زیستن در افسانه
قضاوت عجولانه
تراشیدن بهانه
آتش زدن به خانه
این است دنیای آدمها

به فردا چشم دوختن
در تنهایی سوختن
در دل محبت افروختن
از آدمها آموختن
این است دنیای انسانها

نگریستن و ندیدن
خوشه های خ...

فردا از آنِ کیست ؟
کدامین پروانه
می نشیند ،
بر گُل آرزوهایش ؟
این را نمی دانم
فرداهای بی شماری
اما می شوند گُم
و من این را ،
از رخسار امروز
می بینم و می خوانم
...

ساقی پُر کن پیاله را
از شرابِ نابِ کلمات
می خواهم شوم مست
از آوایِ حزینِ جُملات

می خواهم که با حروف
پَر کِشم و به مِعراج رَوَم
با آتشِ سرکشِ عشق
به سمتِ دردِ لاعلاج روم

تا به کی خواهد ریخت
خونِ قل...

با ضَجه هایم
می نوازم برایت ترانه
تا در یک عصر سُرخگون
در زیر یک درخت سیب
پَرپَر شود شکوفه ای
و گُل افشاند
بر روی پرچین زمان
لبخندِ مکار تو
میدانم که نمیدانی
که نمیشود دیگر گُل
غنچه ای که گَشته است .....

صاباح یولدان یتیشن زامان
اورگیم قانات ووروپ اوچاجاخ
اولدوزلارین ایشیخ شَهَرلرینن
بویلاشیپ ، یر اوزونه باخاجاخ
و من دَرینن بونی بولورم کی
ایتیردیغین ، اورمانلاردان تاپاجاخ
و اُولکلرده ، هارایلیان اوتلا...