خورشیدِ یادِ عشقِ تو پنهان نمی شود
آزردِگیِ من ز تو ، درمان نمی شود
غم ناک گشته ساحلُ طاقت ز کف برفت
دریا بدونِ رویِ تو طوفان نمی شود
امواجِ خاطراتِ خوشَش ضربه می زند
این صخره هایِ مهرِ تو وی...
شالوده یِ عرفانی همسنگرِ طوفانی
در ظُلمتُ تاریکی چون مشعلِ سوزانی
از هجرِ تو ای مه رو گیتی بُکُند زاری
آرام نگیرد دل عالم شده بحرانی
خوش رقص، کند باطل در جنگل ِ پر تزویر
در ریزشِ آگاهی چون ابرِ بها...
شبی شهدِ لب هایِ سرخت چشیدم
وَ آخر به. مقصود ِ قلبم رسیدم
رسیدم به صحرایِ آغوشِ گرمت
نگارم نگاهت چو دیدم رَمیدم
چه گویم زگیسویِ مشکینْ کمندت
نسیمی شدم سمتِ زُلفت وزیدم
شنیدم شبی ماهِ شبهایِ...
شب که شد آغوشِ گرمت را تمنا می کنم
راز هایِ عاشقی را با تو نجوا می کنم
زندگی با شوق ِ وصلت لذتی دارد مَپرس
چون رِسم ، از لَعلِ لب هایت تقاضا می کنم
می کند شلیک بر من نازِ چشمانت ولی
عاقبت دان...
آسِمانِ قلبِ من طوفان شده بانوی من
نرخ هایِ عاشقی ارزان شده بانوی من
دست های خاطرش سیلی زده برپیکرم
ابرهایِ چشمِ من باران شده بانوی من
کیش گردیده دلم با آن رخت زیبایِ من
پایِ قلبِ عاشقم لرزان شده ...
تبلیغات
