- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
رامتین تابش راد
در30 /01/ 1379 -
علی نصر آزادانی
در30 /01/ 1380 -
فرشاد دلفان
در30 /01/ 1356
مرهم دردی و درمان، کیستی؟ ای که جانی و جهانم، چیستی؟ مظهر فضلی، عشقی و طرب چون خدایی و خدا هم، نیستی قبله گاه ما شدی در یک نگاه تو مَلَک بودی، بگویم کیستی؟ مهربانا،...
ادامه شعرببین و بگذر آه چقدر سخت است دل کندن از نگاهی که تو را عاشق کرد از صدای شنیدن نه که قلبت همچو کاسه بلورین میشکند اشک امانت رو میبرد و بی محابا از ناودان چشمانت همچو باران سرازیر میشود آری این...
ادامه شعربسمه اللطیف رفتن رفت یار و خیره در رفتن گذشت لحظه ها در آه و در شیون گذشت کوره تب گشتم از آن التهاب کوهی از داغش به جان و تن گذشت داغ دل جوشید و اشک سرد شد اشک شد سیلی و بر دامن گذشت آه من در آن د...
ادامه شعرتلخ تر است از این قرص ،تکرار آخرین دیدار مرا مجنون می خواند صدایی پس این دیوار مرا مجنون می خواند مرا که غرق تشویشم به تنهایی خود لعنت و از جمع شما بی زار آینده که امروز بود ، فالم را بخوان بانو ...
ادامه شعر. ✍????✍????خوب من میدانی؟؟ هر، زمان شعرِ مرا می بینی زیر لب می گویی طبع شعرَت زیباست.، همه از، عشق ومحبت و وفاست، کی شدی شاعرِ شعرهای قشنگ. ؟ شعرهایی که همه پر ز رفاقت باشد،، ولی افسوس که...
ادامه شعرنامه عاشقانه عزیز به زیبایی یک شهر ♡ ■فرشته جانم ،ماه من انار سرخ و خوش رنگ من ، پرتقال زرد و خوش طعمم عطرت از شهر بیرون نمیرود و امروز تنها چند کلمه در راستای تو نوشته ام :دلم تنگ توست پرتقال من...
ادامه شعردلواپسم که بعد تو دنیا چه می شود این راه و رسم مهر و مدارا چه می شود در برگ های هیچ کتابی نگفته اند بی تو بهشت گمشده ی ما چه می شود بعد از تویی که دار و ندار زمانه ای سرمایه ی زمانه ی دارا چه می شود...
ادامه شعرلحظه ی از تو سرودن ایده می خواهم چه کار؟! ماه من بی تو بمانم دیده می خواهم چه کار؟! مست و مدهوش منی با خنده های دلربا همچو گل بوئیدنی ارکیده می خواهم چه کار؟! عطر نابت بوسه ات جا مانده در ایوان ما یاد...
ادامه شعربسمه العزیز گلایه باز آمدم من از وفا دیگر پریشانم مکن باز از جفای خویشتن من را گریزانم مکن افتاده ام از پای در عشقت بیا دستم بگیر در آن فراز و این نشیب افتان و خیزانم مکن اشکم به خون آلوده شد در رو...
ادامه شعرغباری از غم هجران چو پاشیدن گرفت چشم ها زانو زدند، اشک باریدن گرفت بغض بنشسته در گلو خاموش، بیصدا طاقت سینه را ربُود، رمق از جان گرفت بغض گلوخفته ی ما چه هق هقی دارد ناله اش ز هجران و فراق، فرما...
ادامه شعرغم ها کمبودند حالا باید هر صبحبلند بشوم وتو را نبینم! ✍️مهدیه باریکانی
ادامه شعربزن نے را تو اے چوپان / که امشب بے قرارِ بے قرارم. بزن نے را تو آرام تر /که خسته جان زِ دورانم بزن نے را که میدانم نوایش را /مضاعف میکند غم را که من شور دگر دارم بشو امشب تو همراهم،رفیق ا...
ادامه شعرامشب به گمانم که دگر کار تمام است جانم ز بدن رفته و این خواب حرام است امشب به سرم فکر غریبست، بدین حال این حال دلم در همه احوال غرام است امشب شده ام سخت گرفتار عذابی، الهی در حال و هوای غم ا...
ادامه شعر《مرگ عشق》 غزل زمانی قامتم خم شد که مرگ عشق را دیدم دلم پُر درد و ماتم شد که مرگ عشق را دیدم گل باغش چو شد پژمرده مرغ دل نشد خوشخوان محبّت در دلم کم شد که مرگ عشق را دیدم همان روزی که مرغ جان اسی...
ادامه شعربسمه اللطیف عاشقانه باز آمدی که کل جهان عاشقت شود با جلوه ای زمین و زمان عاشقت شود گشته نگاه من ز پی دیدنت روان تا چشم خیره ام نگران عاشقت شود روحم به روح تو گرویده است عشق من تا فارغ از زمان و مک...
ادامه شعرمی زد درِ گوشِ یک صیاد با آواز دختری شیرازی گام می رفت و داربست می زد یک پیاده روی در حال بازسازی داشت بادگیرهایی زِ پارچه تَنش به یاد تُنبان ترکی شیرازی می رقصیدن با آوای هر نسیم یک کارناوال در حال...
ادامه شعردر این پنجره ها رازی نیست شسته باران، نفس آه تو را گوش کن، ضربان عشق ایستاده چشم بردار از این جاده طولانی بی عابر که شور جوانی را برده در گریزند لحظه ها از هم تقویمِ خط خورده شب و روزی در گذر است ر...
ادامه شعر■سلامم کوله باری از خداحافظی ست جدایی افکنده میان من و تو دوستت دارمم درد میکند ●عزیزحسینی♡
ادامه شعررفتی و با رفتنت در سینه ام آشوب شد شادمانیهایمان در شهر دل ، سرکوب شد رفتی و داغت بود ساکن میان سینه ام جوی جاری شد ز چشم و دشت رخ مرطوب شد خیل غم از هر طرف چون لشکری سرکوبگر زخمه بر جانم زد و تا...
ادامه شعرریشه های درد را باران نمی شوید ولی اشکهای درد را از دیده پنهان میکند
ادامه شعر