تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی رفیعی

بنام خدا ----- خسته ام از کثرت تزویرها از نفاق روبهان بر شیرها رنج من از دشمنان دوست روست ور نه ترسی نیست از شمشیرها   ****** علی رفیعی/۱۳۹۶ ...

ادامه شعر
سیده فرزانه رضوانی نژاد

ولادت – 10 رجب – 1398 میلادِ محمّد تقی گردیده عطرِ گلِ نرگس، به فضا پیچیده صد شکرِ خدا، که طلعت و چهرۀ او چشمِ اَحَدی نظر نکرده، دیده از اوجِ سماء، چو اختری پیدا شد در اوجِ فَلَک، ستاره ای تابیده در ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

وقتی شعر می خوانی _ اِنگار درگیر هوشیاری می شَوم اینبار کاملا هستم وَ همینطور تو خوانش ات وَجدم را به جُوش می گُمارد _ تا قله های ما، می شَود پُر وضوح _ هُویدا...

ادامه شعر
مجید ساری

آسان بمیر...ارزش جان را گرفته اند و اعتبار کل جهان را گرفته اند آدم سوارهستند و یابوی آدمند قومی که بار گندم تان را گرفته اند گویا طعام مغز شتر خورده اند چنین قرآن به نیزه سفره نان را گرفته اند آیا...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

چرخ چاهی است و از دور دگر چرخ زنان همچو این چرخ زمان در دَوَران است هنوز پدرم پینه بدست قبل از آنی که بخواند خروس یا که چشم خمار مستان نیمه چاک از پی هر زیبایی است می رود تا که نگویند که او مرده...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

چقدر دوست دارم دوران سپری شده ای، بازی با برف ها را برف باریدنش را کم کم پارک کرده بود این سوی در حیات _وَیادت هست! اولین حیوان برفی را خلق کردیم اما! فارغ از اینکه آدم برفی چُنین نیست ...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

برای رفیقی که زندگی در زبان و کلامش شعر بود، ادیب سخنور زنده یاد حاج محمد مزینانی ساعت ساز با من سخن بگو، از چه شکسته ای ای یار خوش سخن، حیران نشسته ای با من بگو تو از، روزهای بی شمار از چه رفی...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

از ادب آثار ، یادی کن ، بیا انجمن شمعی کنی روشن دلا دور شمعی جمع بس پروانه ای شاعرانی ، دورِ استا ، رهنما ولی اله بایبوردی 30 / 11 / 1399 ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

می آیدوُ می گویم با تو ! زَجر کده ای بَرگانی را کهِ گَرگ آشام در افسانه ای تَگرگ می رُوزَند _تا _روزه غافل کنند از پوزه شب تَلاقی جام به دار آویخته می شود دهکده! . دهکده فرمان به خاطر بسپار، دره...

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

باز هم می ترسیم ، سخن آغاز کنیم و چو ایام ِ قدیم ، نغمه ای ساز کنیم ارتفاعیست بلند ، دورمان دیواریست فرصت پنجره نیست ، همه جا بیزاریست دین فروشی رایج ، حجم ِ بازار ،عجیب همه در حال ِ سقوط ،همگی...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

نبار باران زمین جای بزرگیست............ تو راگم میکنند هر دم دراین جا قدر مردم را با قد جو اندازه میگیرند..... . م.مدهوش سپید#...

ادامه شعر
علی رفیعی

بنام خدا   "نان و نمک" یک قرن میشـود کـه بـه شـدت، هـوا پـس اسـت دنیــای بــیکســان، پـُـرِ افــراد نــاکس اســت دستی که بــی نمــک شــده،ای کــاش بشــکند؛ نــان و نمــک بــرای گروهــی، مقــدّس اس...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

برف پیری بنشست باردگر بر سر من ساز ناکوک زند باز جهان در بر من چون چل آمد بلرزید دل و بال و پرم آن جوانی برفت درد شده همسر من ...

ادامه شعر
ناصر گندم کار

تو سربازی و افتخار وطن توئی حافظ مرز و بوم کهن تو چون نوری از ذات پروردگار تویی مایه عزت و افتخار تو جان بر کفی در ره دین شتاب که از چشم دشمن ربودی چو خواب تو تاج سر مردم این دیار چو دشمن ببینی نمایی...

ادامه شعر
روزبه آریا

آفتاب پرست پرچم ها عاشق باد می رقصند در هر سو چه فرقی میکند در کاباره یا روی سَکو میله ای فرو رفته تا عمق فقر فاحشه ای به دورش می‌گردد یا پارچه ای را در اوج گرفته تو چگونه تفسیر کردی من چطور قضاوت کن...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

آرمانی فکر داری ، بس گران ای که تنها گوشه ناظر بر جهان منزوی از خلق ،با مردان روز باب علمی را گشایی فکر نان فکر نانی را کنی ،ره توشه ای توشه دنیایی نه عقبا ای جوان گر جوانی ، تجربت را ،آرزو آرزو ...

ادامه شعر
محمود گندم کار

دلم  از حیله و نیرنگ به تنگ آمده است پای من در گذر جاده به سنگ آمده است نالم از دست دغل بازی یک فرد دو رنگ آنکه با حیله و نیرنگ، زرنگ آمده است در پریشانی ی احوال، خدا یار من است گر چه یک آدم دون مایه ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

آرام به آرامش مردان ، گرمی رسد اینبار، حرام است/ در وادی بینایی اِحکام ، /عُرفی که بنازد همه آوار جهان است دُردانه توُوُ، ما که به دَر ، دُر طلب آنیم هیوای خوجلانه ای مَکرراست وُ، _ عیان است...

ادامه شعر
امیرحسین علامیان

بادِ گریزان بادِ رها (برخاسته از بساطِ حال و هوایی نا آرام) مست و شیدا میوزد و برگیسوانِ رنگارنگِ گلهای میرا شانه میزند، از گلبرگ های سرگردان پروانه میسازد، و توده ی کاغذهای سپید (کز دلِ دفترِ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

باران کنار ما وَ نمایش اسیر تَر نجوا کلام ما وُ نیایش خبیث تَر من در رقم، به تمامی یک عدد تو خون درون تنَفس ، فیجع تَر ؟ ارکان خستگان وَ به عزلت نشینگآن! ما ، در تمامیت انسانیم، _ ولی، خفیف تَر من...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا