تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
کیوان هایلی

وقتی که قلبم بی صدا آرام، خاموشی گرفت آن شعله ی عشقت به جان، رنگ پشیمانی گرفت وقتی تمام خاطرات از ذهن و جانم، پر کشید عشق تو در افکار من، رنگ فراموشی گرفت وقتی زدی در باورم تیر خلاصی از خود...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

این غزل سروده ی سال۱۳۸۱است گفتم شبی شعری بسرایم برای تو بامصرعی به قافیه ی چشم های تو شرمنده ام که آمدی وهیچکس نبود رفتم درون خویش،همین پیش پای تو ای آفتاب،غزلی بخوان درتب نگاه تاقطره قطره بازبنوشم ص...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف شب مهر و وفا امشب شب مهر و وفا و عشق و یاری است شعر و غزل از نام زیبای تو جاری است بزم محبت شد مهیا و در این بزم پیوستن با تو شروع کامکاری است در جمع ما گردیده خون غم حلال و غم از حضور ...

ادامه شعر
نازیلا امیدوار

جمع میشوم در بغلت حبس میکنی مرا غرق میشوم در تنت لمس میکنی مرا حس میکنم تو را شعر میکنی مرا می سراییم … دربطن خواستنت از حد دلتنگیت بند دلبستگیت و تمنای نگاهت متن میکنی مرا وصف میکنی مرا اما در خیالم ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

با تو بودن لذتی داشت، خدا می داند تَرک آن معصیتی داشت، خدا می داند دیدن موی کمندت، چه بسی زیبا بود شانه بر او زدنی داشت، خدا می داند دیدن روی تو و آن قد و بالای بلند چه عجب دلبریی داشت، ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف عشق و زندگی درد بیماری عشقت هیچ درمانی ندارد دردمند عشق تو دیگر به تن جانی ندارد دور ماندن از تو حتی لحظه ای هم نیست ممکن زندگی دور از تو جانم ذوق چندانی ندارد زندگی تصویر زیبایی است در...

ادامه شعر
داود شمسی

شمیم عطر تو اینجا غریب است نسیم خنده ات نرم و نجیب است دلم ازبوی تو مست است گویی نگاه عاشقی من را نصیب است همان‌حرفی که دل را از تو رانده نواهایش همین روح شکیب است دل معشوق و عاشق در بَرِ هم شده ع...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

به آتنای عزیز ورقصِ معصومانه ی محبت درچشمهایش یکی بود ودیگر هیچکس نبود تنها توبودی که آیه های شب را ستاره میچیدی...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

من عاشقانه با همه‌ی لحظه‌های تو آرام و ساده می‌شکفم در هوای تو دیشب شبیه سایه‌ی پر رمز و راز ماه در کوچه‌ها قدم زده‌ام پابه‌پای تو من آن پری آبی روشن که وقت صبح زیبا شدم کنار طلوع صدای تو حالا غروب...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《دل عاشق》 غزل غم بیهوده مخور عمر گران در گذر است دل به دست آر در این چرخه چسان این هنر است همچو بلبل بنشین در بر گل صبح سحر مرغ خوشخوان نشوی ، عمر گرانت هدر است گر سر کوی حبیبی نزنی بال و پَری ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

ماه که ه می‌ خندید به تو می‌ مانست – رقیب من به کدام جاده نظر دارد شکاف‌ های این فاصله هارا چه چیز است در پس این حجاب – یک هدیه برای تولد عشق شکاف‌ های این فاصله ها را لاجرم عشق پر خواهد کرد – شک...

ادامه شعر
کیوان هایلی

به وقت دل سپردن خام بودم اسیر روی یار، با جام بودم به دستم جام می داد، از لبانش چو نوشیدم، خمار و رام بودم به چشمانش گرفتار آمد این دل بزد تیرم، چو من در دام بودم به صد حیله شدم محبوس رو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله النور فدای تو ارباب.. تقدیم به محضر شمس الشموس حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) اگرچه گشته هزاران امید نقش بر آب شده است کل جهان غرقه در فریب و سراب نصیب جمله خوبان از این زمانه دون هز...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز نخواستن در قعر چاه ظلمت ویل نخواستن نائل شدی به ذلت نیل نخواستن اعجاز عشق را تو فرو کاستی ز عجز تا حد ناگواری میل نخواستن آباد بود و سبز به دل شهر عشق و نور ویران نمودی اش تو به سیل نخ...

ادامه شعر
نازنین نکیسا

ای مه دلستان من، روح من و روان من کرده عیان نهان من، سوز من و فغان من جان و امان من تویی، در همه لامکان تویی، ای ز ازل نبوده جز نام تو بر دهان من چرخش کهکشان تویی، نورستارگان تویی نام تویی، نشان تویی،...

ادامه شعر
کیوان هایلی

جای زخمی، بر دلم هر روز غَلَیان می کند دل طلبکارم شده، هر روز عصیان می کند گاهگاهی با دلم از عشق صحبت می کنم حرف عشق تا می شود حالش پریشان می کند با صبوری با دلم هر روز مدارا می کنم...

ادامه شعر
عزیز حسینی

نامه های عاشقانه♡ وقتی اولین بار نگاهم به تو گره خورد ، آنقدر پلک هایم سنگین شد ، عشقت سخت دیده گانم را آزار میداد ،بغض سنگینی راه گلو ام را بسته بود و یک حس عجیب درون سینه ام را پر کرده بود ، د...

ادامه شعر
سجاد حقیقی

گفتی که من شب تا سحر در حسرت سیمای تو گفتم اگر ماهم شوی چشم منَت بینای تو گفتی مبادا روز من بی تو شبی غمگین شود گفتم منم پروانه ای دور سرِ شبهای تو گفتی بهاران می رود سوی چمن با بوی گل گفتم چه حاجت ب...

ادامه شعر
کیوان هایلی

التماسش نکنم، با دگران بود که رفت ما شدیم عاشق و او دل نگران بود که رفت من نگویم که چه کرد با دل ما، خود داند یار ما در پی آن سود و زیان بود که رفت در عوان عُمر ما یک ن...

ادامه شعر
کیوان هایلی

مرهم دردی و درمان، کیستی؟ ای که جانی و جهانم، چیستی؟ مظهر فضلی، عشقی و طرب چون خدایی و خدا هم، نیستی قبله گاه ما شدی در یک نگاه تو مَلَک بودی، بگویم کیستی؟ مهربانا،...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا