آخرین مطالب وبلاگ
نماد الکترونیکی
آمار فعالیت سایت
  • تعداد کاربران:2,321
  • تعداد اشعار:28,416
  • تعداد نظر:195,306
  • تعداد بازدید:7,089,762
آخرین حضور کاربران
اخبار
  • 14/ 12 /1398 به سایت شعر ایران خوش آمدید با ارسال و ثبت اشعار خود از سرقت ادبی آثارتان جلوگیری کنید  | 
  • 06/ 2 /1403 به سایت شعر ایران خوش آمدید با ارسال و ثبت اشعار خود از سرقت ادبی آثارتان جلوگیری کنید  | 
Dariush Jelini

مسیر دستات

از این همه راه و مسیر
خیابونای سرد و خیس
جاده های بی انتها
کوچه های تنگ و حریص

درهای بی پلاک و‌کُد
اطاقای بدونِ نور
تختِ خوابای خالی و
پنجره های بی عبور

کدومِ اینها منو تا
دستای تو می‌رسونن
مسیرِ ...

58
ادامه شعر
افسانه مهدویان

شب گیسو

شب گیسو

می خرم ناز دو چشم و آن خمِ ابروی تو
می زنم شانه به گیسو و کمند ِ موی تو

می نویسم نامه هایی از دل پر خون خود
مرغ دل پر می زند هی در هوای روی تو

دوره گرد چادر ایل تو هستم بی هوا
مثل دیوانه ...

73
ادامه شعر
حافظ کریمی

آرامش و آسایش



جهان آفرینش را نظر کن ، ای بنی آدم
تفکر کن در آیات کتاب محکمات هر دَم

چه زیبا آفریده کل خلقت های دنیا را
به حکمت داده بر هر یک نیازمندی آنها را

به دریا امر فرموده پناهگاه باشی بر ماهی
به...

65
ادامه شعر
حافظ کریمی

سَهمِ اَموات( فاتحه)



رسم ما ایرانیان پنج شنبه ها اهل قبور
چشم بِراه زندگانند یادی از دنیا به دور

رفتگان در انتظارند ماندگان یادی کنند
با نثاری، فاتحه، طوفانِ عرفانی کنند

بار الهی رحمتت را شامل آنان نما
بندگانیم انتظ...

49
ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

دوبیتی 280

تـو اندیشـه ی فـردی ، به کاری مـَیـار
زِ اندیشـه ی جمعـی ، توان کـرد کـار
هـر آن فـرد دانـا زِ اندیـشه اش
بـه اندیـشه ی جـمعـی ، نـشـد استـوار...

48
ادامه شعر
جواد امیرحسینی

5 رباعی


1
بین من و تو عاطفه کم بود، نبود؟
این قصّه پر از غصّه و غم بود، نبود؟

افسوس ز عمری که گذشت از من و تو!
راهِ من و تو جدا ز هم بود، نبود؟

2
هر چند که کارِ دل همیشه آه است
پاییزِ عزیز و نازنین در راه ...

63
ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

حجاب وصال

غنچه را دیدم که بر تن جامهء خود را درید
تا کند خود را نمایان ننگ عریانی خرید

پسته هم تا درّ مکنون از درون افشا کند
خنده ایی کرد از رفیع آبروی خود پرید

پسته با گل هر دو در هنگامهء بالغ شدن
جامه بر تن...

58
ادامه شعر
jalal babaie

مرگ

دست بر آور که آب روان به زیر پاست.
عمر چو برق رفت مرگ دوان به سوی ماست.
کار به فردا نده کار به فردا قرار.
مرگ نپرسد زتو مرگ به فردا چه کار.
نیم نگاهی به مرگ نیم دگر این جهان.
کام نباشد مدام، خوش نکن...

80
ادامه شعر
سیدعلی حسینی

محنت عشق

طالعم منحوس و خونین جگر از بخت بدم
همه حسرت ک اقبال نکردی گذری از گذرم
داده جان در ره معشوق و امیدم به وصال
لیک بنگر که در این راه چه آمد به سرم
عشوه و نازش همی در من اثر کرد و شدم
خسروی عاشق ...

40
ادامه شعر
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

شهره ی شهر

شهره ی شهر
شهره ی شهر شدم راه ندارم جایی

با دلم قهر شدم راه ندارم جایی

تو کجایی که چنان غمزده و نالانم

به تنم زهر شدم راه ندارم جایی

از دو چشمان سیاهت با دل لرزانم

خاصه ی دهر...

37
ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

توهمانی که قرار بود یک روز برسی

کافیست ترا داشته باشم و کافیست در عشق توخود را آمیخته کنم
تو مرا بسنده ای و سزنده
ای هجوم خیالت مرا بی هوشی و ای ذوق و کمالت مرا هر خوشی


بمان بامن همیش
توماندت همه عشق و خواندت همه ناز
بمان تا امی...

65
ادامه شعر
محمد علی رضا پور

...

دَمَنی پاک و نزهت چمنی

من و مهتاب و نجم و انجمنی

و صفای وجود جان سخنی

شب پر کهکشان

ساغر چشم مست

یار شیرین.

مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
گونه ی سروش
محمدعلی رضاپور (مهدی)...

59
ادامه شعر
مهدی رستگاری

بی یاور

بسم رب سید الشهداء
بی یاور
تقدیم به حضرت سیدالشهداء علیه السلام

قاتلان آمده و حال مرا می بینند
دور من توطئه قتل مرا می چینند

بعد کشتار عزیزان من این ددمنشان
شاهد و عامل این فاجعه ننگینند

سنگها سوی ...

55
ادامه شعر
محمدجواد اسدی

عتاب

دل...
تورا با چه ضربی
کشیدند بند؟
به بازار بی آبرویی
فروختی شرف را به چند؟
تو بهر بقا و کمالی چرا،
تو خود را به پایین کشیدی
ز جای بلند؟
به همراه من در جهان آمدی
که محفوظ داری مرا از گزند
تورا قصد و ...

38
ادامه شعر
مرتضی سنجری

دخیل

《دخیل》

خورشید من..!
این تابستان از بس نیامدی
آفتابگردان ها روی برگردانده اند
سمت پرچین سایه های نحیف
و دخیل بسته اند به پای خاکِ
باغچهِ حیاط خانه ی پدر
شاید؛
تشنگی ریشه های بی جانشان
سیراب شوند در خ...

31
ادامه شعر
حافظ کریمی

خالقِ چِشم و گُوش و زَبان


الله البَصیرُ بِالعباد:

تکه گوشتی اندی مویرگ قطره آب
کردی چِشمم در تنم ای دُرِ ناب
کل عالم ها شوند جمع در کنار
ناتوان اند خلق چشمی ای نگار
لنزِ دوربینی که نزدیکتر زِ تو
کی توان دارد ببیند غیرِ تو
...

49
ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

دوبیتی 279

احرام کعبه را که نـبستم برای خلـق
کاری نـکرد خرقه و زنّـار و کهنه دلـق
من در طواف کعبه ی حق معتکف شدم
نِـی بهـر خودستایـی و ریای خلـق
٭٭٭
آنها که ...

35
ادامه شعر
علی معصومی

ما که

ما که

از دست تو گل کرده پریشانی ما که
گیرد غم عشقت سر حیرانی ما که

ریزد گهر از هر مژه مست و سیاهت
با هر غزل شعر خراسانی ما که

مهتاب شب آئینه بگیرد به هوایت
در بزم هواخوهی و مهمانی ما که

از روز ازل...

51
ادامه شعر
سیدمحمدرضا لاهیجی

سوختم باور نداری؟

شاعری در آتشِ تفسیرِ چشمانت نوشت

سوختم باور نداری شعرِ من را بُو بکش!


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

62
ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

فکر فردایی چه زاید روزگار


در گذر ایام گیتی ای رها
گر به سنگینی سبک در بین ما

رخ ببینی از خجالت سر به زیر
گر چه با سیلی به رنگینی نما

با همان غمگین دلی عابر ز راه
اسب چوبین را خیالی بادپا

گر چه بی زین می شود گاهی سوار
چون م...

89
ادامه شعر
مسعود بافقی زاده

غزل : سلفی عاشقانه

غزل : سلفی عاشقانه

با  هم  قدم  زدیم  و  نبودیم  آشنا
دوریت عقده ایست که ویران کند مرا
ما را بعید بود که تا مست هم شدیم
پیمانه بشکنیم و  ننوشیم  باده  را
پیغمبری که دین تو تبلیغ می کند
قاموس سر...

46
ادامه شعر
مرتضی  دوره گرد

سکون سکوت

سکونِ سکوت از ماضی بعید
ساده تر از حال استمراری
به بلندای هجایِ حصار نای
به خواب رفتن کنار کتاب بینوایان
و سکوت تگرگ هنگام باران
گاه دل لرزان درخت و شکوفه هایش
امشب میان میل کال کیالی بیش
در جستجوی...

61
ادامه شعر
مرتضی سنجری

حضرت عشق

《حضرت عشق》

مادر است دیگر..،
حضرت عشق
با چشمان پُر از مروارید
و دستان پینه بسته اَش
برایم کلاهی بافته از دانه های اشک
می گوید:
نگران نباش
شاید امشب
زمستان از راه رسید با توری سپید!

شاعر: مرتضی سنجری...

64
ادامه شعر
محمدجواد اسدی

آه از بخت گره خورده خویش

آه از بخت گره خورده ی خویش
آه از این همه درد
این همه تنهایی
این همه طعنه و نیش

سرفه ام می گیرد.
باز هم محکوم است.
بازدم بر نفسم
نبض می گیرد باز
ضربان نحسم
لیک در من مرده ست
ذوق و شوق زندگی
چشم ها...

60
ادامه شعر
قاسم پیرنظر

آن لحظه ای که ...؟

آن لحظه ای که ...؟

آن لحظه ای که دیدمت آوراشد ارکان من
باقوس ابرو ناز چشم آتش زدی برجان من

دل اختیار از تن گرفت افتاد رعشه دست وپا
مانند اعدامی ، که در اجرای حکم افتد سخن

اماگناه من نبودعقل سلیم از...

39
ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

دردهان گرم دال

پر از خیال بودن توام !، بدون گریه ای سیبرنیتیک
خدای لایزال روزهای عشق حلقه بسته ، در سراب
شبیه نقشه ی ژنی ، به زادروز قرنهای بعد وصله ام
به نوشگاه غنچه های آبرنگ اسقفان عاشق شراب

برای خرمن سیاه گیسوا...

97
ادامه شعر
انسیه سوسنی

شبهای انتظار

دلم به وسعت شبهای انتظار، بی تاب است

برای آن که سهم دل تنگ من، نخواهد شد...

40
ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

ستاره حسن


تــــــو ستاره ی دل من در این آسمان آبی
قسم است به رنگ آبی دوستت میدارم حسابی
در ذهنم نیـــــاید علمی در دلم نگنجد نــامی
تــو شعوری، عقلی، علمی تو برای من کتابی
دایم بی شراب مستم چو همیش به فکرت هس...

41
ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

هق‌هق گنجشک!

چگونه به خوابم بیاید
وقتی هق‌هق گنجشک را
شبانه می‌نوشم
و خواب از سرم می‌پرد تا صبح...!

177
ادامه شعر
مهدی رستگاری

آتشفشان تب

بسم رب الشهدا
آتشفشان تب
تقدیم به حضرت امام سجّاد علیه السلام

به دردی که با داغ در دل نشیند
به دشت بلا او به محمل نشیند

چو آتشفشانی که می سوزد از تب
نبودش میسر که کامل نشیند

به دست و به پای به زن...

73
ادامه شعر
نادیا رودکی

مسیربرگشتن

کاش مثل پروانه به دورت
میگشتم
تا که شاید یاد بگیری مسیر برگشتن
کاش بال هایی برای پرواز داشتم

تا که دلتنگ شدم به دنبالت میگشتم
کاش چتری روی سرت میشدم
تاکه هرکجا میرفتی همسفرت میشدم...

82
ادامه شعر
فروغ گودرزی

دلهره

نگاهم یک آن
به صدای پایش افتاد
دلهره را از خانه ی دلم
جواب کردم...

63
ادامه شعر
مهدی  صدری دولق

ادب

بهترین صفات انسان ادب است
ره سلمان و مسلمان ادب است

بی ادب را با خدا کاری نیست
از ادب تا به عروج راهی نیست

مهربانی و صفا از ادب است
فرق انسان و شیطان ادب است
(مهدی صدری دولق)...

46
ادامه شعر
سیدعلی حسینی

حسرت فراغ

تشنه ام من ، جرئه ای عشق طلب میکند این دل
زنده ام اما کند از زندگی هردم مرا یاد تو غافل
من که درویش جهانم سوی تو جز دل ندارم تحفه ای
دل چکار آید ولی،بیهوده خاری هم کند عشق تو قابل
...

46
ادامه شعر
حافظ کریمی

سوزاندن قرآن


سوزاندنِ قرآن و بی احترامی به آن
حقانیت حق است و حق بودن قرآن

بی خرد بودند که بی خردی کردند
مدعیان تمدن اند و بی ادبی کردند

پویش ملی به راه شد کشور سوئد
بوسه به قرآن باب کرد ملتِ سوئد

نقشهِ شیط...

70
ادامه شعر
سعید فلاحی

آغوش تو

باوەشت لە گەڵ مالی خوا
تەنها یەک فەرقی هەس
هۆو ماله هەزارا هەزار زائری هەس
وە باوەشت غاری حەرایە موحەمەدە!

◇ برگردان فارسی:

آغوشت با خانه‌ی خدا تنها یک تفاوت دارد
آن خانه هزاران زائر دارد
و آغوشت غ...

51
ادامه شعر
لیلا طیبی

شبیه تو...

شبیه تو،،،
برایم کی پیدا می‌شود؟!
...
وسع من کوتاه وُ،
ارتفاعت افزون!


#لیلا_طیبی (رها)

53
ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

دوبیتی 278

صفـا بخش جهان است این رفاقـت
که می باشـد صـفایـش بی نهایـت
هر آن فردی بر این معنـی عمل کرد
توان خـلقی بـیارد در هدایـت
٭٭٭
هر آ...

31
ادامه شعر
حافظ کریمی

حِساب ، کِتاب



آشتی کنیم با بندگی مبارک باشد بر همه
دلها را شادی پر کنیم شادی به دلها مرحمه

تاریکیها برون کنیم سفیدی جانشین بشه
به خانه ها گل آب زنیم بوی محمد برسه

به هم دیگه سر بزنیم که سنت رسول ماست
خشم در...

65
ادامه شعر
مرتضی سنجری

تحصن

《تحصن》

خسته تر از
کاغذ مچاله شده ای هستم
در آغوش نسیم
که وزن شعر نگاهت را
به دوش می کشد،
انگار..؛
انگشتان سیاه و پینه بسته ی زمستان
تحصن کرده اند
لا به لای زُلف پریشانِ سپیدِ
مترسک سوخته ی گندمزار!
...

33
ادامه شعر
سیدمحمدرضا لاهیجی

هستاهست!

الماسِ شب امضا زده بر تاج و کلاهت

بریان شده خورشید از آغازِ پگاهت

رقصِ قلم از قونیه تا بلخ و بخارا!

_ احساس، مقفا شده با چشمِ سیاهت

هم‌سنگِ ترازویِ دو ابرویِ تو محراب

یا قوسِ کمان مستحقِ تیرِ نگا...

49
ادامه شعر
یزدان  ماماهانی

پـرسشـگـر ( قـصیـده )

زندگـی یا مـرگ چیست ؟ هرگز نپرسیـدم چرا !
دیـن ز دانـش هم مجـزّا بـود ، نفـهمیـدم چـرا ؟

گــردن شـیـطان نـیـنـدازم گـنـاهـم را ، خــودم :
نـاپـسـنــدی‌هـای دنـیـا را پـسـنــدیـدم ؛؛ چــرا ؟

رخـت شب ...

64
ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

دوبیتی 276

بر جرم و خطای من افزون نـکند دردم
فریـاد بـر آوردم آیا چه خطا کردم
صد بار اگر دردم افزونتـر از این می شد
من چاره کجایم بود ، آیا چه توان کردم
٭٭٭
آنه...

76
ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

رو به ویران خانه هایی ای رها


رو به ویران خانه هایی ای رها
در مسیر آبی به سستی شد بنا

دست طرّاحی طمع ورزی بخیل
کم فروشی معتمد در بین ما

ولی اله بایبوردی

05 / 06 / 1401
...

75
ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

غزل سبز

تــــــــــــــــو یعنی سیب سرخ و غزل سبز
تــــــــــــــو یعنی غرور شمع و بال پروانه
چه زیبا مثل کمانی چی شیرین به مثل جانی
تــــــــو در اوج قشنگی ها مثال خال پروانه
نوید صبح رخشان و چو زلف گل به دل...

43
ادامه شعر
حافظ کریمی

چوبه ی دار



قاتلی شهر کرج حکم قصاص نفس گرفت
ولیِ دم بِقصاص راضی و حکم باقی گرفت

ریش سفیدان و بزرگان همه کاری کردند
غیر مقبول و تقاضای قصاص را کردند

روز اجرای مراسم به مکافات عمل
در حضور همگان جزا به اجرای...

65
ادامه شعر
بهاره میرشفی
jalal babaie

فریاد عشق

(غزل سپید)
چه فریادی ،چه فریادی، عشق در آن پیدا بود.
اشک از زیر این فریاد، معلوم بود که او لیلا بود.
آسمان به احترام عشق گریست آه چه روزی بود.
زمین به خاطر این فریاد لرزید ای وای پر از سرما بود.
سپس ن...

69
ادامه شعر
سیدمحمدرضا لاهیجی

چشم زیرِ دستِ اولتراسوند

قدم می‌زند قطارِ شعر
رویِ ریلِ سطر!



به ایستگاهِ تو نرسیده
عینکِ تمامِ کوپه‌ها
ادایِ لهجه‌ٔ خیسِ چشمانم را
درمی‌آورند!



دفتر خیس
قلم خیس
حرف خیس
واژه خیس
دست و دل خیس



من اکنون!
چکنویسِ خاطرات
د...

33
ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

دوبیتی 277

جانا دیگر چه می طلبـی از نـعیم دهـر
خوردی نعیم دهـر فراوان زِ آب بحر
انعام دهـر ای حسن آخـر همین بُـوَد
گاهی زِ شربتش خوری ، گاهیم زِ زهر
٭٭٭
گفتـ...

52
ادامه شعر
برو به صفحه:
محل تبلیغ کتاب و آثار فرهنگی شما
تو را به هیچ زبانی
کانون ادبی ققنوس
کانون ادبی ققنوس
بازدید ویژه
ورود اعضا

تولد اعضا
شاعران جدید