تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فرامرز عبداله پور

بنام خدا من به جمالِ ازَلی ، عاشقِ دلبسته شدم دیدم و مُلک و ملکوت ، تابع و وابسته شدم ????????????????⚘ در نشأ کن فیکون ، امر بر این هستی شدم درقلم قدر و قضا ، بِاین جهان آهسته شدم ...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

بشنو ای دوست زمن که رسم دنیا این است گاه زین بر پشت و گاه، پشت بر زین است خلق روشنفکر یک روز در این بوم دلت را ببرند روز دیگر با طعنه بگویند که فلانی هول و بی دین است خلق کوته فکر از میستان گر چه ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《یاد حق》 راهی بجز راه تو رفتن خطاست دل به کسی جز تو سپردن خطاست دل نشد آرام بجز یاد تو بی تو و بی یاد تو خُفتن خطاست بر در هر خانه زدم بسته بود جز سر خوان تو نشستن خطاست حمدِ کسی جز تو مرا خ...

ادامه شعر
دانیال عابدی

دست به قلم شدم و طرز فکرم طور دیگرست قلمم گر تر نباشد حالم طور دیگریست افسوس که دستم مانند ناتوانان تهیست گر ننویسم دگر قلبم و دلم مانند قبل نیست...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《خوان کرم》 از درِ خان تو هر کس برود خوار شود رو سیه گشته در این چرخه گرفتار شود نشود صبح سپیدی شب تاریک دلش روزگارش همه تاریک و سیه تار شود سینه اش از غم دوران بخورد هر دَم نیش همدم سینه ی او...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

ای دلیل لحظه‌‌های روشنی! ای که با گل و ستاره با منی! ای پر از صدای نغمه‌های خوش با من از ترانه حرف می‌زنی! از ترنم ترانه گل بگو ای که وارث نت شکفتنی! نت به نت ترنم شکفتنت می‌رسد به اوج و... اوج...

ادامه شعر
محمد صالح مرادی

گر زلیخا می دانست خالق یوسف کیست ز عشق یوسف هیچ گاه نمی گریست

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

چشمانم در کوچه پس  کوچه های دلتنگی به دنبال برق  نگاهت می گردد تا روشن  شود شبهای غمم با دانشی که  ازقلب تو فرمان می گیرد #افسانه_ضیایی_جویباری...

ادامه شعر
بیتا عربنژاد

میخواهم بدانم که تو دانی و سرایی میخواهم بکارم که تو کاشتی و گذاشتی میخواهم بگویم که تو کیستی و کجایی دانستم توی روزی رسان همان خدایی خدایی که میباراند بر سر بندگانش مهربانی دارد همه نقش و نگار جهان...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

جزء یاد تو وذکر تو نیست دردل ،کس بالا تر از دست تو دگر نبود دست هر آنچه که با قلم رود بر کاغذ خارج نبود ز حکمت و علم تو ،بس ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

‍ شعرمی گویم  برایت ازغزل های  دلم ایکه درجان منی امادلت بادیگری است وقت مردن  آرزویم دیدن رویت نبود چون برایم این ندیدن حکم تیرآخری است #افسانه_ضیایی_جویباری ...

ادامه شعر
ایمل  حکیمی

هزاران عبادت کرده ایم در عبادتگاه حق تو با یک نگاه کافریت ما را گمراه میکنی ایمل حکیمی

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

شعر شماره ۸۱ عطر معلیٰ دل ما بر سر کوی تو بسی جا مانده یاد هر لحظه ی صحن تو به دلها مانده بکن ارباب نظر تا که بیاییم هرسال میل طوف حرمت داغِ دل ما مانده بوی عطر حرمت برده ز سر هوش همه بسکه بر شام...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《جلوه ی زیبایی》 همدم بیداری و رویا تویی ساز خوش آن نغمه و آوا تویی روشنیِ ظلمت شبهای تار نور امید و مَه شبها تویی یاد تو آرامش دل می شود سوسن و آلاله و مینا تویی دشت و دَمن نقش و نگاری ز توست...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

#باران_صدایم_زد چشمانم را بستم سیر میکردم در رویاهای  شیرینت باران  صدایم  زد خوابم را پشت  پلکهایم به امانت گذاشتم خنده پاییز  راشنیدم زودتر ازهمیشه فصل عاشقی  را آورده بود وباسپاهی از برگهایش ...

ادامه شعر
دریا حسن خانی

خانه ای خواهم ساخت خانه ای از جنس تاخت خانه ای با دران ارزقی خانه ای با صدای زندگی سر ریز عشقش میکنم با دلم پر امیدش میکند باطنم می سازمش با خشت جانم می آرانمش با قلب...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

ای حادثه‌ی پرشور، ای معجزه‌ی جاری از خویش مرا بردی تا لحظه‌ی بیداری! از خویش مرا بردی تا آینه‌ی دیدار! در آینه‌ات دیدم با خویش چه‌ها داری! در چشم تو باران بود، در قلب تو یک خورشید در جان تو می‌دی...

ادامه شعر
رضا احمدپور

دل به تو قبله می کند رو چه طرف ملاک بود این همه از تو ما شدیم گرچه بهانه خاک بود دیده بگیرم از کجا تا که نباشد از تو آن حال مِی از نگاه تو خوشه ی ناب تاک بود رضااحمدپور...

ادامه شعر
سعید نادمی

از روز ازل تا به ابد ، هر دو جهان هیچ پس چرخش بیهوده ی این چرخ زمان هیچ ... گفتا که : من از کجایم و عاقبتم چیست ؟! گفتم که : تو از هیچی و تا ابد همان هیچ ... ✅ دکلمه این دوبیتی را باصدای سروش نادمی...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

عاشقی دردقشنگی است که هرکس نچِشد لذت پروازِ در اوج سَما را ، کَرکَس نچشد دل اگر پاک کنی در صف عشاق آیی که خدا‌ ، جرعه عشقش به سَرکَش نچشد حسین ستوده ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا