تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حفیظ (بستا) پور حفیظ

به وبرای؛دخترم،مهشیدِسرکانی عزیز ورقص معصومانه ی مردمک های چشمش! بادست های کوچک خود راه گریه بست تااینکه اشک آمدوبرگونه اش نشست آنقدرگریه کرد که افتاد روی میز مانند یک پرنده ی کوچک دلش شکست این بار ب...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

ستاره‌ای به دو چشمت نگاه کرد و گذشت اشاره‌ای به دو چشم سیاه کرد و گذشت ستاره آن شب مهتاب در دریچه شکفت و از مقابل تو رو به ماه کرد و گذشت سرک کشید درون اتاق ساکت تو و سطح آینه را غرق آه کرد و گذشت ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

حادثه؛ لبخندِ مغرورِ تو بود آن که جانم را گرفت و پَس نداد!

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف دلبستگی گویند ناصحان به  من اینجا نه جای تو است آیا چنین شرایط و وضعی سزای تو است؟ در جا زدی به عمر خود و نیست این عجیب زنجیرهای عشق و محبت به پای تو است باید به توبه کوشی و از عشق بگذ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

گر مرا از خود برنجانی، جزایش با خداست من که نفرینت نکردم، هر چه باشد با خداست مهر خود بر من نشاندی بی وفا، رفتی دگر حُرمت و حق نمک دارم، تقاصش با خداست ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

به و برای:مریم؛همسرعزیزم از دیروز تاامروز،تافردا تا همیشه...! وقتی که تنها میشوم باگریه یادت می کنم سخت است میدانم ولی،یکروز عادت می کنم درچشم تو یک حادثه،رُخ داد و دل آوار شد از زخمی چشمان تو،هرشب ع...

ادامه شعر
کاظم قادری

پای امواج بلا باز شد آسان به دلم مانده از هجمه ی او خانه ی ویران به دلم در حصار قفس قهر قضا دم نزند بلبل طبع جدا مانده ز یاران به دلم در من انداخته با خشم کسی آتش درد که بنا بود دهد با نفسش جان به ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

قبلِ او؛ شاید مسلمان بودم و بعدِ او اما فقط، من یک منِ؛ خالی از هر نوع ایمان هستم و آه از جنون.

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

حس میکنم تمام جهان پیش مریم است خوابم نمی برد هیجان،پیش مریم است ازخواب تلخِ تیشه وفرهاد می پرم شیرینیِ زمین وزمان،پیش مریم است دستان شاعری به قلم،خیره مانده اند چشمان عاشقی نگران،پیش مریم است تاکفرچش...

ادامه شعر
کیوان هایلی

گوهری در سینه دارم با هزاران آرزو حال خوبش را بخواهم از خدا، بی گفتگو گوهر ما عشقِ معشوق است، در سینه نهان ای خداوندا بلا گردان ز یار ما، بی گفتگو ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

امروز دلم تنگ دلت شد، بیچاره دلم منتظرت شد صد بار دعا خواند و نظر کرد، هی چشم براه قدمت شد رفتی ز برم بی خبر اما، این دل نگران پدرت شد آشفته شدم از غم هجران، دیدم که دلم در بدرت شد ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز بی کَسی در اوج گیری هجوم بی امان بی کَسی کس را نمی بینم به یاری در زمان بی کَسی دورم من از کل کسان خویش و در این حال خود ره می سپارم روز وشب با کاروان بی کَسی ره برده تا در عمق مغز استخ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" لبخند" نای پا شدن ندارد لبخندی که این روزها کنج لبم خاک می خورد! شاعر: مرضیه رشیدپور"کیمیا"

ادامه شعر
صدیقه جـُر

بگذار خیمه زنم بر روی سینه ات سرم رادرست روی قلبت بگذارم،، عصرها دلتنگی مرا تاحد انفجار میبرد، تُ میدانی دلتنگی چیست؟، گاهی بیا گاهی به کلبه کوچک؟ من سری بزن،، آفتاب بی مهری قلبم را می سوز...

ادامه شعر
جواد  جهانی فرح آبادی

میوه ممنوعه نوبت درست لحظه آخربه ما رسید انسان به عاشقانه ترین ماجرا رسید وقتی درست لحظه آخر رسیده بود در عین یک تعجب سنگین خدا رسید عشقی درون سینه عاشق شکفته بود آدم به یک نتیجه بی انتها رسید وق...

ادامه شعر
رامینا یاراحمدی

اینجا تنگ کوچک است و چشم تو اقیانوس ... کشتی ام در نگاهت غرق خواهد شد...!

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) موهای تو بلندُ شعرهای من کوتاه! چاره‌ای نیست دست من از این دنیا همیشه کوتاه هست...! (۲) دیگر خسته شده‌ام بیا و بغض مرا تشییع کن در این کوچه بن‌بست...! (۳) بگذار بخوابم در من یک نفر آبستن هزار کا...

ادامه شعر
کیوان هایلی

خسته ام، خسته تر از بغض گلو خفته ی خود خسته ام وای از این اشک روان، دیده ی خود به چه کار است چنین آه به دل، ناله به لب خسته از عشق، امان از دل وامانده ی خود ...

ادامه شعر
داود شمسی

آتش افتاد به جان وبه جهان از پی تو قدحی غرق شرابم که پرم از می تو به سر زلف تو سوگند که در قبله گهت بهر غم ناله کنم همچو نوای نی تو ساده بودست دلم ،باخت بتو قافیه را می رود سوز زمستان به سراغ دی ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

آسمان، آبی مشو وقت خزانم آمده دل به یارم دادم و فصل فراقم آمده گیسوانش را بدیدم عِطر خوشبوی تنش تا که بر خود آمدم دیدم زوالم آمده ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا