تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد صادقیان

تو در میان استخوان های من آواز می خوانی تویی که برهنگی ات را از تن درآوردی و به من پوشاندی تا باور کنم پادشاه لخت روی اسب از همیشه زیباتر است حتی وقتی دستان تو را بالا می برم ملکه ی من برای من سرزمینی...

ادامه شعر
مهدی یوسفی

تو خودت دیدی خدایا دیده ی گریان ما ای طبیبا لطف کن بر چاره و درمان ما کشتی دل را فراغت بر ملال انداخته غم ستیزه می کند هر ثانیه بر جان ما قلب ما از دوری ات خونبار شد آتشی افکنده ای بر خانه ی ویران ما...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

گویند که می رسی ز راه آدینه دل می بری از ما به نگاه آدینه ما منتظریم تا بیایی ، بکنی روشن دل ما به نور ماه آدینه ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

من کـه پذیرفتـه ام این دین تـو پیـرو امـر تـو و آییـن تـو هسـت امیـدم کـه بـیابـم زِ علـم روشنـی دیـد جهـان بیـن تـو ٭٭٭ آنچـ...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

این قصه من غصه آن عاشق مست است زاهد نشد این دل همان باده پرست است در میکده   چون عاشق بی عشق نشیند یک جام ننوشیده دگر جام بدست است...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

کیست جزتو عشق را مقیاس یا مولا علی باغبان باغ سبز یاس یا مولا علی اسوه انسان کامل، معنی اعلای دل منتهای عقل با احساس یا مولا علی جمع، حسنت درحسن ،عشق تو در قلب حسین زور بازوی تو در عبا...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

دوست دارم بنویسم از خودم از جهانی که درآن زندگی میکنم، ، هرروز صبح که بیدار میشوم،، با بوی پیچک های وحشی،، کنار حوض، سرمست، قلمم رابرروی پرده ی دل بکشم،،، اول از تو بنویسم ، که دیدنت شده ر...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

خداونـدا چرا دنیـا به من در حال جنگ است زِ کج رفتاری دنیـا ، برایم عرصه گه تنگ است چـرا نگذاردم دنیـا به راه ...

ادامه شعر
آمنه  حسین زاده شهابی

مستم ، مست پیمانه ت بنگر مرا در سایه ت غوغا ، شکوفا میکند عطر تن پروانه ت ای دل مرا دیوانه کن در عالمت رندانه کن کین پیروان آفتاب ره را به ساحل میبرند صغری و کبری میکنند طومار پنهان میکنند ...

ادامه شعر
مسعودرضا افشاری

با این درد جگر سوز خود چه میکنی؟ با بد عهدی زمانۀ خود چه میکنی؟ با این همه خون جگر که خورده ای با زخم بیوفایی یاران چه میکنی؟ گویند دشمن نزدیک خطرناک تر است با دشمن درون خانه ات چه میکنی؟ با این...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

سفارش کرد پیغمبر ، برای امتـش یک سر که باید فیض دریابند ، از آن دربار آن داور جهان بی مروت بین ، که بر ...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

کی می شود انتظار را درک کنیم مفهوم خوش ِ قرار را درک کنیم از پنجره ی بهار، هنگامه ی گل در کوچه ی عشق، یار را درک کنیم ...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

غزلی تازه غزلی ساخته ام بند بندش آب است غزلم مثل دلم تشنه لب و بی تاب است غزلمم صحبت عشق است و پریشانی آب شرح جانسوز دل و اب و رخ مهتاب است ماه عریان شده و در اب بدن میشوید اب از لمس تن مهوش وحش...

ادامه شعر
کوثر نجفی

وقت اذان است جانا رو به درگاه خدا جان و دلت را طلبم وقت عبادت باشد سجاده زمین پهن باشد در هر جهت، روح و دلت را طلبم یا که در وقت اذان در هر رکعتم‌ زلف و نگاهت طلبم کوثرنجفی_چشمه...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

تعالله ، از آن علم خـداونـد زِ علم خود ، به ما آن می دهـد پنـد تمام عالـمان گفتن زِ علمـش کنـد ثابت زِ علمـش هر چه گوینـد ٭٭٭ هـر که به ...

ادامه شعر
Ali Abram

جای ادبیات ایران کجاست اینبار برای تو خواهم نوشت تصویری خوش نگاه زیبایتان کلمات مقدس میشود جاری در شعری زیبا یا متنی شیوا نوش شود به جانتان نگاهتان نوازشی خوش روح و جسم تان شود قابی زیبا از طلا ک...

ادامه شعر
محمد  همتی

آدمی را گر زعشق دچار، آدم ست ورنه حیوان ز هر آدمی برتر است . چه خاصیت عقل را، جز عاشقی که هرکس عاشق نباشد خر است . گر معشوقی ناسازگارت در بر است شهد شیدایی، زعسل شیرین تر ست . عشق را همتا باشد ختم ...

ادامه شعر
khodadad adineh

دل ز دستم رفت صد فریاد و آه چون که عشق آمد گرفتم من پناه من به آسایش نمودم بس سجود همچوعابد در پی معبود و جود عاشقی نزدیکی و قرب خداست آنچه دارد ازهمه هستی جداست هرکه عاشق شد بدنیا حاکم است در ضمیر...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

ما منتظریم، چشم بر احسانت در محفل عشق، کوچه ی رندانت کی می آیی مست کنی این همه را با آب حیات ، جمعه، در دستانت ...

ادامه شعر
آمنه  حسین زاده شهابی

خسته تر از خسته ام حال به حالی رسید بی برو برگشت بود صبر که به جان رسید گفت نرو ، بی دلیل غصه ،از راه رسید بلبلک دل که مرد دلبرک از راه رسید زین سفر بی مسیر مقصد و مقصود مرد گمشدگان واله اند...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا