پس کشیدم پا از این گردونۀ پرزرق وبرق
کز ازل جز حاصل فرسایش عمرم نبود ؟
عده ای درشورمستی عده ای دائم حزین
عده ای را هم به غیر از غصه و ماتم نبود
دیده بگشودم جهانی را ؛ که نادیدن به است
ابتدا تا ا...
بی تو ...؟
از غم دوری تو نام و نشانم همه رفت
غرق در حادثه ام تاب و توانم همه رفت
کاش می ماندی عذاب من و دل کم میشد
رفتی از باور تن روح وروانم همه رفت
غصه توفان شد و پیچید به شهر نفسم
بی تو احساس...
گرگ و میش؟
نفرین تورا ای روزگاری کزمن و ما خسته ای
دروازه های شهر را بر عشق و رویابسته ای
شنزارکردی بحر را آوار کردی شهررا
از ما گذشتی ؟ لاجرم بر ناکسان دلبسته ای
گرما و سرما فرق نیست ازبخشش ات جام...
خرابه گردم کرد .
راحت از من گذشت طردم کرد
انتظارش خرابه گردم کرد
دوری اش بیصدا ترم کرده
سهمم از عشق تو فقط یک درد
دردکان شرارت پاییز
کرده ام لانه مثل برگی زرد
درمیان غریبه ها مدهوش
بر زبانم نشان ...
غم مخور .
ای دل این دنیانمی ارزد به کاهی غم مخور
روزگاری می رسد پایان سیاهی غم مخور
آرزوهایی که با سر می دویدی در پی اش
عاقبت دیدی ندارد جز تباهی غم مخور
نور ایمان می گشاید بر بصیرت دیده را ؟
تا ن...
تبلیغات
