دارم شنیده میشوم
و کسی سکوت را با واژه هایی که به گلویم چسبیده،
میشکند
واژه هایی عریان
با سیب گلویم بالا و پایین میرود
تمامی حروف من را بر آینه قسیان میکند
و واژه به واژه تف میشوم
بر بالاتر از خورشیدک...

دوستت میدارم را آنقدر به تعویق انداختی
که نفسهایمان به شماره افتاد
با آخرین نای جای مانده در سینه هایمان،
پای میکوبیم رقص مرگ را در قرنطینه ها
لعنت به تو، لعنت به من، لعنت به ما
که در پایان این فصل ان...

لنگرگاه بوسه من کجایی؟
تا در سپیدی تنت لنگر افکنم،
سکان وا نهم،
در اقیانوس رویاهایت خیس شوم.
و از ترنم واژه های نگفته ات،
آتش نمرود بر تن افکنم.
کجاست جغرافیای تنت ،
براین نقشه دوار.
دیگر سالهاست ،
که...

حال آن شکاری را دارم ،
کزپی این همه دویدنها
پشت سر ،
نه دامی در کاربود و نه صیادی
م.اخباری

زن که باشی ،
تنهاییت را بلد می شوی
خرده ریزهای غرورت را جمع میکنی
و فریادت را در سکوتت تکه تکه
زن که باشی ،
با تکه های روحت زنانگیت را قاب میکنی ...