تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهران امیرسالاری

دلم یاد کلاس و درس افتاد ز عمر رفته بر جان، ترس افتاد سه روز هفته، درس ما فیزیک بود اساس علم سخت استاتیک بود معلّم، لاغر و قدری عبوس بود ولی استاد بحث کسینوس بود به خاطر دارم اسمش عابدی بود گمانم ن...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

چهار سال گذشت، موسم جنگ شد خرداد اومدُ قافیه تنگ شد قیف مشکلات باز سر و ته شد باز بساط شیپور و خدنگ شد دسته کلید و دکل کنار رفت دوران خوش شیر و شلنگ شد اون یکی میگه غصه نخور مرد بازار طلا و ارز قشنگ ش...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

روزگار کودکی یادش بخیر قصه های کودکی یادش بخیر شب نشینی زیر کرسی، خانه ی مادربزرگ چای و کشمش، نان گرم خانه ی مادربزرگ ساعت کوکی، عصا و عینک بابابزرگ دائما در راه مسجد بودن بابابزرگ بازی و بحث و جد...

ادامه شعر
غلامحسین  جمعی

مُهر ِ رمضان بر لب و دل روزه ندارد ماندم که چرا ساقی ما ، کوزه ندارد! پیک من و ماه رمضان ، ...

ادامه شعر
علی روح افزا

"روزها فکر من این است و همه شب سخنم" که چگونه شده آسفالت دَماغ و دهنم در صف گوشتِ یخی ، وای چه بلوایی شد باورت نیست؟ ببین پاره شده پیرهنم از گرفتاری و غم ، اسم خودم یادم نیست گاه تردید کنم اصغر ، عل...

ادامه شعر
شهرام بذلی

روزی میان میوه حرفی نابجا شد بین هیج و گوجه دعوایی بپا شد گوجه بگفتا سرورم اینجا کلانم سرلشگرم من را ببین جانا گرانم تو حق نداری اینچنین بی شرم باشی با من که یک ژن برترم بیرحم باشی بالا نشینم...

ادامه شعر
علی احمدی

از عشوه و از غمزهٔ یارم خبری نیست انگار که در خاطرش از من اثری نیست مانند گذشته نشوم مست ز انگور صد جام تُهی گشته و در من شَرری نیست آن ترک پریچهره که باشد طلب من از دختر همسایه هم حتّی نظری نیست ...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

مرتاض برای سرگرمی از درخت کاکتوس بالا می‌رود!

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

حالا کمی دیرست..... را جدی بگیرید این سمت ِ ِ پائین دست را جدی بگیرید نان را به نرخ ِ روز باید خورد شاید نان های با پیوست را جدی بگیرید وقتی که پایی لنگ ماند و معبری تنگ این آدرس ، دورا ست!!! ...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

از وقتی که رفتی و دیگر صدایت را نشنیدم هر دو گوشم را در حالت سایلنت گذاشتم

ادامه شعر
شهرام بذلی

مدرسه ها با شاد مجازی شدن بچه ها درس نخونده قاضی شدن محصل های مدرسه یک به یک ... عاشقِ الکل های رازی شدن از پسرایِ کوچمون بشنوید ساقیِ مهشید جون و نازی شدن برای حفظِ خط های فاصله همه دخیل به چس...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! این چامهء "مُهمَل" را، وزنی ست پر از گالُن مفعولُ مفاعیلُن، مفعولُ مفاعیلُن! آوازِ چغازنبیل افشانهء هردمبیل! سیمانِ صفا پرور، در گوشهء عزرائیل! یک بیل پر از فرش و، منقارِ جفنگی زد افسارِ که...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! ما خانه نشینانِ هراسِ کروناییم! وحشت زده از تیزیِ داسِ کروناییم! نزدیکِ دو سال است شدیداً نگرانیم حیرت زده از طرزِ تماسِ کروناییم! تا شیوهء بهداشت از آن یاد بگیریم چندیست که شاگردِ کلاسِ کر...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! نوبهارَست و هوا خوب، به دشت و دَمَنا دامنِ دشت پر از لالۀ خونین کفَنا! عطر، افشان شده با سازِ خدا می‌رقصند سوسن و نسترن و رازقی و یاسَمنا سبز شد چهرۀ زیبای طبیعت از نو بر دلم مانده و...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

#طنزیمات_ادبی #توهّم_شاعری؟ در چشمِ خودم برتر، از خواجهء شیرازم!!! زیرا به خیالِ خود، یک شاعرِ تکتازم! این‌قدر توهّم را، باید چه کنم آخر؟ در پیشِ سخن‌دانان، گر فاش شود رازم! در خانه‌ء خود مرغی، بی...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! سامان به وضعِ بی سر و سامانم آرزوست بیمارم و سلامت و درمانم آرزوست با فکرِ روزهای پر از برکتِ قدیم در سفره آب و نانِ فراوانم آرزوست! راهِ نفس گرفته شد از فرطِ دود و دم آب و هوای تازه به تهرا...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

در چمن، بلبل و چکاوک باد نغمهء ارغنون و تنبک باد خرّم این، سرزمینِ بابک باد دوستان عیدتان مبارک باد! ای تنابندگانِ ایرانی بر شما شادی و گل‌افشانی وسعِ نعمت همیشه ارزانی هدیه از ایزدِ تبارک باد دوستان...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! یَا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الاَلقاب عشقِ خود را بکن به دل ها قاب یَا مُشَرِّرَ الشُّرورِ وَ الاَشرَار نسلِ اشرار را خودت بردار یَا مُدَوِّرَ الدَورِ وَ الاَدوار شد گرانی به کلّه ام آوار یَا...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! امسال هم وحشت‌زده، هنگامِ عیدم! ریزد به کامم شوکران از جامِ عیدم! مغلوبِ غولِ خرج و برجم، چون همیشه حیرت زده، از قیمتِ اقلامِ عیدم! یک کارگر، با کوله‌باری از هزینه دلخوش به پایانِ خوشِ، برج...

ادامه شعر
محمدعلی سلیمانی مقدم

درودها! شوخی و جدّی، با بهار و بقیه "سبزه در سبزه‌زار منتظر است پشتِ درها، بهار منتظر است" تا بیاید بهار، باز از راه باغ، پروانه وار، منتظر است یاس در پوستش نمی‌گنجد لاله در لاله‌زار، منتظر ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا