تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
ستایش دادگرپور

و جان و جهانی و من مبهوت سیمای بی مثالت تو می و جامی و من مست طعم خوش شرابت تو فارغ ز غوغای جهانی ومن درگیر پیچش زلف پریشانت تو دلداری و من دلداده تو احوا...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

تکه هایی از عشق و،، وفا، امروزه جایی مانده ست، تکه ای در کافه ی خلوت و دنج در در میان هاله ای از دودِ سیگار مردی غریب و عاشق،دود سیگاری تلخ و ندایی که در خاطره اش جا مانده ست تکه ابرهای ...

ادامه شعر
نیلوفر تیر

سال ها ساحل دل باخته دریای مواجی گشوده آغوش در هوس عشق یار لجبازی آراسته با خلخال صدف و گوش ماهی پوشانده او را آفتاب سوزان تابستانی تب آلوده چشمان آبی فریبکاری دلباخته مردانگی سرد بی احساسی نصیبش تازی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف آرام جانم وقت غروب از پیش من《آرام جانم》 می رود با رفتنش آرامش روح و روانم می رود در ظلمت و تاریکی این خانه تنها مانده ام شب می رسد از راه و نور آشیانم می رود چون شمع می سوزم به‌هنگام غر...

ادامه شعر
میثم فتاحی

ببار باران... ببار باران که دیگر دنیا پاک نیست ببار بشور رخسار عالم تا شود نیست ببار ای ابرکم دنیا را جای من نیست کسی دیگر با خاطراتش یاد نیست ببار باران دگر کسی در راه حق نیست عهد و پیمان کس دگر ر...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

دلم شکسته اگر بی بهانه می گریم به زیر نور چراغی شبانه می گریم زمانه با دل تنگم اگر چه در جنگ است همیشه خنده به لب با ترانه می گریم به من نگو که زمان با زمانه می چرخد و من به کنج قفس با زمانه می گریم...

ادامه شعر
عزیز حسینی

جانا دگر از حسرت دیدار چه گویم ترسم بمیرم و نبینم امشب روی تورا به ماه بنگر ،به ماه عزیزحسینی♡

ادامه شعر
منا مرتضائی

بیا که دلم تنگ شده است بیا که حجم واژگان کم شده است سراغت را میگیرم گاهی از ماه زیبا و‌گاهی از موج دریا... غافل از دو دیده ی پر بار من کس ندارد خبر از حال من گسسته شده زنجیره ی وفا بغض گلویم سخت تنگ ا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف نجوا من که در خانه ویران شده مأوا دارم کی گذار از غم امروز به فردا دارم در شبستان سکوتم به درون می جوشم که هزاران غم پنهانی و پیدا دارم دست و پا می زنم و دردکشان حتی از لحظه ای فکر به ...

ادامه شعر
کاظم قادری

گفتی به دلت غصه ی هجران که غمی نیست گفتم تو نمیدانی و این درد کمی نیست در آمدن و رفتن روز و شبم ای داد تنهایم و در پیش نگاهم صنمی نیست دریافتم از نحوه ی گویاییت  افسوس اندازه ی من نزد تو حتی گرمی ...

ادامه شعر
کاظم قادری

انکار نکن حالت  چشم تو تغییر کرده است سرایت عشقم به خون تو تاثیر کرده است شدت هرم برخاسته از آتش عشق است که بدون وقفه روح تو را تبخیر کرده است نمی شود از جانب قلب تو دوری گزید چون که  مرا, خدا به ق...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

دلت همراز میخواهد،، دلت معشوقه ای شیرین تر از شهد وعسل با صد هزاران ناز میخواهد، نشینی اندکی اندر کنارش ،، بوسه ای بر سرخی لب های سرخش،، دست در دستش گذاری، ، سـِر عشق رابا بگویی،...

ادامه شعر
مهدی سلمانی میاب

لبم را بوسه زد ، برگردنم گاز مرا همچون عروسک کرد هی ناز به آغوشش فتادم چون عروسک شد او فرمانده و من مثل سرباز شاعر : مهدی سلمانی میاب‌...

ادامه شعر
دانیال گودرزی

مکن یا رب که من روزی ز جانانم جدا افتم نمی دانم،نمی دانم که بی او من کجا افتم؟ به جز او من ندارم کس،به جز من او که دارد کس که می ترسم رَوَد روزی ز یارم من جدا افتم اگر روزی نبینم رویِ ماهش را معا...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

دلم ای دل مگر تو حس نداری خبر از حال این مخلص نداری گذشته جمعه ای دیگر، چرا تو سراغی از گل نرگس نداری

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف قلب محروم ای قلب بلادیده آشفته محروم در آتش سینه شده ای ذوب چنان موم مجروحی و مغلوبی و بیمار و پر از درد ناشادی و بی تابی و ناکامی و مظلوم دیدی که دگر بار چه شد عاقبت کار آیا نشده حق ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

انتهای خواستنت می رسد به جنون عمق چشمان من همچو گرداب... شعرهایت؛ دست به دست خواهد گشت! تشت رسواییت فتاده ز بام!!!

ادامه شعر
داود شمسی

گر چه گاهی شعر من بر قامت گیسوی توست بهترین‌محصول حالم در بَرِ ابروی توست چادرت را سر کنی جنگ جهانی میشود عامل این جنگ خونین هم سر تک موی توست مثل زنبوری که شبگرد گلستان بوده است صاحب این زحمتم، زی...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" صدای تو" صدای تو می آمد با ساقه های باران و هر بار که می رفتی روشنایی بدرقه می شد. این سپیدی ها کار توست و آن کلمه های خاموش که دیگر برنگشتند پرندگانی که تو رهایشان کردی. آخر سینه ام گندم زار شد و ...

ادامه شعر
حسن محمودی

درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا