- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
احمد البرز
در31 /01/ 1394 -
دکتر کیوان محب خسروی
در31 /01/ 1348
سعدی بگفت از تونظر برنمیتوان انداخت بر راز جهانی تور فهم انداخت دانست و بگفت و عشق خود ابراز کرد کس نفهمید چه بود چه گفت چه ...
ادامه شعراز چشمهی چشمان تو جاری شده احساس زیر قدمت ریختهام گوهر و الماس
ادامه شعربه روزهای سخت زندگی آمد و یارم شد مثل کوه تکیه گاه بود و پناهم شد رفت و خاطراتش برایم مانده بجا نیست همتا و مانندش به هیچ کجا هر کجا هست خدایا تو یارش باش بوقت سختیها و خطر تو نگهدارش باش...
ادامه شعرآمدی دنیا برام بهشت کردی ناامیدی را برام بی معنا کردی چشم های شهلای نازت که دیدم آتیش عشقت افتاد به جانم لب های لرزانت کنارم روی نیمکت زلزله شیرین بر تنم انداخت مهتاب شب تاریک دلم شدی چراغ ره زندگی...
ادامه شعربسمه اللطیف سیر آفاق عشق شب مرا ای دلبرم با بوسه ای بیدار کن وان گه از آغوشت آغوش مرا سرشار کن در نگاهت جان من را غرقه کن ای نازنین آن دم از امداد با من یاری بسیار کن می فشاری با محبت تو مرا بر سین...
ادامه شعرهر بهاران عِطر یارم خود نمایی می کند ذره ذره در وجودم مهربانی می کند در میان آن همه نقش و نگار روی او آن لب لعلش برایم گل فشانی می کند چشم و ابرویش نهیبی می زند بر قلب من هر زم...
ادامه شعرواژه ها را من به خط کردم، با سخاوت جفت هم شعر شد، شعری وزین شد در نهایت جفت هم گفتم از عشق و محبت، مهربانی، دوستی ای عجب شوقی به دل افکند کلامت جفت هم دوستی را پاس داریم احترامش واجب است کین چنی...
ادامه شعردرد من از درد بیماری نبود درد من از درد تنهایی هاست بی وداع مردن میان رنج و بی مهری هاست که هر آن دَم ک بُریدم نَفَسم شِکوِه کردم ، بِدَریدم جَسدم دیدند و نگفتند چرا جان به کفی #نازیلاامیدوار...
ادامه شعروقتی که قلبم بی صدا آرام، خاموشی گرفت آن شعله ی عشقت به جان، رنگ پشیمانی گرفت وقتی تمام خاطرات از ذهن و جانم، پر کشید عشق تو در افکار من، رنگ فراموشی گرفت وقتی زدی در باورم تیر خلاصی از خود...
ادامه شعراین غزل سروده ی سال۱۳۸۱است گفتم شبی شعری بسرایم برای تو بامصرعی به قافیه ی چشم های تو شرمنده ام که آمدی وهیچکس نبود رفتم درون خویش،همین پیش پای تو ای آفتاب،غزلی بخوان درتب نگاه تاقطره قطره بازبنوشم ص...
ادامه شعربسمه اللطیف شب مهر و وفا امشب شب مهر و وفا و عشق و یاری است شعر و غزل از نام زیبای تو جاری است بزم محبت شد مهیا و در این بزم پیوستن با تو شروع کامکاری است در جمع ما گردیده خون غم حلال و غم از حضور ...
ادامه شعرجمع میشوم در بغلت حبس میکنی مرا غرق میشوم در تنت لمس میکنی مرا حس میکنم تو را شعر میکنی مرا می سراییم … دربطن خواستنت از حد دلتنگیت بند دلبستگیت و تمنای نگاهت متن میکنی مرا وصف میکنی مرا اما در خیالم ...
ادامه شعربا تو بودن لذتی داشت، خدا می داند تَرک آن معصیتی داشت، خدا می داند دیدن موی کمندت، چه بسی زیبا بود شانه بر او زدنی داشت، خدا می داند دیدن روی تو و آن قد و بالای بلند چه عجب دلبریی داشت، ...
ادامه شعربسمه اللطیف عشق و زندگی درد بیماری عشقت هیچ درمانی ندارد دردمند عشق تو دیگر به تن جانی ندارد دور ماندن از تو حتی لحظه ای هم نیست ممکن زندگی دور از تو جانم ذوق چندانی ندارد زندگی تصویر زیبایی است در...
ادامه شعرشمیم عطر تو اینجا غریب است نسیم خنده ات نرم و نجیب است دلم ازبوی تو مست است گویی نگاه عاشقی من را نصیب است همانحرفی که دل را از تو رانده نواهایش همین روح شکیب است دل معشوق و عاشق در بَرِ هم شده ع...
ادامه شعربه آتنای عزیز ورقصِ معصومانه ی محبت درچشمهایش یکی بود ودیگر هیچکس نبود تنها توبودی که آیه های شب را ستاره میچیدی...
ادامه شعرمن عاشقانه با همهی لحظههای تو آرام و ساده میشکفم در هوای تو دیشب شبیه سایهی پر رمز و راز ماه در کوچهها قدم زدهام پابهپای تو من آن پری آبی روشن که وقت صبح زیبا شدم کنار طلوع صدای تو حالا غروب...
ادامه شعر《دل عاشق》 غزل غم بیهوده مخور عمر گران در گذر است دل به دست آر در این چرخه چسان این هنر است همچو بلبل بنشین در بر گل صبح سحر مرغ خوشخوان نشوی ، عمر گرانت هدر است گر سر کوی حبیبی نزنی بال و پَری ...
ادامه شعرماه که ه می خندید به تو می مانست – رقیب من به کدام جاده نظر دارد شکاف های این فاصله هارا چه چیز است در پس این حجاب – یک هدیه برای تولد عشق شکاف های این فاصله ها را لاجرم عشق پر خواهد کرد – شک...
ادامه شعربه وقت دل سپردن خام بودم اسیر روی یار، با جام بودم به دستم جام می داد، از لبانش چو نوشیدم، خمار و رام بودم به چشمانش گرفتار آمد این دل بزد تیرم، چو من در دام بودم به صد حیله شدم محبوس رو...
ادامه شعر