تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
افسانه نجفی

_برای دردهایم دیگر به دنبال درمان نمی گردم! _پای رفتنم را شکسته بی مهری تو... _به دیدارم بیا؛ اگر هوس کردی معجزه گر باشی......

ادامه شعر
بابک پولادی

به نقاشی می نگرم! همانگونه که به تو نگر کرده ام!! و سپس در خاطرم... تو را بر خیالم" تو را بر بوم دل تنگیم... تو را بر بوم نقاشی می کشانم!! همه رفته ی... رُخ زُلیخاییت!!! بابک_پولادی_...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

تو همان خیالِ شیرینی که با قهوه یِ تلخ مینوشَم. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
صدیقه جـُر

دلتنگی چه می دانی تو ، از این شب های دلتنگی؟ چه مے دانی که مُردم من از این تب های دلتنگی؟ چه می دانی که مجنونم به صحرای پریشانی؟ چه می دانی که ویرانم به خلوتگاه دلتنگی؟ به اینکه ساعتی باشم میان گ...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

آری در یأسِ خودش، هر نفری می‌میرد همه‌جا در همه‌وقت حالِ دلش می‌گیرد و کنون در دلِ یأس هستم و دائم گریان کـاش مـرگی بـدهـد بـر هـمه دردم پایان کـاش امـشب غزلـم نصـفه بمانَد اینجا مُـردنـی آیـد و مـ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_اگر می دانستند؛ دلتنگی چه به روز آدم می آورد شاید کمتر زخم می زدند آن هم با نیشتر حرف های مفت! _به اشتباه خیال کردیم؛ هر که دم از احساس می زند آدم است! _این شهر پُر شده از مترسک های آدم نما! گنجشک ها...

ادامه شعر
آرزو حاجی خانی

هوای خلوت شب در سرای من بودی ترانه در شب بی انتهای من بودی به طعم شربت عشق آرزوت می کردم فراتر از خواهش، که دعای من بودی میان گرمی بازوت، جا گرفتم زود و عطر موی سیاه و رهای من بودی تو را به جای خو...

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

قهوه‌ات را بنوش از پنجره کافه بیرون را نگاه کن به برفی که نیست به بارانی که نمی‌بارد به کلاغ‌های عزادار به همهمه گنجشک‌ها...! در لحظه‌ها که گم شدی با سهره‌ها برو! من پول قهوه‌ات را حساب کرده‌ام...!...

ادامه شعر
حسن سهرابی

در کوچه‌ی یاران شفق، ساکن شو بر لذت هر خاطره‌ای، ممکن شو از باغ سعادتت بچین فردا را آرامش هر روز مرا ضامن شو حسن سهرابی...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

کجاست؟ محبت در سرایی که نامش جهان است کجا جویم نشان محبت، به وقت گُشاده دستی و سلامت همه یار با وفا هستند، چو رسید عارضی ز درد و مصیبت کجا رفت نشان محبت، خوشا به آن قلم وهزار...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

تو ای بی‌ریا عشق معصوم من به شعرم بیا، عشق معصوم من اگه تو نباشی، غزل مبهمه یه چیزی توو حس ترانه کمه صمیمی‌تر از هر ترانه تویی پر از واژهء شاعرانه تویی مقدس‌ترین راز دردم تویی کسی که براش گریه کردم...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

بر عکس من او در هیجان غرق نبود چشمش که مرا دید پر از برق نبود من اهل بخیه بودم او عضو بسیج کاش این همه بین من و او فرق نبود ...

ادامه شعر
حسن سهرابی

چندی ست که تزویر و ریا پیروز ست در سینه‌ی ما نهان غمی جانسوز ست این بار که می کشیم بر دوش امروز از سادگی و صداقت دیروز ست (حسن سهرابی)...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_پریچهره ای می رسد؛ از خسته های راهی دراز... _و تو اگر عاشق نباشی؛ هرگز نخواهی فهمید میان این آمدن چه حالی می شود دل آدم تا عزیزش از راه برسد! _دلقک ِساعت دیوار تازه هوس لوده بازی می کند! _و جاده ها گ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم اللطیف #رباعی - شماره ۴۱ طلوع آن دم که به چشم مست تو خیره شدم گمگشته زار آن شب تیره شدم آن گه ز طلیعه فروغ چشمت طالع شدم و بر آسمان چیره شدم #مهدی_رستگاری هفدهم اسفند سال یکهزار و سیصد و نود و...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

بگو آخر چه شعری می گشاید اخم نازت را بگو با من چه سازی می فریبد انقباضت را بگو از التهاب تلخ تنهائی که می سوزد درون سینه تا صورت گل خندان بازت را که می داند ولی شاید نماند فرصتی فردا بگو تا بشنوم ام...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_از وقتی تو رفته ای من اعتقادم را از دست داده ام! _حتی به مرگ... _حتی به قلبی که بی دلیل ناجوانمردانه در دوزخ سینه می تپد..‌. _در دل تاریک دهلیز ها به دنبال تو؛ باید گشت!!!...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

افسونگرِ شیطان و نور ، مصلوبْ مسیحایِ تنم نیایشِ کارونْ خیال ، دریایِ مواجْ دامنت آتش وشِ ساغرْ شکن ، هستی رمیده از عدم آغاز و پایانِ زمان ، نقش و نگارِ دامنت ای سرزمینِ گمشده ، آزاده تن ، سیستانْ ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

مقصد اگر دیدنِ چشمانِ تو باشد تیشه به دست فرهادِ کوه کن میشَوَم. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف جلوه زیبایی با جلوه زیبایی تو در نظر من گردیده گلستان جهان رهگذر من بردی تو قرار از دل و در سینه تقلا بسیار کند این دل بی بال و پر من هر ذره گرایش به تو دارد به محبت در کل وجود من و زیر...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا