........

ادامه شعر
محمدنبی خرّمی

در برگ گل نوشتند خونت گلاب باشد خرّم کسی که از یار آشفته‌خواب باشد مجنون چرا نلغزید از هر که موی مالید؟ زیباترین نما چون زلفِ خراب باشد چون کشمش ملایر، معنای صبر باید چیزی شبیه شیراز عین شراب باشد.....

ادامه شعر
فاطمه  اکبرپور

به نام خداوند گُرز و کمند خداوند فایِق در این راهِ حق خدایی که دور از شبیخون ماست خدایی که دور از جفا و بلاست خدایی که مشتاقِ جود و جلاست خدایی که دمساز با رهنماست خدایی که دارِ ملک را بِداد به ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شب ظلمت» می رود غم از دل ما روزگاری غم مخور خانه ی ما پُر شود از شادمانی غم مخور گر که در بندِ سیاهی هست خورشید زمان عاقبت پایان پذیرد شام تاری غم مخور گر خزان گردیده در فصل زمستان باغ ما می...

ادامه شعر
محسن فرخ پور

آه از دنیای کج رفتار پست /پشت خوبانش به ناگه غم شکست /جملگی چون طایربشکسته بال / از فراغ او شدیم افسرده حال / رو زمان گشته تیره مثل شب / اشک ریزان جملگی در تاب وتب / آدمیت رخت بسته از جهان /. کل ع...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«ای کاش» کاش دل جایی برای غم نبود عالم فانی پُر از ماتم نبود کاش زخمی دل نمی شد این زمان از برای دل نمک مرهم نبود کاش می شد آسمان آبی شود شام تاری در شب عالم نبود کاش می شد دل پُر از شور و ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«انسانیت» دریا اگر خشکیده گردد شوره زار است جنگل اگر خشکد زمینش پُر ز خار است گر دل نباشد خانه ی عشق و محبّت این دل پُر از کین می شود رنجور و زار است در سرزمین دل اگر نوری نتابد روشن نمی باشد ز...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«گرگ خونخوار» هر که شد زالو نهایت گرگ خونخواری شود تابع نفس هوا گردیده حیوانی شود گر بمیرد خوی و خُلق آدمی در آدمی لاشه خواری در طبیعت همچو کفتاری شود خانه ی قلبش شود تاریک و ظلمانی چو شب حال و...

ادامه شعر
نازنین بیداد

مزخرف ترین حس ، حس ششمه ، میفهمی ولی نمیتونی اثبات کنی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا