تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
پروانه آجورلو

آیه های بوسه ای تمام زندگی! با تو جنونم دیدنیست ماه بی همتای من! با تو غزل روئیدنیست وقت خندیدن به جانم دلبرم آتش زنی میوه ی لب های سرخت واقعا که چیدنیست می کشی با آیه های بوسه در آغوش خود دختری از ج...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《همدم گل》 غزل گفت روزی به بلبل مستان از چه رو نغمه سر دَهی خوشخوان گر معطر گل است و زیبا روی عمر آن کوته است در این دوران گر نسیمی وزد به وقت پگاه در تن گل دگر نماند جان اینچنین آتشی فروزان ن...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف مذهب عشق چنان محبت تو در وجود من جاری است که کلّ دغدغه ام یاری و وفاداری است تمام هستی من صرف عشق گردید و هزار شکر که این حکم حضرت باری است تویی بهانه ایمان من به مذهب عشق محبت توظهور ...

ادامه شعر
بهرام الهی

می بینی ! دلتنگت که می شوم دستانم می لرزد مثل قاصدکی که به بهانه ی باد کوچ کردؤ شبانه- غمگین رفت و دیگر به خواب هیچ کس نیامد. چه فرقی می کند گوشه ی اسمان ابی ما لکه ابری باشد یا نه؟ یا پ...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

من شدم مجنون لیلیم تو باش زین تن و جانم جدا هرگز مباش آن نگاه تو که مجنون کرده ام راه نشانم ده که ره گم کر ده ام از تب عشق تو سوزم همچو شمع شمع تو گشتم بیا پروانه ام عشق هرگز اشکهای شمع نیست عاشقش پرو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف حکایت چشم امروز شد آغاز صبحم با ندایت چشمم گشوده شد به چشم دلربایت دیدم طلوع مهر را آرام آرام از قعر آفاق نگاه آشنایت بی حاجت حرف و سخن می گفت چشمم حرف دل پرآرزویم را برایت گفتم منم آن...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

باز کن پشت پنجره ی اتاقت به انتظار ایستاده ام، آمده ام کمی گپ بزنیم تو برایم از مهر بانی بگویی و من از دوست داشتن های پاک و عاری از هر آلودگی،، مهربانم ای دوست،، گر که یک زن هستم،، از ه...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف عاشقانه باز آمدی که کل جهان عاشقت شود با جلوه ای زمین و زمان عاشقت شود گشته نگاه من ز پی دیدنت روان تا چشم خیره ام نگران عاشقت شود روحم به روح تو گرویده است عشق من تا فارغ از زمان و مک...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《تو چه کردی》 غزل گفتم دل من خون شده با دل تو چه کردی؟ ای آتش افتاده به منزل تو چه کردی؟ در وقت سحر ذکر و ثنای تو بگویم ای بُت تو بگو با من بیدل تو چه کردی؟ در پرده ی دل جز رُخ تو دیده نبیند تسبیح...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

رفتی از دنیای من، دلتنگ دلتنگم هنوز بی تو با دنیا و آدم هاش در جنگم هنوز شیشه‌یِ دل را شکستی بارها، اما عزیز! بی قرارِ قصّه هایِ شیشه و سنگم هنوز شانه ام در حسرتِ مویِ پریشانِ تو ماند پیشِ چشمِ عاشق...

ادامه شعر
مهدی سلمانی میاب

سیاحت میکنم چشمِ سیاهت نشستم در کمین ، بهر نگاهت اگر فرصت نصیبم گردد این بار نشانم بوسه ای بر روی ماهت شاعر : مهدی سلمانی میاب ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《میلاد دلبرم》 غزل خدای قلب من هستی تو خورشید فروزانی دوای درد من هستی تو آن آرامش جانی بتاب ای ماه تابانم بکن روشن سرای من خدای من تویی در این شب تاریک و ظلمانی به هنگام نمازم سجده بر عشقت کنم هر ...

ادامه شعر
نصرت اله صفی زاده

نَفَسَم را نَفَست بُرد به تاراج ولی چو بیایی به بَرَم ، باز نَفَس میگیرم

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف سلام بر عشق ای نور دوردست به تاریکی ظلام ای عشق در دل شب تیره به تو سلام خشکیده بود بی تو دل چشمه بقا نزدیک بود پاره شود رشته دوام بیهوده است زندگی من بدون تو راهم به سوی نور تو دور اس...

ادامه شعر
کوثر نجفی

زیبایی زلف تو آتش به دل من زده است
آید آن روز که رضاشاه بشوم کشف حجابت بکنم
موی تو همچو اسیریست‌ رو چشمان من و
آید آن‌روز که زلف تورا رونمایی بکنم
باد بهاری زند و زلف تو بازی بگرف...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

سوگند به ادامه‌ی راه عاشقی که به چالش می کشاند قلب های قوی و پر از امید را به آن آبی چشمانت که هم رنگ دریاست به نگاه جادویی ات که در اقیانوس‌‌ قلبم شنا می‌کند همیشه مدار تمرکزم دور تو...

ادامه شعر
نصراله شبانکاره

می سپارم خود را به چشم های تو به مرغزاری که حاصلخیز ترین باغ جهان است خود را می سپارم به غنچه لبخند تو به عطر دل انگیزی که در گلزار موهای تو هر روز کباب می شود. ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف باغ معنا یاد باد آن شب که فارغ از زمان و از مکان غرق در آغوش هم بودیم مست و جانفشان گاه جان دادیم و گاهی جان گرفتیم ای شگفت گرم این داد و ستد بودیم ما ناله کنان یک زمان نقش زمین بودیم د...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف نام تو به هر لحن که گویند، نکو است مهر تو به هر شیوه که جویند، نکو است گل های محبتی که بین من و تو است هر گاه به هر جا که برویند، نکو است #مهدی_رستگاری بیست و ششم شهریور سال یکهزار و چ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

فرمان بده تا ثابت بماند نگاه من بر روی چهره ی زیبای همچو ماه تو،، من شاه دل بستم به گرو، عشق تو خلع صلاح کردنم شاه و سپاه تو، بی بی دلم شده، تسلیم لشکرت، افتاده ام بدون تق...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا