- شاعران
- ابراهیم حاج محمدی
ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
بیوگرافی ابراهیم حاج محمدی
جنسیت | مرد |
تاریخ تولد | 03 /10/ 1339 |
کشور | ایران |
شهر | فریمان |
بیوگرافی | در سوّمین روز از چهارمین فصل سال 1339 هجری شمسی به تاوان اینکه پدر پدر پدرانم به تلبیس ابلیس لعین از ثمره ی شجره ی ممنوعه ای در بهشت تناول کرده بود، به محبس تنگ و تاریک دنیا پای نهادم. من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در ایـــن دیـــر خـــراب آبـــادم پدرم که خدایش بیامرزاد از مردمان کرمان بود و مادرم که عمرش دراز باد از دیار خراسان است. تحصیلات خود را تا پایان مقطع متوسطه در فریمان گذراندم و پس از آن موفق به طی دوره کارشناسی در تهران و کارشناسی ارشد در رشته ی فلسفه و حکمت اسلامی در مشهد مقدّس شدم. همزمان با تحصیلات دانشگاهی ، ادبیّات عرب {اعم از صرف و نحو و عروض و قافیه و معانی و بیان} ونیز فقه و اصول را در محضر اساتید برجسته حوزه ی مشهد و قم فراگرفتم و مقالات متعدّدی در زمینه ی مسائل اجتماعی و فرهنگی در مجلّات و نشریّات به طبع رسانده ام . از جمله : 1- نسبیّت اخلاق از دیدگاه متفکّر شهید استاد مطهّری 2- مبانی حکومت دینی در اندیشه ی سیاسی استاد شهید مطهّری 3- آزادگی و آزادی حق با وظیفه 4- جهاد اکبر جامعه { امر به معروف و نهی از منکر } 5- مطهّری و فهم شریعت و طبیعت سرودن را از 15 سالگی آغازیدم و در همه ی قوالب شعری سنتی و نو و نیمایی طبع آزموده ام و طنز را جدی گرفته ام . |
سر تا به پا اشتهایم، دارم فقط اشتها گُل
زیرا ندیدم به عمرم، ورزیده باشد ریا گُل
عالًم وَ آدم مشامش، آکنده از عِطر ناب است
از آن زمانی که دیدم، شد با نسیم آشنا گُل
وقتی که در چشمِ مردُم، گلشن پر است ...
می چشاند عشوه ات تا شهد شوخیدن* مرا
شعله ور تر می کند آهنگ پوئیدن مرا
ضرب در صد می شوم وقتی دماغم چاق تر
می کشاند سمت بزم عیشِ روئیدن مرا
فرصت دل باختن را مغتنم باید شمرد
باز می دارد اگر از ننگ لولی...
بی شیله پیله چون رود در خویش رهسپارم
در سیرِ تا خود از خود، ره توشه ای ندارم
آری، برای رفتن باید گذشت از خود
از خود گذشته ام پس، از خود نه شرمسارم
آسوده خاطرم چون، بازارِ عشق گرم است
رد می شود نگاهت...
پخمه بودیم و زیرکان ناگاه، قلبِمان را از آه آکندند
روحمان را به خواب آلودند، جانمان را گناه آکندند
غفلت از ما دمار در آورد، نانجیبانِ از خدا بیزار
مشی ما را شبیه شیطان از، هر چه بود اشتباه آکندند
و...
اسبِ ما تا رکابِ خوبی داشت،زندگی آب و تابِ خوبی داشت
می تپید اشتیاق را روشن،قلب ما اضطرابِ خوبی داشت
تا لحد گرمِ گرم می رقصید،در تکاپوی زیستن یکسر
جسم ما زنده زنده می پژمُرد، مرگ را ارتکابِ خوبی داش...