...
با تو دارد کم کمک شعرم شمـالی میشود
مثل سبز چشــم های آن حوالی میشود
.
عصرهای جمعه ام در پیچ و تاب گیـسویت
پیچ در پیچ هـرازم وه چه عالـی میشود
.
عقده ی یک عـمر دریای دلم در سایه ی
ساح...

...
بریز بـاده که بنیان جان به هم بخورد
قرار درد و غم عاشـقان به هم بخورد
/
در این خـزان گرفـته بـهار وا بشود
اساس نظم زمین در زمان به هم بخورد
/
چه می شود که بریزیم و امتحان بکنیم؟
نگاه...

...
سلام عابر شب کوچه های دربه دری
سلام بر تو که از این کرانه میگذری
/
سلام بر تو که از شهر عشق می آیی
سلام بر تو که از یاس صبح تازه تری
/
سلام بر تو که با شور شعر می تابی
سلام بر تو که با...

...
وقتی اوستای لبت ، وا می گذاری
بر تاق کسرای دلم ، پا میگذاری
/
وقتیکه با عقبای خود یوسف ترینی
پا روی دنیای زلیــخا میگذاری
/

هرچند سیبت سهم آدم نیست ، اما
در تار و پودم نقش حوا میگذاری
...

...
ساقی بریز بـاده در کاســه ی دل ما
شاید به باده گشـتی حـلال مشکل ما
/
دریای جانم امشب طوفانی نگاهی ست
نوری فتـاده گویی در چشم ساحـل ما
/
دلبر پیاله بر دست از باغ شعر رد شد
گوی...