تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سجاد صادقی

من قلعه ی آبادی در کنج زمان بودم بی زلزله و جنگی ، آوارترش کردند یک پنجره از من که ، سودای رسیدن داشت کندند از اینجا و ، دیوارترش کردند هر رهگذری از من ، کج کرد مسیرش را هرکس متمایل شد ، بیمارترش کردن...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_می زند تیغ خاطره؛ رگ های خیال را _سست می افتد می بوسد تن بی جان ِ رویای محال را! _ماهی تُنگ عشق است دوست دارد حتی تصویر دریای زلال را......

ادامه شعر
یاسر قادری

با من بمان با من بخوان، ویرانم عشقم در ذهن درگیر توام،بدان حیرانم عشقم هندو به عودش نازد و من بویت عشقم هستی به آتش میکشم در کویت عشقم پر کن سبو ، دستم بده پیمانه عشقم باده به دست میرقصم،مستانه عش...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری
کیوان هایلی

عشقش به دلم مانده و روحم به فنا رفت در ما غزلی مُرد، که یارم به جفا رفت مجنون شده و جان و دلم سخت گرفتار آفت که به جان زد، فکرم به هَجا رفت دل در گرو اش بودِ و جانم به تزلزل آشفته و ...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

نه حال ِ زندگی نه عشق و نه جنون اصلا بدون تو چی داره خونمون؟ رفتی ولی دلم از تو نمی بُره این جای خالیته که پیش من پُره توو انتظار ِ تو توو درد ِ خاطره بی خواب میمونن پلکای پنجره ابرا که می بارن عط...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بهار استُ اُردیبهشتُ بادِ لطیفی می وَزَد عطرِ گلهآ خاطره یِ آغوشَت را برآیم زمزمه میکند. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

سبز شدم، ابر شدی آبی آبی؛ بیدار که شدم دیدم که تو خوابی! تا خواب شدم، خیال شدی پرواز پرواز؛ پرواز شدم گرم شدی؛ نقطه‌ی جوش، مثل اهواز...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_باز هم من و این تنگ گذرگاه... _شبی سراپا تیره پوش کمین کرده چون راهزنی پست بر سر راه... _می کند دم به دم دشنه اش را تیز با آه! _غم عشق چون نوشدارو می زند خیمه ای بر ناخودآگاه... _می کنم عیش سر م...

ادامه شعر
کیوان هایلی

شبی با خود که تنها بود این دل به زیر لب، به نجوا بود این دل درونش غرق آتش غرق خون بود درون خود چه غوغا بود این دل غریب و بی کس و وامانده در خود به دل زخمی هویدا بود این دل اسیر دردِ...

ادامه شعر
امین  غلامی

پریشان حال آن موی پریشانم. که در خواب پریشانم. پریشانتر ز بیداریست. امین غلامی (شاعر کوچک)

ادامه شعر
حامد نوروزی

چند می فروشی؟ گفتمش چه می فروشی ؟ گفت دل گفتمش چند می فروشی ؟ گفت به اندازه لبخند گفتمش پس مال تو "تنها بخند" او خندید و از دستان من دل را ربود وقتی بخود آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتا...

ادامه شعر
علی اصغر  طالعی نوجه ده

حد دلم بی نهایت است وقتی ایکس عشق به سمت تو میل میکند

ادامه شعر
پارسا .

گویند که پایان ره تیره چراغست لیکن ره این عشق عیان تیره و تارست از سوزِ قلم وز دلِ چاکم ‌تو بیندیش پستوی دل ‌عاشق درگشته چه‌ها‌هست بر منزل یاران به طوافیم و طوافش تَریاگ دلِ غمگِن س...

ادامه شعر
امین مقدس

<<گنجشک>> سروِ تو ام گنجشک ! آزادی و دربندم پرواز کن بر خاکِ زندانِ دماوندم از شبنمِ شوقِ تو می‌نوشم شرابِ خوش مِهرِ تو را سر می‌کشم از راهِ آوندم گرچه مقرّ ماکیان هر دم منم، ای عشق ! غ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

مهربان آهسته ران غوغا به دل دارم نهان دل صبوری می کنـم، شـاید بمـانم در امـان دل به عشقی داده ام، دل را به نابودی کشید جان به جانش می سپارم تا که باشم من عیان موج عشقی بر دل و روحم نوازش می ک...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

رفتی که تورا دمشق فریاد کند روزان وشبان عشق فریاد کند ماندیم وهزارخاطره،بوی علف ای عشق!بگو که عشق فریاد کند...!

ادامه شعر
مهدی نصرت آبادی

دیگر در غزلم قافیه پیدا نمی‌شود آن قدر نبودی که درد من با دیدنت دوا نمی‌شود شنیده‌ام خوشی در کنار یارت، آری؟ کاش به عینه می دیدم که با شنیدن باورم نمی‌شود یادت رفته که قول داده بودی به عاشقت یادت...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه االعزیز غم بی کران غزلی در سبک وقوع امروز در شناخت هم بی گمان شدیم راه فرار بسته شد و بی امان شدیم چون بازی تو طول کشید و ز حد گذشت شد صبر من تمام که نامهربان شدیم در عاشقی فریب بسی نفرت آور ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شعله ی عشق» هر که دَم زد یار من می باشد آن دلدار نیست هر کسی دلداده شد هنگام سختی یار نیست هر که شیرت داد عشق مادری در دل نداشت دایه هرگز از برایت مادری غمخوار نیست عشق باشد گوهری دُردانه در...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا