1-
پلک خود می بندم
تا درِ نقره ای رویایم
باز هم باز شود
قصه و شعر و بهار واژه
از تو آغاز شود
و شباهنگ سکوت
نغمه ی روشن این ساز شود
مرغ بی تاب خیال پرگیرد
غرق در نیلی پرواز شود...

2-
شعل...

1-
می نویسم جمعه،
نوبهار
رخت عزا می پوشد
چشم من می بارد
گونه های زردم می نوشد...

2-
و طلوع تو
غروب غم دلتنگی هر آدینه ست ...


3-
نام من آدینه ست
دختری منتظرم
که غم دلتنگی
به شب گیسوی...

عزیز نغمه و شعر و ترانه
شقایق، رازقی، مه دلبرِ من

در این دنیا که لبریز فریب است
تویی اردی بهشتِ باور من

نگاهت مصرع آبی عشق است
تب پرواز در بال و پر من

خیال تو که پژواک امید است
طلوع هر غز...

در بهار خنده هایت
من اقاقی می شوم

تا بنوشی شعر تازه
باز ساقی می شوم

دشت لوت غصه ام
بغضِ مرنجابِ سکوت

گر بباری تو دوباره
باز باغی می شوم

شور عشقت می تپد
هر دم به شهر قلب من

در میان ...

پوشیده ام یاس ِ خوشرنگ آغوشت
می نوشم احساس ِ لب های خاموشت

عطرت شکوفا شد در خلوتِ خانه
پروازِ پروانه، گلهای تن پوشت

بارید دستانم گلواژه های مِهر
ابریشمین و نرم بر لاله ی گوشت

همچون پرستویی...